English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
redeployment دوباره مستقرکردن نیروها
Other Matches
force tabs نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
stations مستقرکردن
stationed مستقرکردن
station مستقرکردن
install مستقرکردن
installs مستقرکردن
installing مستقرکردن
set up برپاکردن مستقرکردن
stationed مقام مستقرکردن
station مقام مستقرکردن
stations مقام مستقرکردن
ground کار گذاشتن یا مستقرکردن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
dynamics مجموعه نیروها
triangle of forces مثلث نیروها
polygon of forces بس گوشه نیروها
triangle of forces سه گوشه نیروها
polygon of forces کثیرالاضلاع نیروها
funicular بس گوشه نیروها
distribution of forces واگذاری نیروها
funicular زنجیر نیروها
system of forces دستگاه نیروها
distribution of forces تقسیم نیروها
composition of forces ترکیب نیروها
attrition فرسایش نیروها
all arms کلیه نیروها
funiculars زنجیر نیروها
funiculars بس گوشه نیروها
resolution of forces تجزیه نیروها
commitments به کاربردن نیروها اجرا
commitment به کاربردن نیروها اجرا
commits بکار بردن نیروها
committed بکار بردن نیروها
mobilization exercise تمرین بسیج نیروها
parallelogram of forces متوازی الاضلاع نیروها
total mobilization بسیج کامل نیروها
main attack تلاش اصلی نیروها
main effort تلاش اصلی نیروها
entireforce تمام قوا یا نیروها
committing بکار بردن نیروها
allotments واگذارسهمیه تخصیص نیروها
allotment واگذارسهمیه تخصیص نیروها
redistribution of force تقسیم مجدد نیروها
statics دانش پایداری نیروها
commit بکار بردن نیروها
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
build-ups نیروی کمکی تقویت نیروها
landing forces نیروها پیاده شونده به ساحل
build-up نیروی کمکی تقویت نیروها
build up نیروی کمکی تقویت نیروها
port of debarkation بندرپیاده شدن کالا یا نیروها
employment کاربرد نیروها یا جنگ افزارها استفاده از
build up بالا بردن توان رزمی نیروها
build-ups بالا بردن توان رزمی نیروها
mechanical powers نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
build-up بالا بردن توان رزمی نیروها
ingross تحریر کردن جمع اوری نیروها
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
target array نمودار گرافیک نیروها و تاسیسات و وضعیت دشمن در منطقه هدف
commits وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committed وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committing وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
pantheism فرضیهای که خدا را مرکب ازکلیه نیروها و پدیدههای طبیعی میداند
transfer berth دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
transfer area در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
commit وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
aerodynamics شاخهای از علوم در موردتولید نیروها در اثر حرکت سطوح و اشکال مختلف درهوا یا سایر گازها
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
ejection خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
customs of the services مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
mobilization reserves ذخیرههای مربوط به بسیج نیروها امادهای بسیج
deployment operating base پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
afresh دوباره
continually دوباره و دوباره
bis دوباره
de novo دوباره
on more دوباره
anew دوباره
revet دوباره
again دوباره
replenished دوباره پر کردن
replenishes دوباره پر کردن
rebirth تولد دوباره
replenish دوباره پر کردن
refreshes دوباره پر کردن
reworked دوباره ورزیدن
refresh دوباره پر کردن
replenishing دوباره پر کردن
reconstruction دوباره سازی
reconstructions دوباره سازی
retaking دوباره گرفتن
recurring دوباره فاهرشونده
rework دوباره ورزیدن
recapturing دوباره تسخیرکردن
recaptures دوباره تسخیرکردن
recaptured دوباره تسخیرکردن
recapture دوباره تسخیرکردن
reproducing دوباره تولیدکردن
reproduces دوباره تولیدکردن
reproduced دوباره تولیدکردن
reproduce دوباره تولیدکردن
refreshingly دوباره سازی
refreshing دوباره سازی
reworking دوباره ورزیدن
reworks دوباره ورزیدن
A fresh lease of life. عمر دوباره
reissued دوباره منتشرکردن
reissue دوباره منتشرکردن
rewrote دوباره نویسی
rewrote دوباره نوشتن
rewritten دوباره نویسی
rewritten دوباره نوشتن
rewriting دوباره نویسی
rewriting دوباره نوشتن
rewrites دوباره نویسی
rewrites دوباره نوشتن
rewrite دوباره نویسی
reissues دوباره منتشرکردن
reissuing دوباره منتشرکردن
rejoin دوباره پیوستن به
Come again <idiom> دوباره تکرار کن.
double-check <idiom> دوباره چک کردن
rejoins دوباره پیوستن به
rejoining دوباره پیوستن به
rejoined دوباره پیوستن به
come back دوباره مد شدن
reproductions تولید دوباره
rewrite دوباره نوشتن
reproduction تولید دوباره
replenishment دوباره پرکردن
redintegrate دوباره مستقرشونده
recoat دوباره اندودن
recature دوباره تسخیرکردن
re fuse دوباره گداختن
re establishment دوباره برقرارسازی
reedify دوباره ساختن
re edify دوباره ساختن
re echo دوباره برگرداندن
re count دوباره شمردن
re construction دوباره سازی
retransmit دوباره فرستادن
resurge دوباره برخاستن
restart شروع دوباره
resorption بلع دوباره
reproducer دوباره تولیدکننده
repullulate دوباره درامدن
resorb دوباره بعلیدن
repeated test ازمون دوباره
repass دوباره عبورکردن
reinvest دوباره گماشتن
rehear دوباره شنیدن
regorge دوباره فروبردن
refillable دوباره پر کردنی
reenagement استخدام دوباره
reelect دوباره گزیدن
revest دوباره گماشتن
plerosis دوباره پرشدن
repiece دوباره سر هم دادن
redeveloping دوباره فاهرکردن
digamy عروسی دوباره
redevelops دوباره فاهرکردن
remake دوباره سازی
remakes دوباره سازی
reseat دوباره نشاندن
reseated دوباره نشاندن
reseating دوباره نشاندن
reseats دوباره نشاندن
retake دوباره گرفتن
retaken دوباره گرفتن
redeveloped دوباره فاهرکردن
redevelop دوباره فاهرکردن
re-runs دوباره دویدن
once more دوباره باردیگر
rewake دوباره برانگیختن
rewriter دوباره نویس
second check بررسی دوباره
to come again دوباره امدن
refreshed دوباره پر کردن
twice born دوباره زاد
fox message پیام دوباره
re-ran دوباره دویدن
re-run دوباره دویدن
re-running دوباره دویدن
retakes دوباره گرفتن
refloating دوباره به اب انداختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com