Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (3 milliseconds)
English
Persian
two time
دو حرکت ساده
Search result with all words
surf
جستجوی وب سایت با نگاه کردن به صفحات وب به صورت نا مرتب ولی حرکت ساده بین صفحات با استفاده از اتصالات
simple harmonic motion
حرکت نوسانی ساده
simple harmonic motion
حرکت هماهنگ ساده
simple motion
حرکت ساده در خط مستقیم یادایره یا مارپیچ
Other Matches
simple design
طرف کف ساده
[هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
basic
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
mirror carpet
طرح آینه
[در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
structure
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skulls
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
travelling overwatch
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
nodes
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
quadrature encoding
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile
بدون حرکت بی حرکت
seemly
<adj.>
ساده دل
unsophisticated
ساده
innocent
<adj.>
ساده دل
simple hearted
ساده دل
idiots
ساده
simple-hearted
<adj.>
ساده دل
expansive
<adj.>
ساده دل
conversable
<adj.>
ساده دل
cleanest
ساده
plain hearted
ساده دل
cleaned
ساده
simplistic
ساده
naive
ساده
downright
ساده
inexpensive
ساده
plainer
ساده
unaadorned
ساده
positive
ساده
freestanding
ساده
plainest
ساده
plains
ساده
frugal
ساده
charmless
ساده
clean
ساده
explicit
ساده
homespun
ساده
unassuming
ساده
plain
ساده
incomplex
ساده
fructose
ساده
taffetized
ساده
free spoken
ساده گو
fraudless
ساده
simple minded
ساده دل
baldest
ساده
untutored
ساده
cleans
ساده
sheepishly
ساده دل
incomposite
ساده
idiot
ساده
unmeaning
ساده
baldly
ساده
slick
ساده
slickest
ساده
balder
ساده
semplice
ساده
bald
ساده
unaffected
ساده
daff
ساده دل
good-humored
ساده دل
unceremonious
ساده
clodhoppers
ساده
simple
ساده
simple
ساده دل
simpler
ساده دل
simpler
ساده
simpleminded
ساده دل
naif
ساده
artless
ساده
simplest
ساده دل
sheepish
ساده دل
simplest
ساده
unceremoniously
ساده
clodhopper
ساده
simplex
ساده
fanciless
ساده
simplifications
ساده سازی
phoneme
صدای ساده
In simple (plain) English.
به انگلیسی ساده
credulous
ساده لوح
simplistic
ساده طبع
liquidation
ساده سازی
take it easy
<idiom>
ساده بگیر
fall guys
ساده لوح
flat rate
نرخ ساده
reducible
ساده شدنی
free spokenness
ساده گویی
(a) snap
<idiom>
خیلی ساده
goofing
ادم ساده
empirical formula
فرمول ساده
simplifies
ساده کردن
open-and-shut
ساده واضح
frugal food
خوراک ساده
open and shut
ساده واضح
fall guy
ساده لوح
gaby
ساده لوح
pick wickian
ساده بی تکلف
duping
ساده لوح
plain flap
فلپ ساده
dupes
ساده لوح
simplified
ساده شده
duped
ساده لوح
plain paper
کاغذ ساده
simple interest
سود ساده
booby
ساده لوح
deck hand
ملوان ساده
deck hands
ملوان ساده
simplifcation
ساده سازی
plain rib
تیغه ساده
plain weave
بافت ساده
dupe
ساده لوح
dupable
ساده لوح
primary cell
پیل ساده
simplification
ساده سازی
sementem
معنی ساده
phonemes
صداهای ساده
unskilled worker
کارگر ساده
lamb
ادم ساده
lambs
ادم ساده
unfigured
بی صورت ساده
barest
ساده اشکار
bares
ساده اشکار
barer
ساده اشکار
bared
ساده اشکار
bare
ساده اشکار
primitive
شکل ساده
basic circuit
مدار ساده
cats paw
ساده لوح
book keeping by single e.
دفترداری ساده
simplify
ساده کردن
simplifies
ساده سازی
simpleton
ساده لوح
gullibility
ساده لوحی
simple magnet
مغناطیس ساده
simple attack
حمله ساده
in plain english
به انگلیسی ساده
smpleton
ساده لوح
simple average
میانگین ساده
ingenuous
صاف و ساده
simplex channel
مجرای ساده
baring
ساده اشکار
nincompoops
ساده لوح
nincompoop
ساده لوح
credulousness
ساده لوحی
clean bill
برات ساده
candid
صاف و ساده
clean bill of lading
بارنامه ساده
clean collection
وصولی ساده
simple structure
ساخت ساده
simple mean
میانگین ساده
simple truss
خرپای ساده
simpleminded
ساده لوح
reduction
ساده سازی
simple bending
خمش ساده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com