English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
positional protection device دستگاه حفافت درگاه
Other Matches
overcurrent device دستگاه حفافت
ppd Device Protection Port دستگاه حفافت گذرگاه
splash proof enclosure حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
apron کف درگاه
postliminum درگاه
doorways درگاه
doorway درگاه
port درگاه
gateway درگاه
access درگاه
sill کف درگاه
portals درگاه
sills کف درگاه
portal درگاه
supply port درگاه تدارکاتی
doorway درگاه ورودی
architrave نعل درگاه
memory port درگاه حافظه
doorways درگاه ورودی
lintel=lintol نعل درگاه
doorway درگاه ورودی
supply port درگاه تامین
door step پله درگاه
in antis جرز درگاه
port درب درگاه
parallel port درگاه موازی
capped نعل درگاه
sopraporta تزیین سر درگاه
sill beam تیر درگاه
blocked opening درگاه بسته
cap نعل درگاه
serial port درگاه ترتیبی
control port درگاه کنترل
the elect مقربان درگاه خدا
door lintel نعل درگاه کلاهک
midi port دریچه یا درگاه IDI
capping slab تاوه نعل درگاه
Di xue [درگاه ورودی مدور]
cap-stone سنگ نعل درگاه
to pray to god به درگاه خدا دعا کردن
antepagmentum حاشیه های تزئینی درگاه
antepagment حاشیه های تزئینی درگاه
memory controller gate array ارایه درگاه کنترل حافظه
trabeated ساختمان با نعل درگاه چوبی
henostyle [ستونی بین جرز درگاه]
lintels نعل درگاه تیر یا اجرکاری ضربی بالای درب و پنجره
lintel نعل درگاه تیر یا اجرکاری ضربی بالای درب و پنجره
centerpiece [عناصر تزئینی اصلی درگاه های پیچ و تاب دار]
chimney-bar [نعل درگاه برای شومینه که اغلب از آهن مسطح به شکل اچ یا تی است.]
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
safekeeping حفافت
cell protection حفافت سل
protection حفافت
security حفافت
conservation حفافت
preservation حفافت
safe guard حفافت
custody حفافت
egis حفافت
maintenance حفافت کردن
safeguard حفافت کردن
system security حفافت سیستم
safeguarded حفافت کردن
safety gap دهانه حفافت
safeguards حفافت کردن
collective protection حفافت گروهی
cathode protection حفافت کاتدی
block protection حفافت بلوک
safe keeping حفافت توجه
soil conservation حفافت خاک
shielded حفافت شده
storage protection حفافت انباره
storage protection حفافت حافظه
armor protection حفافت زرهی
anti skid protection حفافت از لغزش
self protection حفافت از خود
anodic protection حفافت اندی
safeguarding حفافت کردن
protection ring حلقه حفافت
protection level سطح حفافت
memory protection حفافت حافظه
formats حفافت حافظه و..
protect حفافت کردن
protecting حفافت کردن
protects حفافت کردن
line differential protection حفافت دیفرانسیلی خط
impedance protection حفافت امپدانس
file protection حفافت پرونده
file protection حفافت فایل
shields حفافت کردن
degree of protection میزان حفافت
protection key کلید حفافت
protect by fuse حفافت با فیوز
collective protection حفافت جمعی
conservable قابل حفافت
format حفافت حافظه و..
data encryption حفافت داده
data protection حفافت داده ها
physical security حفافت تاسیسات
guard حفافت کردن
guarding حفافت کردن
guards حفافت کردن
shield حفافت کردن
protection عمل حفافت
x ray protection حفافت رونتگن
environmental conservation حفافت محیط زیست
custody of goods حفافت یا نگهداری کالا
to keep watch and ward حفافت یادفاع کردن
shielding region ناحیه حفافت کننده
copy protection حفافت دربرابر کپی
shield حفافت کردن درمقابل
file protect ring حلقه حفافت پرونده
conservation programs برنامههای حفافت منابع
overload protection حفافت بار زیاد
unprotected field میدان حفافت نشده
overvoltage protection حفافت فشار زیاد
software protection حفافت نرم افزاری
file protect ring حلقه حفافت فایل
anticorrosive protection حفافت در برابر خوردگی
insulation against vibration حفافت در برابر ارتعاش
flood protection حفافت در مقابل طغیان
write protect ring حلقه حفافت از نوشتن
insulation protection حفافت عایق بندی
keep حفافت امانت داری
cryptosecurity حفافت مکاتبات رمزی
drip proof enclosure حفافت در مقابل ریزش اب
wards محجور حفافت بخش
ward محجور حفافت بخش
protecting ring حلقه حفافت کننده
distance protection وسیله حفافت فاصله
shields حفافت کردن درمقابل
keeps حفافت امانت داری
protected field میدان حفافت شده
protective fire اتشهای حفافت کننده
power system protection حفافت سیستم قدرت
high tension protection حفافت فشار قوی
protected location مکان حفافت شده
cryptoguard مسئول حفافت رمز
data encyption standard استاندارد حفافت داده
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
signal security حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
subsidiaries باقیمانده در محل برای حفافت
rust protection حفافت در برابر زنگ زدگی
self protection صیانت نفس حفافت از خود
subsidiary باقیمانده در محل برای حفافت
retention حفافت توقیف بازداشت کردن
degree of protection میزان تامین درجه حفافت
chemical security حفافت برعلیه مواد شیمیایی
beaching سنگ چینی جهت حفافت
write protect disable بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
electronic security رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
safeguarding مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarded مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguard مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguards مامور حفافت پرسنل و یا اموال
password protection حفافت به کمک کلمه رمز
acid vapor canister ماسک حفافت در برابر بخاراسید
magnetometer مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
bed pitching سنگ چینی کف کانال جهت حفافت
poaches شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
write protect notch شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
poached شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
sacristan متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
poach شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
gun slide دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
performance factor ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
troop safety حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
transducer دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
warned protected قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
shared روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
scalper پوشش روی پا و سم عقبی برای حفافت از ضربه پای جلو
protect که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
scribing روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت
blanket لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blankets لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com