English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (14 milliseconds)
English Persian
retake دوباره عکس گرفتن
retaken دوباره عکس گرفتن
retakes دوباره عکس گرفتن
retaking دوباره عکس گرفتن
Search result with all words
retrace ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retraced ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retraces ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retracing ردپای چیزی را دوباره گرفتن
reactivate دوباره به خدمت گرفتن ناو یاوسیله نظامی
reactivated دوباره به خدمت گرفتن ناو یاوسیله نظامی
reactivates دوباره به خدمت گرفتن ناو یاوسیله نظامی
reactivating دوباره به خدمت گرفتن ناو یاوسیله نظامی
retake دوباره گرفتن
retaken دوباره گرفتن
retakes دوباره گرفتن
retaking دوباره گرفتن
get in gear [get into gear] <idiom> بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
Other Matches
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
to take medical advice دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
gripping طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom> زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
clam بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate جشن گرفتن عید گرفتن
to seal up درز گرفتن کاغذ گرفتن
slag کفه گرفتن تفاله گرفتن
clams بچنگال گرفتن محکم گرفتن
revet دوباره
again دوباره
continually دوباره و دوباره
afresh دوباره
anew دوباره
on more دوباره
bis دوباره
de novo دوباره
resorption بلع دوباره
resells دوباره فروختن
rewriter دوباره نویس
reselling دوباره فروختن
recature دوباره تسخیرکردن
recaptures دوباره تسخیرکردن
resell دوباره فروختن
second check بررسی دوباره
repeats دوباره ساختن
refreshing دوباره سازی
refreshingly دوباره سازی
restart شروع دوباره
rewake دوباره برانگیختن
come back دوباره مد شدن
reproducing دوباره تولیدکردن
remake دوباره سازی
recoat دوباره اندودن
reproduces دوباره تولیدکردن
reproduced دوباره تولیدکردن
remakes دوباره سازی
recapture دوباره تسخیرکردن
recaptured دوباره تسخیرکردن
retransmit دوباره فرستادن
revest دوباره گماشتن
recapturing دوباره تسخیرکردن
resurge دوباره برخاستن
reproduce دوباره تولیدکردن
resold دوباره فروختن
reenagement استخدام دوباره
rehear دوباره شنیدن
reseats دوباره نشاندن
reproductions تولید دوباره
reproduction تولید دوباره
rebirth تولد دوباره
reinvest دوباره گماشتن
recurring دوباره فاهرشونده
reseating دوباره نشاندن
regorge دوباره فروبردن
replenishment دوباره پرکردن
refloats دوباره به اب انداختن
rally دوباره بکارانداختن
rallied دوباره بکارانداختن
reelect دوباره گزیدن
redintegrate دوباره مستقرشونده
refillable دوباره پر کردنی
refloat دوباره به اب انداختن
refloated دوباره به اب انداختن
refloating دوباره به اب انداختن
reseated دوباره نشاندن
reseat دوباره نشاندن
reworked دوباره ورزیدن
reassembling دوباره سوارکردن
reworking دوباره ورزیدن
reassembles دوباره سوارکردن
reassembled دوباره سوارکردن
digamy عروسی دوباره
reassemble دوباره سوارکردن
resorb دوباره بعلیدن
repullulate دوباره درامدن
reproducer دوباره تولیدکننده
rework دوباره ورزیدن
repass دوباره عبورکردن
readjusts دوباره تعدیل
repeated test ازمون دوباره
readjusting دوباره تعدیل
repiece دوباره سر هم دادن
rallies دوباره بکارانداختن
readjusted دوباره تعدیل
readjust دوباره تعدیل
reworks دوباره ورزیدن
reconstructions دوباره سازی
reinstates دوباره گماشتن
refilled دوباره پرکردن
refilled دوباره پر کردن
refilling دوباره پر کردن
refills دوباره پرکردن
refills دوباره پر کردن
re count دوباره شمردن
to come again دوباره امدن
re construction دوباره سازی
rejoining دوباره پیوستن به
refill دوباره پر کردن
refill دوباره پرکردن
encores دوباره بنوازید
re fuse دوباره گداختن
reinstating دوباره گماشتن
redeveloped دوباره فاهرکردن
re establishment دوباره برقرارسازی
redevelop دوباره فاهرکردن
reedify دوباره ساختن
re edify دوباره ساختن
re echo دوباره برگرداندن
encore دوباره بنوازید
rejoined دوباره پیوستن به
rejoin دوباره پیوستن به
re-runs دوباره دویدن
rewritten دوباره نویسی
rewrote دوباره نوشتن
rewrote دوباره نویسی
reissuing دوباره منتشرکردن
rejoins دوباره پیوستن به
reissues دوباره منتشرکردن
reissued دوباره منتشرکردن
reissue دوباره منتشرکردن
once more دوباره باردیگر
rewritten دوباره نوشتن
rewriting دوباره نویسی
rewriting دوباره نوشتن
refilling دوباره پرکردن
re-running دوباره دویدن
re-run دوباره دویدن
plerosis دوباره پرشدن
re-ran دوباره دویدن
rewrite دوباره نوشتن
rewrite دوباره نویسی
rewrites دوباره نوشتن
rewrites دوباره نویسی
twice born دوباره زاد
repeat دوباره گفتن
refreshes دوباره پر کردن
redeveloping دوباره فاهرکردن
replenished دوباره پر کردن
replenish دوباره پر کردن
redevelops دوباره فاهرکردن
renders دوباره دادن
refreshed دوباره پر کردن
rendered دوباره دادن
render دوباره دادن
refresh دوباره پر کردن
repeats دوباره گفتن
repeat دوباره ساختن
Come again <idiom> دوباره تکرار کن.
replenishes دوباره پر کردن
replenishing دوباره پر کردن
reconstruction دوباره سازی
A fresh lease of life. عمر دوباره
fox message پیام دوباره
reinstate دوباره گماشتن
reinstated دوباره گماشتن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
resurface دوباره روکاری کردن
oversrike دوباره ضربه زدن
resurfaced دوباره به سطح آمدن
resurface دوباره فاهر شدن
redistributing دوباره پخش کردن
repeat دوباره انجام دادن
resurfaced دوباره هویدا شدن
warmed over دوباره پخته شده
resurface دوباره به سطح آمدن
relives دوباره تجربه کردن
reliving دوباره تجربه کردن
relived دوباره تجربه کردن
repeats دوباره انجام دادن
rallied دوباره جمع شدن
redeveloping دوباره پیشرفته کردن
cold start دوباره روشن کردن
once again دوباره [بار دیگر]
resurfaced دوباره روکاری کردن
resurfaced دوباره فاهر شدن
regarding دوباره تسطیح کردن
resurfaces دوباره هویدا شدن
cold redrawing دوباره کشی سرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com