Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
carrier's risk
ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
Other Matches
at owner's risks
ریسک به عهده مالک
close corporation
شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
c & f
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
undertaken
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertakes
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertake
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
letterhead
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterheads
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation
شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
constituent company
شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
limited company
شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
risking
ریسک
risked
ریسک
risk
ریسک
risks
ریسک
transported
حمل ونقل
hauled
حمل ونقل
transport
حمل ونقل
hauls
حمل ونقل
hauling
حمل ونقل
transporting
حمل ونقل
haul
حمل ونقل
transports
حمل ونقل
forwarding
حمل ونقل
transportation
حمل ونقل
titmouse
چرخ ریسک
skate on thin ice
<idiom>
ریسک کردن
venture
مبادرت ریسک
ventured
مبادرت ریسک
ventures
مبادرت ریسک
to incur a risk
ریسک کردن
risk lover
طرفدار ریسک
balancing of portfolio
پوشاندن ریسک
venturing
مبادرت ریسک
emergency risk
ریسک اضطراری
riskiest
ریسک دار
riskier
ریسک دار
risky
ریسک دار
conveying capacity
فرفیت حمل ونقل
carrying
حمل ونقل کردن
carry
حمل ونقل کردن
carries
حمل ونقل کردن
carried
حمل ونقل کردن
amphibious lift
حمل ونقل اب خاکی
cabotage
حمل ونقل ساحلی
portability
قابلت حمل ونقل
transportable
قابل حمل ونقل
common carrier
متصدی حمل ونقل
forwarding agent
متصدی حمل ونقل
portable
قابل حمل ونقل
cost of transport
قیمت حمل ونقل
wagoner
متصدی حمل ونقل
risked
مخاطره ریسک خطر
risks
مخاطره ریسک خطر
risk avoider
اجتناب کننده از ریسک
producer's risk
ریسک تولید کننده
risk
مخاطره ریسک خطر
owner's risk
ریسک صاحب کالا
risking
مخاطره ریسک خطر
international finance corporation
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company
شرکت مادر شرکت مرکزی
privates
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
ammunition lift capability
فرفیت حمل ونقل مهمات
air delivery
حمل ونقل از راه هوا
transport means
وسیله بارکشی یاحمل ونقل
motor transport
حمل ونقل به وسیله خودرو
cto
عامل حمل ونقل ترکیبی
outsource
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
risking
احتمال خطر ریسک کردن
He took his chance.
او
[مرد]
این ریسک را کرد.
Don't push your luck!
[این وضعیت را]
ریسک نکن!
risks
احتمال خطر ریسک کردن
risked
احتمال خطر ریسک کردن
dicey
<idiom>
ریسک دار
[اصطلاح روزمره]
risk
احتمال خطر ریسک کردن
hairy
<idiom>
ریسک دار
[اصطلاح روزمره]
toting
حمل ونقل کردن سوق دادن
mto
عامل حمل ونقل چند نوعه
totes
حمل ونقل کردن سوق دادن
common carrier
متصدی حمل ونقل حامل مشترک
tote
حمل ونقل کردن سوق دادن
toted
حمل ونقل کردن سوق دادن
lighterage
حمل ونقل کالا بوسیله دوبه
stick one's neck out
<idiom>
مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
This is a calculated risk.
این یک ریسک حساب شده است
pay load
اجناس مقرون بصرفه برای حمل ونقل
gangplanks
سکوب قابل حمل ونقل کشتی و غیره
harbor master
مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
gangplank
سکوب قابل حمل ونقل کشتی و غیره
To twist the lions tail .
با دم شیر باز ؟ کرد ؟ ( جسارت یا ریسک کردن )
unhandy
ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
dead weight
وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
jet star
نوعی هواپیمای کوچک حمل ونقل چهار موتوره جت
dead weights
وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
bat money
فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
bat allowance
فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
responsibilities
عهده
undertaking
عهده
on
عهده
responsibility
عهده
housed
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
motor pool
گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
incumbency
عهده داری
take over
به عهده گرفتن
responsible
عهده دار
take out
از عهده برامدن
charge
عهده داری
undertaking
به عهده گرفتن
charge
عهده دارکردن
coped
از عهده برامدن
copes
از عهده برامدن
copings
از عهده برامدن
charges
عهده داری
charges
عهده دارکردن
cope
از عهده برامدن
charged
عهده دار
entrusted
عهده دار
afforded
از عهده برامدن
affording
از عهده برامدن
afford
از عهده برآمدن
affords
از عهده برامدن
acquit
از عهده برآمدن
to be incapable
از عهده بر نیامدن
drawn on
کشیده شدن عهده
guaranteed
عهده دار شدن
draws
کشیده شدن عهده
charge some one with
به عهده کسی گذاشتن
I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope .
از عهده من خارج است
draw
کشیده شدن عهده
sponsorship
عهده گیری اعانت
be up to
به عهده کسی بودن
guarantee
عهده دار شدن
stand
عهده دارشدن موقعیت
assumes
عهده دار شدن
guarantees
عهده دار شدن
drawen on the national bank
عهده بانک ملی
assume
عهده دار شدن
body corporate
شرکت شرکت سهامی
business group
شرکت سهامی
[شرکت]
haulage
پولی که راه اهن بابت حمل ونقل قطارهای بیگانه در مسیر خود میگیرد
emprise
تقریر عهده دار شدن
carrige forward
کرایه به عهده گیرنده کالا
caveat subscriptor
مسئولیت به عهده عضو میباشد
answer
جواب دادن از عهده برامدن
answering
جواب دادن از عهده برامدن
draw on
عهده کسی برات کشیدن
take the chair
ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
answered
جواب دادن از عهده برامدن
hold the fort
<idiom>
از عهده کاری شاق برآمدن
duties on buyer's account
حقوق گمرکی به عهده خریداراست
carrier's risk
خطرات به عهده حمل کننده
answers
جواب دادن از عهده برامدن
To assume office .
عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
He wI'll give a good account of himself.
خوب از عهده اینکار برخواهد آمد
acquits
از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
carry the ball
<idiom>
قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
cashier's check
چکی که بانک عهده خود بکشد
acquitting
از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
see one's way clear to do something
<idiom>
احساس از عهده کاری برآمدن را داشتن
(in) charge of something
<idiom>
مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
to bear any customs duties
هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
the burden of proof rests with
اثبات ادعا بر عهده مدعی است
owner's risk
خطر یاخطرات به عهده صاحب کالا
the burden of proof rests of claimant
بار اثبات بر عهده شاکی است
monopolylogue
نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
to bear all customs duties and taxes
تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
I shall personally undertake tht you make a profit.
من شخصا" به عهده می گیرم که شما سود ببرید
bisque
امتیاز تعادلی که زمان استفاده از ان به عهده بازیگراست
primary
کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
He undertook the primiership at the age of eighty.
درهشتاد سالگی عهده دار سمت نخست وزیری شد
tenantable repair
تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
tackled
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
parlementaire
کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
tackle
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
hanging committee
انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
device
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
at owner's risk
معامله با قید این که هر گونه خسارت به عهده صاحب جنس باشد
profit centre
قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
devices
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
run a risk
<idiom>
ریسک خطرناک ،نا امن خیلی خطرناک
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
answering machines
نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
answering machine
نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
place utility
استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
dangerous goods by road agreement
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
lu
LU و LU کنترل بخشها را به عهده دارند. LU ارتباط بین وسایل و LU را تامین میکند و پروتکل peer-to-peer است
undertakes
متعهد شدن عهده دار شدن
undertake
متعهد شدن عهده دار شدن
undertaken
متعهد شدن عهده دار شدن
service
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com