Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
pseudo random
رشته تولید شده تصادفی که در مدت طولانی تکرار بشود
Other Matches
random number
برنامهای که اعداد تصادفی را تولید میکند.
seed
مقدار شروع برای تولید اعداد تصادفی
seeds
مقدار شروع برای تولید اعداد تصادفی
VRAM
حافظه سریع با دستیابی تصادفی برای ذخیره تصاویر تولید شده در کامپیوتر یا دیجیتالی
scramblers
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
scrambler
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
pseudo random
سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده اعداد تصادفی
phoneme
برای بررسی صدای ورودی برای تشخیص کلمات یا تولید صحبت با تکرار چندین صدا
constructive notice
ابلاغ اختیاری در CL ابلاغی که به وکیل شخص بشود قانونی یااعتباری نامیده میشود و درمقابل ان " ابلاغ رسمی یاواقعی " قرار دارد و ان ابلاغی است که به خود شخص بشود
quotes
تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
quoted
تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
quote
تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
sample
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
repeater coil
سیم پیچ تکرار کننده صدا کوبیل تکرار
recidivism
تکرار جرم یا تکرار عمل ضداجتماعی
random process
جریان تصادفی فرایند تصادفی
null
رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته
fill
حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
fills
حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
repeats
تکرار کردن تکرار شدن
repeat
تکرار کردن تکرار شدن
thready
رشته رشته باصدای باریک
fibres
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
fibre
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
fiber
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
random parallel tests
ازمونهای موازی تصادفی ازمونهای همتای تصادفی
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
extension
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
pilot line operation
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
thread
رشته رشته شدن
fibrillation
رشته رشته سازی
fiberize
رشته رشته کردن
threads
رشته رشته شدن
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconds
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
on request
وقتی که درخواست بشود
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
if he wishes to be a
اگرمی خواهد کسی بشود
He promised to behave ( mend his ways)
قول داد آدم بشود
What must be must be .
<proverb>
آنچه باید بشود خواهد شد .
I wI'll come as late as I possibly can .
تا آنجائیکه بشود دیر می آیم
where work is concerned
اگر مربوط به کار بشود ...
production overheads
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
Talk a lot without saying much
خیلی صحبت بشود ولی کم معنی
That's out of the question.
این غیرممکن است که عملی بشود.
Let the car cool off.
بگذار اتوموبیل یکقدری خنک بشود
pabulum
[هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
gyro repeater
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
No way!
این غیرممکن است که عملی بشود.
[اصطلاح روزمره]
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
He was barred from the casino.
او
[مرد]
اجازه نداشت داخل این کازینو
[قمارخانه]
بشود.
oem
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
to bring somebody into line
زور کردن کسی که خودش را
[به دیگران]
وفق بدهد یا هم معیار بشود
rhetorical question
مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
I didn't tell anyone beforehand, as I didn't want to jinx it
[anything]
.
من قبل از آن به هیچکس نگفتم چونکه نخواستم
[هیچ چیزی]
جادو بشود.
res inter alios
debet non actaalterinocere تعهدات دو جانبه باعث اضرار شخص ثالث نمیتواند بشود
It appears questionable whether he will manage to do that.
بحث برانگیز به نظر می رسد که آیا او موفق به انجام این کار بشود.
