English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English Persian
reexamine دوباره امتحان کردن
Other Matches
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
tries امتحان کردن
tested امتحان کردن
to bring to the proof امتحان کردن
try امتحان کردن
tests امتحان کردن
trials امتحان کردن
test امتحان کردن
trial امتحان کردن
to make a trial of امتحان کردن
examines امتحان کردن
to give an examination امتحان کردن
examine امتحان کردن
examined امتحان کردن
examining امتحان کردن
put to test امتحان کردن
to copy در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to crib در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to plagiarize در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
invigilates در امتحان نظارت کردن
invigilating در امتحان نظارت کردن
tested ازمایش کردن امتحان
checked امتحان کردن بازرسی
test ازمایش کردن امتحان
check امتحان کردن بازرسی
invigilate در امتحان نظارت کردن
checks امتحان کردن بازرسی
invigilated در امتحان نظارت کردن
try (something) out <idiom> امتحان کردن(چیزی)
try on <idiom> امتحان کردن لباس
tests ازمایش کردن امتحان
palpate لمس کردن امتحان نمودن
to put to proof امتحان کردن محک زدن
to check out something چیزی را بررسی یا امتحان کردن
cramming خودرا برای امتحان اماده کردن
cram خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed خودرا برای امتحان اماده کردن
crams خودرا برای امتحان اماده کردن
examination معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
examinations معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
to try something completely new <idiom> چیزی [روشی ] کاملا متفاوت امتحان کردن
scores نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
score نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scored نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
inquire تحقیق کردن امتحان کردن
enquired تحقیق کردن امتحان کردن
inquired تحقیق کردن امتحان کردن
inquires تحقیق کردن امتحان کردن
enquires تحقیق کردن امتحان کردن
crammer کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
tempering (metallurgy) بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
revamping دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
relay دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relayed دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
replenish دوباره پر کردن
replenished دوباره پر کردن
refreshed دوباره پر کردن
refills دوباره پر کردن
replenishes دوباره پر کردن
replenishing دوباره پر کردن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
refreshes دوباره پر کردن
refresh دوباره پر کردن
refilled دوباره پر کردن
refilling دوباره پر کردن
refill دوباره پر کردن
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
recondition دوباره درست کردن
reconditioned دوباره درست کردن
revisit دوباره ملاقات کردن
rejuvenating دوباره جوان کردن
revise دوباره چاپ کردن
revisited دوباره ملاقات کردن
reinstating دوباره برقرار کردن
redirect دوباره راهنمایی کردن
revisiting دوباره ملاقات کردن
revises دوباره چاپ کردن
reproducing دوباره چاپ کردن
rejuvenates دوباره جوان کردن
regain دوباره تصرف کردن
rebuild دوباره ساختمان کردن
reproduce دوباره چاپ کردن
reproduced دوباره چاپ کردن
rejuvenated دوباره جوان کردن
rebuilds دوباره ساختمان کردن
reproduces دوباره چاپ کردن
reconditions دوباره درست کردن
revising دوباره چاپ کردن
redirected دوباره راهنمایی کردن
redirecting دوباره راهنمایی کردن
recollected دوباره جمع کردن
re-examining دوباره بازپرسی کردن
re-examines دوباره بازپرسی کردن
re-examined دوباره بازپرسی کردن
re-examine دوباره بازپرسی کردن
re examine دوباره بازپرسی کردن
revisits دوباره ملاقات کردن
recollecting دوباره جمع کردن
redefine دوباره تعریف کردن
recollects دوباره جمع کردن
redefined دوباره تعریف کردن
redefines دوباره تعریف کردن
recollect دوباره جمع کردن
revalue دوباره ارزیابی کردن
revalued دوباره ارزیابی کردن
regarding دوباره تسطیح کردن
redirects دوباره راهنمایی کردن
reinstates دوباره برقرار کردن
reopen دوباره باز کردن
reopened دوباره باز کردن
reinstated دوباره برقرار کردن
reopening دوباره باز کردن
reopens دوباره باز کردن
reinstate دوباره برقرار کردن
cold start دوباره روشن کردن
revaluing دوباره ارزیابی کردن
revalues دوباره ارزیابی کردن
redefining دوباره تعریف کردن
reuse دوباره استفاده کردن
reinterpret دوباره تفسیر کردن
rewired دوباره سیمکشی کردن
rewire دوباره سیمکشی کردن
reinsure دوباره بیمه کردن
reinstall دوباره برقرار کردن
reimport دوباره وارد کردن
rejuveoize دوباره جوان کردن
reforge دوباره جعل کردن
retaking دوباره تسخیر کردن
retakes دوباره تسخیر کردن
reengage دوباره استخدام کردن
reemploy دوباره استخدام کردن
retaken دوباره تسخیر کردن
redeliver دوباره مستخلص کردن
rewires دوباره سیمکشی کردن
remonetize دوباره رایج کردن
rewiring دوباره سیمکشی کردن
reappraising دوباره ارزیابی کردن
retry دوباره ازمایش کردن
redevelop دوباره پیشرفته کردن
retry دوباره محاکمه کردن
redeveloped دوباره پیشرفته کردن
restart روشن کردن دوباره
recommit دوباره زندان کردن
redeveloping دوباره پیشرفته کردن
republish دوباره منتشر کردن
republish دوباره چاپ کردن
reorder دوباره مرتب کردن
reoccupy دوباره اغاز کردن
redevelops دوباره پیشرفته کردن
renegotiate دوباره مذاکره کردن
recompose دوباره انشاء کردن
retake دوباره تسخیر کردن
re sort دوباره جور کردن
re paving دوباره فرش کردن
re form دوباره درست کردن
rephrase دوباره عبارتبندی کردن
rephrased دوباره عبارتبندی کردن
rephrases دوباره عبارتبندی کردن
rephrasing دوباره عبارتبندی کردن
reschedule دوباره برنامهریزی کردن
re export دوباره صادر کردن
rescheduled دوباره برنامهریزی کردن
re establish دوباره تاسیس کردن
re establish دوباره برپا کردن
reschedules دوباره برنامهریزی کردن
rescheduling دوباره برنامهریزی کردن
reliving دوباره تجربه کردن
re strain دوباره صاف کردن
relives دوباره تجربه کردن
recalculate دوباره حساب کردن
rebind دوباره صحافی کردن
reasure دوباره بیمه کردن
resurfaces دوباره روکاری کردن
reassociate دوباره معاشرت کردن
redistribute دوباره پخش کردن
redistributed دوباره پخش کردن
resurfaced دوباره روکاری کردن
redistributes دوباره پخش کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com