Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
English
Persian
refire time
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
Other Matches
rocket launcher
سکوی پرتاب موشک
launching pad
سکوی پرتاب موشک
launching pads
سکوی پرتاب موشک
launching site
سکوی پرتاب موشک
rocket launchers
سکوی پرتاب موشک
launching pad
سکوی پرتاب موشک یا جنگ افزار
hard base
سکوی پرتاب موشک ضد ترکش اتمی
launching pads
سکوی پرتاب موشک یا جنگ افزار
soft missile base
سکوی بدون حفاظ پرتاب موشک
ready missile
موشک حاضر به پرتاب روی سکوی اتش
quails
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
quail
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
delivery groups
مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
rocketry
فن پرتاب موشک
blockhouse
ساختمان محکمی نزدیک سکوی پرتاب برای محافظت پرسنل
launcher
وسیله پرتاب موشک
launching pad
باند پرتاب موشک
launching area
محل پرتاب موشک
launching pads
باند پرتاب موشک
launch a missile
موشک پرتاب کردن
rocket propulsion
فشار پرتاب موشک
aeroballistics
فن پرتاب گلوله یا موشک درفضا
execution
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
skyrockets
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
flight readiness firing
ازمایش سریع امادگی پرتاب موشک
skyrocketing
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
skyrocket
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
skyrocketed
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
zero length launching
نوعی روش پرتاب موشک بااولین نیروی حرکت جت
lift off
جهش اولیه موشک یا گلوله هنگام شروع پرتاب جدا شدن از سکو
retards
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retard
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retarding
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
flight test
ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
turnaround time
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
height of site
ارتفاع سکوی موشک یاموضع
boost phase
مرحله دوم پرتاب موشک مرحله روشن شدن موتورمرحله دوم
launcher
سکوی پرتاب
sprints
نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
sprinted
نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
sprint
نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
hard base
سکوی پرتاب مستحکم
pad
سکوی پرتاب رسانگر
torpedo tube
سکوی پرتاب اژدر
pads
سکوی پرتاب رسانگر
blasts
برخاستن از سکوی پرتاب
blast
برخاستن از سکوی پرتاب
free throw
پرتاب بدون مانع برای یار
missilry
موشک شناسی مبحث ساختمان وپرتاب موشک
missilery
موشک شناسی مبحث ساختمان وپرتاب موشک
typhoon
نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoons
نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
k gun
سکوی پرتاب بمب زیرابی
brush back
پرتاب توپ از بالا برای عقب راندن توپزن
aerial platform
سکوی مخصوص پرتاب بار با چتر
hard missile base
سکوی پرتاب مستحکم ضد ترکش اتمی
operated
کل زمان لازم برای انجام یک کار
check out time
زمان لازم برای تخلیه محل
check out time
زمان لازم برای ازمایش یک وسیله
operate
کل زمان لازم برای انجام یک کار
access time
زمان لازم برای پاسخگویی کامپیوتر
operates
کل زمان لازم برای انجام یک کار
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
adding
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
proceed time
زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
add
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
adds
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
engineered performance
زمان لازم برای اتمام یک واحد از کار
canonical time unit
زمان لازم برای طی مسافتی معادل یک رادیان
radar mile
زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
development
زمان لازم برای توسعه محصول جدید
developments
زمان لازم برای توسعه محصول جدید
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cartridges
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
run-up
[start-up]
نزدیکی به مکان شروع با دویدن
[برای جهش یا پرتاب کردن]
[ورزش]
cartridge
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
fly casting
مسابقه پرتاب طعمه مصنوعی بدون قلاب برای سنجش دقت
cure time
زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
mean
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meaner
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meanest
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
cartridge actuated device
وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
reaction time
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
worded
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
carry
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
word
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
carries
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carrying
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carried
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
warm-up
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
warm-ups
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
decompression table
جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص
celestial guidance
سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
one and one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
one plus one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