matrixes
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
to open a can of worms
<idiom>
چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود
[اصطلاح مجازی]
to stir up a hornet's nest
<idiom>
چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود
[اصطلاح مجازی]
to poke one's head into a hornets' nest
<idiom>
چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود
[اصطلاح مجازی]
policy of contianment
سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
longs
طولانی
prolonging
طولانی
protracted
طولانی
greatest
طولانی
prolix
طولانی
long
طولانی
shortest
طولانی نه
great-
طولانی
shorter
طولانی نه
long-
طولانی
prolongs
طولانی
longsome
طولانی
longed
طولانی
short
طولانی نه
prolong
طولانی
longer
طولانی
longest
طولانی
agelong
طولانی
of long standing
طولانی
great
طولانی
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
longs
طولانی طویل
gangling
طولانی و دراز
periphrastically
بطور طولانی
longest
طولانی طویل
longed
طولانی طویل
longer
طولانی طویل
long-
طولانی طویل
long
طولانی طویل
telephones
در یک مسافت طولانی
telephoning
در یک مسافت طولانی
blue moon
مدت طولانی
extends
طولانی تر کردن
prolonging
طولانی کردن
telephone
در یک مسافت طولانی
telephoned
در یک مسافت طولانی
hold over
<idiom>
طولانی نگهداشتن
elongation
طولانی کردن
long play
صفحه طولانی
extend
طولانی تر کردن
prolongs
طولانی کردن
as long as
بمدت طولانی
extending
طولانی تر کردن
prolong
طولانی کردن
spermary
غده تولید کننده منی محل تولید منی
sierra
رشته کوه تیز ودندانه دار رشته جبال تیز ودندانه دار
heatwave
هوای گرم طولانی
heatwaves
هوای گرم طولانی
strip
ماده طولانی نازک
long-drawn-out
بیش از اندازهی طولانی
slots
سوراخ طولانی و باریک
livelong
طولانی وخسته کننده
lengthens
طولانی کردن کشیدن
lengthening
طولانی کردن کشیدن
lengthened
طولانی کردن کشیدن
scrolls
نوشته یافهرست طولانی
prolegomenous
دارای مقدمه طولانی
prolongation
طولانی کردن تطویل
slot
سوراخ طولانی و باریک
protracted war
استراتژی نبرد طولانی
marathons
جلسه گروهی طولانی
slotting
سوراخ طولانی و باریک
degressive burning
سوختن طولانی خرج
long tail liability
تعهد طولانی مدت
long recoil
عقب نشینی طولانی
lengthen
طولانی کردن کشیدن
gabfest
محاوره طولانی و مفصل
marathon
جلسه گروهی طولانی
long thrust
تک نفوذی طولانی یادوردست
symphony
قطعه طولانی موسیقی
symphonies
قطعه طولانی موسیقی
scroll
نوشته یافهرست طولانی
by hazard
<adv.>
تصادفی
random
<adj.>
تصادفی
circumstantial
تصادفی
coincidentally
<adv.>
تصادفی
fortuitously
<adv.>
تصادفی
incidentally
<adv.>
تصادفی
chance
تصادفی
chancing
تصادفی
chanced
تصادفی
coincidental
<adj.>
تصادفی
chances
تصادفی
by happenstance
<adv.>
تصادفی
accidentally
<adv.>
تصادفی
accidently
<adv.>
تصادفی
stochastic
<adj.>
تصادفی
stochastical
<adj.>
تصادفی
haphazard
<adj.>
تصادفی
fortuitous
<adj.>
تصادفی
contingent
[accidental]
<adj.>
تصادفی
casual
[not planned]
<adj.>
تصادفی
adventitious
<adj.>
تصادفی
by the way
تصادفی
at random
<adv.>
تصادفی
by accident
<adv.>
تصادفی
as it happens
<adv.>
تصادفی
by a coincidence
<adv.>
تصادفی
by chance
<adv.>
تصادفی
accidental attack
تک تصادفی
chanceful
تصادفی
randomly
تصادفی
chanciest
تصادفی
hazardous
تصادفی
chancier
تصادفی
chancy
تصادفی
accidental
<adj.>
تصادفی
incidental
<adj.>
تصادفی
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
streamed
جریان طولانی داده سری
swig
جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
trench
استحکامات خندقی شیار طولانی
swigged
جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
long game
بازی با لزوم ضربههای طولانی
swigs
جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
long distance
با شعاع عمل زیاد طولانی
T link
اتصال سریع و طولانی داده
long-distance
با شعاع عمل زیاد طولانی
trenches
استحکامات خندقی شیار طولانی
swigging
جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
stream
جریان طولانی داده سری
swiped
حرکت جاروبی جرعه طولانی
streams
جریان طولانی داده سری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com