English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
algebraic structure ساختار جبری [ریاضی]
Other Matches
hierarchies روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchy روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
algebraic جبری
algebraical جبری
algebraist جبری
deterministic جبری
necess جبری
predestinarian جبری
predestination فلسفه جبری
determinism فلسفه جبری
algebraic value مقدار جبری
algebric sum جمع جبری
algebraic language زبان جبری
algebriac notation نمادگذاری جبری
transcendental غیر جبری
analytic قابل حل بطریق جبری
inertia قوه جبری ناکاری
analytical قابل حل بطریق جبری
sign of aggregation علائم مخصوص جمله جبری
algebraic hierarchy parenthese پرانتزهای سلسله مراتبی جبری
figurine algebraic notation ثبت جبری و شکلی حرکات شطرنج
algebriac notation ثبت حرکات شطرنج با استفاده نمادهای جبری
fortuitous event حادثه جبری حادثه تصادفی
architecture ساختار
structuring ساختار
structures ساختار
structure ساختار
kekule structure ساختار ککوله
crane construction ساختار جرثقیل
crystal structure ساختار بلور
crystalline structure ساختار بلوری
helical structure ساختار مارپیچی
ingots structure ساختار شمش
lewis structure ساختار لوویس
institutional structure ساختار نهادی
internal structure ساختار داخلی
decision structure ساختار تصمیم
inverted structure ساختار معکوس
data structure ساختار داده ها
band structure ساختار نواری
factor structure ساختار عاملی
block structure ساختار بلوکی
electronic structure ساختار الکترونی
economic structure ساختار اقتصادی
atomic structure ساختار اتمی
cellular structure ساختار شبکهای
age structure ساختار سنی
diamond structure ساختار الماس
file structure ساختار فایل
close packed structure ساختار تنگچین
control structure ساختار کنترلی
fine structure ساختار فریف
linear structure ساختار خطی
list structure ساختار لیست
selection structure ساختار گزینشی
sequence structure ساختار ترتیبی
structuring ساختار ساخت
shell structure ساختار لایهای
structure chart نمودار ساختار
superstructure ساختار بالا
structure factor عامل ساختار
structures ساختار ساخت
grain structure ساختار بلوری
structure ساختار ساخت
ring structure ساختار حلقهای
relational structure ساختار رابطهای
pyramidal structure ساختار هرمی
loop structure ساختار حلقهای
molecular structure ساختار مولکولی
nested structure ساختار لانهای
network stracture ساختار شبکه
network structure ساختار شبکهای
superstructures ساختار بالا
tree structure ساختار درخت
structure [first order] ساختار [ریاضی]
nuclear structure ساختار هستهای
fabric ساختار ساختمان
database structure ساختار پایگاه داده ها
contiguous data structure ساختار دادههای همجوار
valence bond structure ساختار پیوند والانسی
branch control structure ساختار کنترل انشعاب
work breakdown structure ساختار تفکیک کار
cubic closed packed structure ساختار مکعبی تنگچین
structuralist وابسته به ساختار گرایی
structuralists وابسته به ساختار گرایی
tertiary structure of protein ساختار سوم پروتئین
structure پی ریزی کردن ساختار
loop control structure ساختار کنترل حلقه
hyperfine structure ساختار فوق فریف
hydrogen depleted structure ساختار هیدروژن زدوده
hierachical structure ساختار سلسله مراتبی
graphic data structure ساختار داده گرافیکی
centralized network configuration ساختار شبکهای متمرکز
secondary structure of portein ساختار دوم پروتئین
sequence control structure ساختار کنترل ترتیبی
straight chain structure ساختار راست زنجیر
infrastructure ساختار یا سرویس ابتدایی
sequential data structure ساختار ترتیبی داده
structuring پی ریزی کردن ساختار
structures پی ریزی کردن ساختار
structured design طراحی ساختار یافته
pawn structure ساختار یا اسکلت پیادهای شطرنج
wurtzite ساختار شش گوشهای روی سولفید
nodes نقط ه اتصال در یک ساختار یا شبکه
implications عمل منط قی با ساختار THEN-IF. اگر A
