English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English Persian
to reduce to writing روی کاغذ اوردن ضبط کردن
Other Matches
tractor feed روش وارد کردن کاغذ در چاپگر که سوراخهای لبه کاغذ در دندانههای چاپگر قرار می گیرند تا کاغذ به جلو برود
to commit to writing روی کاغذ اوردن
sprocket feed محل نگهداری کاغذ که چاپگر کاغذ را باچرخ دندانه دار در سوراخهای مقدار لبه هر کاغذ می چرخاند
terrtorialize محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
friction feed تغذیه کاغذ توسط گیر دادن یک ورقه کاغذ میان دو غلطک تغذیه کاغذ تک
jargonize بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
feed روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
feeds روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
skips حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skip حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skipped حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
sheets سیستم نگهداری کاغذ که ورقههای کاغذ را یکباره در چاپگر قرار میدهد
sheet سیستم نگهداری کاغذ که ورقههای کاغذ را یکباره در چاپگر قرار میدهد
plotter وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
plotters وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
sprocket holes مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
NCR paper کاغذ خاص تلقیح شده با مواد شیمیایی که به صورتهای مختلف استفاده میشود. پس از چاپ گرفتن این کاغذ با چاپگر impact
flow درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flows درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flowed درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
page انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
scratch paper کاغذ مسوده کاغذ سیاهه
folds روش تا کردن کاغذ
folded روش تا کردن کاغذ
concertina fold شیوه تا کردن کاغذ
fold روش تا کردن کاغذ
quire کاغذ را دسته کردن
accordion fold روش تا کردن کاغذ
governmentalize تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
paper یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
papering یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
papers یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
wallpapers با کاغذ دیواری تزئین کردن
fanfold روش تا کردن یک صفحه کاغذ
wallpaper با کاغذ دیواری تزئین کردن
papered یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
to press against any thing بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
toner که در چاگر لیزری استفاده میشود. تونر با بر الکتریکی روی کاغذ منتقل میشود و سپس با نوک آن به طور موقت روی کاغذ قرار می گیرد
feeds وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
feeds مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
feed وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
feed مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
externals مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
hanging [فرش کردن، کاغذ دیواری یا هر تزئینی برای اتاق]
external مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
sidelay تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
grasped بچنگ اوردن گیر اوردن
grasps بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp بچنگ اوردن گیر اوردن
formats مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
labelled مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
format مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
label مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labeling مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labels مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
performs بجا اوردن اجرا کردن
annoyed بستوه اوردن خشمگین کردن
overworking خسته کردن به هیجان اوردن
perform بجا اوردن اجرا کردن
overworked خسته کردن به هیجان اوردن
annoy بستوه اوردن خشمگین کردن
overwork خسته کردن به هیجان اوردن
electrified الکتریکی کردن به هیجان اوردن
similize تشبیه کردن تمثیل اوردن
port ببندر اوردن حمل کردن
score حساب کردن بحساب اوردن
overworks خسته کردن به هیجان اوردن
electrifies الکتریکی کردن به هیجان اوردن
beget بوجود اوردن ایجاد کردن
resuscitates اجحیا کردن بهوش اوردن
begets بوجود اوردن ایجاد کردن
begetting بوجود اوردن ایجاد کردن
to draw in درحلقه اوردن جمع کردن
raises تحریک کردن بعمل اوردن
resuscitated اجحیا کردن بهوش اوردن
to draw up تهیه کردن درصف اوردن
to gather together جمع کردن فراهم اوردن
bought خریداری کردن بدست اوردن
resuscitating اجحیا کردن بهوش اوردن
electrify الکتریکی کردن به هیجان اوردن
electrifying الکتریکی کردن به هیجان اوردن
stand out دوام اوردن ایستادگی کردن
performed بجا اوردن اجرا کردن
importing به کشور اوردن افهار کردن
to carry one off his feet کسیراسرغیرت اوردن یاتحریک کردن
raise تحریک کردن بعمل اوردن
imported به کشور اوردن افهار کردن
import به کشور اوردن افهار کردن
resuscitate اجحیا کردن بهوش اوردن
to smuggle in قاچاقی اوردن یاوارد کردن
argue دلیل اوردن استدلال کردن
generate بوجود اوردن تناسل کردن
argued دلیل اوردن استدلال کردن
argues دلیل اوردن استدلال کردن
arguing دلیل اوردن استدلال کردن
bears تاب اوردن تحمل کردن
untangling از گیریا گوریدگی در اوردن حل کردن
untangles از گیریا گوریدگی در اوردن حل کردن
untangled از گیریا گوریدگی در اوردن حل کردن
untangle از گیریا گوریدگی در اوردن حل کردن
