Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
radio approach
دستگاه تقرب رادیویی
Other Matches
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
ground controled approach
دستگاه تقرب خودکار
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
attitude indicator
دستگاه نشان دهنده زاویه تقرب
intercept receiver
دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
consol
دستگاه ناوبری رادیویی صفحه کلید دستگاههای ارتباطی صفحه رادار
cone of silence
مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
radio interference
تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
approach formation
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
radio button
شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
accesses
تقرب به خدا
to gain a ccess
تقرب جستن
approach clearance
اجازه تقرب
approach line
خط تقرب به باند
approach lane
مسیر تقرب
landing approach
مسیر تقرب
access
تقرب به خدا
accessing
تقرب به خدا
approachability
قابلیت تقرب
accessed
تقرب به خدا
initial approach
تقرب اولیه هواپیما
initial approach
مسیر تقرب اصلی
approach time
زمان تقرب هواپیما
line of approach
راه تقرب به دشمن
he gained access to the king
بشاه تقرب جست
approach chart
نقشه تقرب هواپیما
intermediate approach
مسیر تقرب فرعی
approach route
مسیر تقرب به باند
angle of approach
زاویه تقرب هواپیما
line of approach
مسیر تقرب یا فرود
avenues of approach
راههای نفوذی مسیرهای تقرب
approach sequence
ترتیب توالی تقرب هواپیماها
turn in point
نقطه چرخش هواپیما ازمسیر تقرب در مسیر تک
approach line
خط نزدیک شدن به ساحل خط تقرب به دشمن خط مسیرفرود
automatic approach and landing
روش کنترل خودکار سرعت ومسیر هواپیما در تقرب
power approach
تقرب به روش فرود اجباری در فرودگاههای نامناسب با سیستم برقی
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
approach schedule
برنامه تقرب هواپیما به باند ترتیب فرود هواپیماها روی باند
broadcasting
رادیویی
radioing
رادیویی
radioed
رادیویی
radio
رادیویی
radios
رادیویی
approach end
نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
phototelegraphy
عکاسی رادیویی
receivers
گیرنده رادیویی
play by play
پخش رادیویی
compere
مجریبرنامهتلویزیونییا رادیویی
receiver
گیرنده رادیویی
listening silence
سکوت رادیویی
radiophoto
عکاسی رادیویی
radio alimeter
فرازیاب رادیویی
radio call sign
معرف رادیویی
radio receiver
گیرنده رادیویی
radio navigation
ناوبری رادیویی
radio link
پیوند رادیویی
radio interference
پارازیت رادیویی
radio horizon
افق رادیویی
radio frequency
فرکانس رادیویی
r.f.
بسامد رادیویی
wirephoto
عکاسی رادیویی
facsimile
عکس رادیویی
facsimiles
عکس رادیویی
electronic locator
فلزیاب رادیویی
hertzian wave
موج رادیویی
radmail
پست رادیویی
radiophotograph
عکس رادیویی
radiographic
مخابرات رادیویی
radiographic
عکس رادیویی
radio waves
امواج رادیویی
radio wave
موج رادیویی
metal locator
فلزیاب رادیویی
radio metal locator
فلزیاب رادیویی
receiving set
گیرنده رادیویی
wave
موج رادیویی
waved
موج رادیویی
waves
موج رادیویی
waving
موج رادیویی
call signs
معرف رادیویی
fax
عکاسی رادیویی
faxed
عکاسی رادیویی
faxes
عکاسی رادیویی
faxing
عکاسی رادیویی
radiometeorograph
هوانگار رادیویی
space radiation
تشعشع رادیویی
radio silence
سکوت رادیویی
radio sextant
سکستانت رادیویی
radio broadcasting
پخش رادیویی
facsimile
عکاسی رادیویی
facsimiles
عکاسی رادیویی
radio match
رویارویی رادیویی
telephoto
عکاسی رادیویی
telephotography
عکاسی رادیویی
radio beacon
بیکن رادیویی
radio telescope
تلسکوپ رادیویی
radio telescopes
تلسکوپ رادیویی
call sign
معرف رادیویی
transmitter
فرستنده رادیویی
transmitters
فرستنده رادیویی
radio compass
قطبنمای رادیویی
radio dicipline
انضباط رادیویی
radio control
فرمان رادیویی
radio ferquency
بسامد رادیویی
radio detection
اکتشاف رادیویی
radio frequencies
فرکانسهای رادیویی
angular parallax
تقرب زاویهای دید شکست زاویهای نور
radio astronomy
اختر شناسی رادیویی
radiograph
پوتونگار عکس رادیویی
radioing
پیام رادیویی فرستادن
radiotelegraphic
تلگراف رادیویی کردن
net call sign
معرف رادیویی شبکه
radioed
پیام رادیویی فرستادن
radios
پیام رادیویی فرستادن
play by play
پخش رادیویی مسابقه
radio
پیام رادیویی فرستادن
broadcasting station
ایستگاه رادیویی فرستنده
telemetry
مسافت سنجی رادیویی
radio call sign
معرف ایستگاه رادیویی
wave front
جبهه امواج رادیویی
rawinsonde
جهت یاب رادیویی
spotter
کمک مفسر رادیویی
radio frequency interference
تداخل فرکانس رادیویی
tactical call sign
معرف رادیویی تاکتیکی
radiographs
پوتونگار عکس رادیویی
skip zone
منطقه کور رادیویی
radio frequency transformer
مبدل بسامد رادیویی
radiotelegraph
تلگراف رادیویی کردن
groundwave
موجهای رادیویی زمینی
high power radio station
ایستگاه رادیویی بزرگ
direction finder
جهت یاب رادیویی
close-ups
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close up
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
high frequency radio station
ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
twin sideband
ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
garbage
واسط رادیویی از کانالهای مجاور
screenwriters
نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
screenwriter
نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
screenplays
نمایشنامه رادیویی وسینمایی یاتلویزیونی
screenplay
نمایشنامه رادیویی وسینمایی یاتلویزیونی
rf
Frequency Radio فرکانس رادیویی
radio range station
ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
back scattering
پخش معکوس امواج رادیویی
sweep jamming
امواج سیار پارازیت رادیویی
back scattering
توزیع معکوس امواج رادیویی
radio frequency amplifier
فزون ساز بسامد رادیویی
r f power supply
منبع توان بسامد رادیویی
radmail
وسیله ارسال پیام رادیویی
coastal refraction
انعکاس ساحلی امواج رادیویی
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
phototelegraphyt
مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
radiograph
پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
station break
وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
radiographs
پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
high frequency radio direction finding
جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
fade
از سیگنال رادیویی یا لکتریکی کم توان تر شدن
beacon
امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
maintain watch
مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
beacons
امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
influence mine
مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
fades
از سیگنال رادیویی یا لکتریکی کم توان تر شدن
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
We finally succeed in making a radio contact.
عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
coastal refraction
تغییر جهت امواج رادیویی در برخورد به ساحل
demodulate
از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
loran
تعیین خط سیر هواپیمایاکشتی بوسیله مخابرات رادیویی
radio procedures
روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
vocoder
وسیله کوتاه کردن عرض باندفرکانس رادیویی
radiolocation
تعیین محل نقاط با استفاده ازامواج رادیویی
radio relay
رله بی سیم تقویت ارسال پیام رادیویی
listening silence
به گوش بودن از نظر رادیویی بدون ارسال پیام
low frequency
امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
angle of convergence
زاویه تقرب زاویه پارالاکس
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
radio range
ایستگاه ناوبری رادیویی یاتعیین محل هدفها به وسیله بی سیم
lazy
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com