Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English
Persian
overpacking
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
Other Matches
wrappers
لفاف بسته بندی جلد کتاب
wrapper
لفاف بسته بندی جلد کتاب
gift wrap
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
rig
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigged
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigs
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
revamp
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
packaging
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
packet
بسته بندی کردن
pack
بسته بندی کردن
put up
بسته بندی کردن
packing
بسته بندی کردن
parcels
بسته بندی کردن
packs
بسته بندی کردن
parcel
بسته بندی کردن
put-up
بسته بندی کردن
wrap
بسته بندی کردن
wraps
بسته بندی کردن
packets
بسته بندی کردن
stripping
بسته بندی کردن
parceling
بسته بندی کردن
packages
قوطی بسته بندی کردن
packaged
قوطی بسته بندی کردن
package
قوطی بسته بندی کردن
unpack
غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
unpacks
غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
unpacking
غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
resorted
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resort
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resorts
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
pads
لفاف کردن
pad
لفاف کردن
tare and tret
وزن بسته یا لفاف یا جعبه محموله و مقدار کمبود وزنی که در نتیجه حمل و نقل درمحموله ایجاد میشود وقابل قبول است
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
bin storage
انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
grade
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
group
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
slated items
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
cover
بسته بندی
coverings
بسته بندی
dunnage
بسته بندی
covers
بسته بندی
packing
بسته بندی
packages
بسته بندی
package
بسته بندی
packaged
بسته بندی
packaging
بسته بندی
tempering (metallurgy)
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
straw
پوشال بسته بندی
straws
پوشال بسته بندی
wisps
بسته بقچه بندی
wisp
بسته بقچه بندی
all-expense tour
مسافرت بسته بندی
packing list
صورت بسته بندی
package tour
مسافرت بسته بندی
package holiday
مسافرت بسته بندی
packing list
فهرست بسته بندی
export packing
بسته بندی صادراتی
packing density
تراکم بسته بندی
pre packing
بسته بندی از قبل
packed
بسته بندی شده
packaging cost
هزینه بسته بندی
case numbers
شماره بسته بندی
packing note
گواهی بسته بندی
trade pack
بسته بندی تجاری
packing note
فهرست بسته بندی
palletized
بسته بندی شده
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
relays
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
reconfiguration
پیکر بندی دوباره
shipping marks
علامتهای روی بسته بندی
pre-packed
ازقبل بسته بندی شده
wrapper
بسته بندی کاغذ روپوش
packinghouse
محل بسته بندی اجناس
expendable packing
بسته بندی یکبار مصرف
bulk cargo
کالای بسته بندی نشده
packingplant
محل بسته بندی اجناس
wrappers
بسته بندی کاغذ روپوش
food packet
جیره بسته بندی شده
break bulk cargo
محموله بسته بندی شده
locker paper
کاغذ بسته بندی اغذیه
contents note
فهرست محتوای بسته بندی
impaction
بهم فشردگی بسته بندی
packing list
صورت کالاهای بسته بندی شده
case marks
علامتهای روی جعبه یا بسته بندی
docketed
لیست محتوای بسته بندی برچسب
dockets
لیست محتوای بسته بندی برچسب
loose issue
تدارکات خارج شده از بسته بندی
docketing
لیست محتوای بسته بندی برچسب
docket
لیست محتوای بسته بندی برچسب
ratings
طبقه بندی کردن درجه بندی
rating
طبقه بندی کردن درجه بندی
repair
جبران کردن دوباره دایر کردن
repaired
جبران کردن دوباره دایر کردن
corrugated cardboard
مقوای محکمی که در بسته بندی بکار می رود
bulk stock
ذخایر بسته بندی شده اماد قوال و یک جا
kraft
کاغذ محکم قهوهای رنگ مخصوص بسته بندی
tagboard
مقوای محکم بسته بندی وبرچسب زنی وغیره
case
جعبه مقوایی یا چوبی جهت بسته بندی و حمل کالا
form utility
کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
routinely
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routines
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routine
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
cases
جعبه مقوایی یا چوبی جهت بسته بندی و حمل کالا
laggin
اب بندی کردن اب بندی ناوها
recriminate
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
To do something slapdash.
کاری را سرهم بندی کردن ( سمبل کردن )
bumbles
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bollix
سرهم بندی کردن قاطی پاتی کردن
bumbled
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumble
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
unitized load
بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
packing
عمل قرار دادن کالاها در جعبه و بسته بندی آنها برای مغازه ها
type
ماشین کردن طبقه بندی کردن
resort
جدا کردن طبقه بندی کردن
resorted
جدا کردن طبقه بندی کردن
segregation
جدا کردن درجه بندی کردن
gradate
درجه بندی کردن مخلوط کردن
resorts
جدا کردن طبقه بندی کردن
gaduate
درجه بندی کردن تغلیظ کردن
sort
دسته کردن طبقه بندی کردن
partitions
جدا کردن جزء بندی کردن
partition
جدا کردن جزء بندی کردن
portions
تسهیم کردن سهم بندی کردن
vamp
وصله کردن سرهم بندی کردن
break down
تجزیه کردن طبقه بندی کردن
grades
طبقه بندی کردن کلاسه کردن
to put on
شرط بندی کردن تحمیل کردن
typed
ماشین کردن طبقه بندی کردن
sorts
دسته کردن طبقه بندی کردن
sorted
دسته کردن طبقه بندی کردن
grade
طبقه بندی کردن کلاسه کردن
types
ماشین کردن طبقه بندی کردن
portion
تسهیم کردن سهم بندی کردن
crate
صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
assembly lines
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly line
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
crates
صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
shook
بسته کردن
pack
بسته کردن
packs
بسته کردن
refreshes
دوباره پر کردن
refreshed
دوباره پر کردن
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
replenishing
دوباره پر کردن
refresh
دوباره پر کردن
replenish
دوباره پر کردن
refills
دوباره پر کردن
refilling
دوباره پر کردن
replenished
دوباره پر کردن
refill
دوباره پر کردن
refilled
دوباره پر کردن
replenishes
دوباره پر کردن
to commit oneself
خودراگرفتاریا بسته کردن
reconditioned
دوباره درست کردن
revalidate
دوباره پادار کردن
recalculate
دوباره حساب کردن
revisiting
دوباره ملاقات کردن
recondition
دوباره درست کردن
revisits
دوباره ملاقات کردن
recollects
دوباره جمع کردن
revisited
دوباره ملاقات کردن
revisit
دوباره ملاقات کردن
rewake
دوباره بیدار کردن
rebind
دوباره صحافی کردن
re establish
دوباره برپا کردن
reasure
دوباره بیمه کردن
retrocede
دوباره واگذار کردن
retransmit
دوباره مخابره کردن
reassociate
دوباره معاشرت کردن
reassociate
دوباره متحد کردن
remarries
دوباره عروسی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com