harass به ستوه اوردن اذیت کردن
generated بوجود اوردن تناسل کردن
generates بوجود اوردن تناسل کردن
win بدست اوردن تحصیل کردن
wins بدست اوردن تحصیل کردن
besets بستوه اوردن عاجز کردن
beset بستوه اوردن عاجز کردن
pester بستوه اوردن بیحوصله کردن
pestering بستوه اوردن بیحوصله کردن
pesters بستوه اوردن بیحوصله کردن
pestered بستوه اوردن بیحوصله کردن
knockouts ضربه فنی کردن از پا در اوردن
knockout ضربه فنی کردن از پا در اوردن
generating بوجود اوردن تناسل کردن
age harden تصفیه کردن عمل اوردن
harasses به ستوه اوردن اذیت کردن
to pitch into زور اوردن به حمله کردن
gets بدست اوردن فراهم کردن
scores حساب کردن بحساب اوردن
exhaust خسته کردن ازپای در اوردن
scored حساب کردن بحساب اوردن
ingenerate احداث کردن بوجود اوردن
get بدست اوردن فراهم کردن
getting بدست اوردن فراهم کردن
annoys بستوه اوردن خشمگین کردن
exhausts خسته کردن ازپای در اوردن
bear تاب اوردن تحمل کردن
bestir بحرکت در اوردن تحریک کردن
perforations خط سوراخهای کوچک در یک ورقه کاغذ یا کاغذهای پیاپی برای کمک به پاره کردن آنها
thermal wax روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal transfer روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal wax transfer printer روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
takedown حذف نوار یا کاغذ یا دیسک از یک وسیله جانبی پس از یک کار و آماده کردن آن برای بعدی
refresh از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
reaped جمع اوری کردن بدست اوردن
reap جمع اوری کردن بدست اوردن
convert معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
refreshed از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
plasticize بصورت پلاستیک در اوردن نرم کردن
getting حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
marshals در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshalled در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
wiredraw مفتول کردن بشکل سیم در اوردن
reaping جمع اوری کردن بدست اوردن
reoccupy دنبال کردن دوباره بدست اوردن
refreshes از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
ingrate تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
gets حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
get حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
marshal در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshaled در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
converts معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converting معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
refocillate تجدید حیات کردن بخود اوردن
converted معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
marshaling در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
reaps جمع اوری کردن بدست اوردن
inscroll ثبت کردن بصورت طومار در اوردن
updates بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
scoffs اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
to make things hum کارها را دایر کردن یا درجنبش اوردن
stirs بجوش اوردن تحریک کردن یا شدن
stirrings بجوش اوردن تحریک کردن یا شدن
stirred بجوش اوردن تحریک کردن یا شدن
mull معطر کردن وبعمل اوردن مشروبات
stir بجوش اوردن تحریک کردن یا شدن
to put in درمیان اوردن نقل قول کردن
bushwhack ادای کسی را در اوردن مبارزه کردن
updated بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
update بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
scoffing اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffed اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoff اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
individualized منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
outdare تحریک بجنگ کردن دوام اوردن دربرابر
individualizing منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
zones محات کردن جزو حوزهای به حساب اوردن
investigate استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
individualising منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
zone محات کردن جزو حوزهای به حساب اوردن
individualize منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualizes منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
proctorize زیر انضیاط در اوردن اختیاری داری کردن بر
to turn off خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
normalize تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
normalising تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
normalises تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
normalised تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
misremember غلط واشتباه بخاطر اوردن فراموش کردن
to weigh down سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
investigated استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigates استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigating استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
normalizes تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
individualises منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualised منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
sprigs گلدوزی کردن بشکل شاخ وبرگ در اوردن
raise بار اوردن تشکیل دادن پرزدار کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com