free drop
پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
pentathlons
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
pentathlon
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
cut off velocity
سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
subroc
موشک نصب شده روی زیردریایی موشک مخصوص زیردریایی
midcourse guidance
هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
throwing
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
ballistics
مبحث پرتاب گلوله واجسام پرتاب شونده
throws
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throw
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
Micro Channel Architecture
تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنال زمان و داده روی باس گسترده MCA
half life period
مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
surface missile
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
cold thrust
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold test
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
access time
زمان لازم برای یافتن فایل یا برنامه در حافظه اصلی یا حافظه جانبی
lacrosse
بازی بین دو تیم 01نفره مردان 21 نفره مردان با چوب دراز توردار کیسه مانند برای گرفتن و پرتاب گوی
propagation delay
1-زمان لازم برای فاهر شدن خروجی در دروازه منط قی پس از اعمال ورودی . 2-زمانی که بیت داده روی شبکه از مبدا به مقصد می رود
deceleration time
زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط اخرین قطعه داده از یک رکورد روی ان نوار
command ejection
پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
positioned
مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
position
مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
double
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled up
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
provisional ball
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
compiler
اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
splits
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
sensitivities
کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
sensitivity
کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
apogee
زاویه انحراف ثقل موشک زاویه انحراف مرکز ثقل موشک در روی مسیر
on guard
اماده توپگیری اماده برای توگیری
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
time
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
troop space
جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
future promissory
زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
d , top concept
تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
deathlon
مسابقه دهگانه شامل دو001 متر و دو 004 طول ودو 0051 متر و دو 011 متربا مانع و پرش طول و پرتاب دیسک و پرش با نیزه و پتاب نیزه و پرتاب وزنه و پرش ارتفاع
x site
سکوی روبازموقت برای انبار کردن مهمات
safety island
سکوی وسط خیابان برای ایستادن پیاده رو
pallet
سکوی چوبی یا پلاستیکی برای حمل کالا
delivery error
اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
raptatorial
لازم برای شکار
hydration water
اب لازم برای ابش
raptatory
لازم برای شکار
ready to die
اماده برای مرگ
prompt to go
اماده برای رفتن
to fit with
اماده کردن برای
on offer
اماده برای فروش
fit to work
اماده برای کارکردن
draw weight
نیروی لازم برای کشیدن زه
mantling
مواد لازم برای پوشش
climate for growth
شرایط لازم برای رشد
magic number
امتیاز لازم برای قهرمانی
quorum
اکثریت لازم برای مذاکرات
cover
اماده برای برگرداندن توپ
he was prone to mischief
برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
mission ready
هواپیمای اماده برای پرواز
coverings
اماده برای برگرداندن توپ
covers
اماده برای برگرداندن توپ
attack on preparation
شمشیرباز اماده برای حمله
on guard
اماده برای دفاع باشید
attention
شمشیرباز اماده برای مبارزه
attentions
شمشیرباز اماده برای مبارزه
forthcomming
اماده برای ارائه کردن
to stand in the gap
برای دفاع اماده بودن
to keep ome's powder dry
برای هر رویدادی اماده بودن
batted
گل اماده برای کوزه گری
to prepare for war
برای جنگ اماده شدن
bats
گل اماده برای کوزه گری
up and running
اماده برای عملیات کامل
bat
گل اماده برای کوزه گری
barrier material
مواد لازم برای ساختن موانع
product
ول مواد لازم برای تولید یک محصول
light is necessary to life
روشنایی برای زندگی لازم است
products
ول مواد لازم برای تولید یک محصول
ramp alert
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
off the shelf
تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
crams
خودرا برای امتحان اماده کردن
cover
اماده شدن برای دریافت توپ
crammed
خودرا برای امتحان اماده کردن
coverings
اماده شدن برای دریافت توپ
addressed
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
herbescent
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
cramming
خودرا برای امتحان اماده کردن
cram
خودرا برای امتحان اماده کردن
covers
اماده شدن برای دریافت توپ
platform load
بار اماده برای بارریزی هوایی
winterization
اماده کردن برای کار در زمستان
addresses
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
finished product
محصولات اماده برای توزیع ومصرف
antimissile missile
موشک ضد موشک
rocket
موشک
rocketing
موشک
rocketed
موشک
ballistic missiles
موشک
rockets
موشک
missiles
موشک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com