inclusion عمل منط قی با ساختار THEN-IF. اگر A
definition شرح ساختار در برنامه یا سیستم
definitions شرح ساختار در برنامه یا سیستم
implication عمل منط قی با ساختار THEN-IF. اگر A
hierarchy ساختار دادهای سلسله مراتبی
hierarchies ساختار دادهای سلسله مراتبی
branched chain structure ساختار زنجیری شاخه دار
leaf گره آخر در ساختار درختی
node نقط ه اتصال در یک ساختار یا شبکه
externals دید کاربر از ساختار داده یا برنامه
hexonal zinc sulfide structure ساختار شش گوشهای روی سولفید وورتیست
h.f.s structure hyperfine ساختار فوق فریف
forest تعداد درختهای ساختار داده متصل
external دید کاربر از ساختار داده یا برنامه
skeletal code برنامه ناکامل با کدگذاری در ساختار ابتدایی
forests تعداد درختهای ساختار داده متصل
reconfiguration تغییر دادن ساختار داده در سیستم
broch [ساختار خشکه چینی ماقبل تاریخ]
DNA double helix [یک ساختار دو رشته ایی متشکل از ۴ نوکلئوتید است. ]
logic ترمیم فرم و ساختار بدون توجه به محتوا
backsteingotit [آجری با ساختار ساده در معماری قرون وسطایی]
queue روش استفاده شده در ساختار صف , Lifd یا Fifd
frameworks ساختار ابتدایی پایگاه داده یا فرآیند یا برنامه
High Victorian [سبک احیای گوتیک با ساختار چند رگه]
queued روش استفاده شده در ساختار صف , Lifd یا Fifd
framework ساختار ابتدایی پایگاه داده یا فرآیند یا برنامه
schemata شرح گرافیکی فرآیند یا ساختار پایگاه داده ها
queueing روش استفاده شده در ساختار صف , Lifd یا Fifd
schema شرح گرافیکی فرآیند یا ساختار پایگاه داده ها
queues روش استفاده شده در ساختار صف , Lifd یا Fifd
plex structure ساختار شبکه یا دادهای که هر گره آن به سایرین وصل است
bandolite ساختار سبک وزنی از چوب بالسا با روکش الومینیوم
physical سازمان دهی و ساختار پایگاه داده ذخیره شده
hierarchical communications system پایگاه دادهای که رکوردها بهم مربوطند با یک ساختار مشخص
variable شمارهای که با هر تابع یا ساختار در برنامه قابل دستیابی است
chimney-cricket [ساختار محافظ بالای بام برای دودکش کوره ای]
variables شمارهای که با هر تابع یا ساختار در برنامه قابل دستیابی است
scripts ساختار الگو گونه برای نمایش ترتیب حوادث
arrays ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند.
array ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند.
abutment [ساختار جامدی که فشار قوس یا شمع بر آن است.] [معماری]
randomly سیستمی که خروجی آن به ورووودی یا ساختار داخلی آن ربط ی ندارد
one address computer ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
random سیستمی که خروجی آن به ورووودی یا ساختار داخلی آن ربط ی ندارد
structure ساختار داده که به هر گره امکان اتصال به گرههای دیگر میدهد
flow diagram دیاگرامی برای شرح یک کامپیوتر یک ساختار سیستم پردازش داده
structuring ساختار داده که به هر گره امکان اتصال به گرههای دیگر میدهد
flowchart دیاگرامی برای شرح یک کامپیوتر یک ساختار سیستم پردازش داده
sparse array ساختار ماتریس داده که بیشتر و ورودیهای آن صفر و خالی است
structures ساختار داده که به هر گره امکان اتصال به گرههای دیگر میدهد
local که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود
rung [تکه ای افقی که باعث قویتر شدن ساختار سندلی میشود]
locals که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود
cartesian structure ساختار دادهای که اندازه ثابتی دارد و عناصر به صورت خط ی مرتبند
dynamic ساختار سیستم مدیریت داده که میتواند تغییر کند یا تط بیق یابد
roots گره شروع که از آن تمام مسیرهای شاخههای ساختار درخت آغاز می شوند
global متغیر یا عددی که توسط هر تابع یا ساختار برنامه قابل دستیابی است
dynamically ساختار سیستم مدیریت داده که میتواند تغییر کند یا تط بیق یابد
local انتساب متغیر که فقط در بخشی از برنامه کامپیوتری یا ساختار آن معتبر است
globally متغیر یا عددی که توسط هر تابع یا ساختار برنامه قابل دستیابی است
root گره شروع که از آن تمام مسیرهای شاخههای ساختار درخت آغاز می شوند
locals انتساب متغیر که فقط در بخشی از برنامه کامپیوتری یا ساختار آن معتبر است
if/then/else یک نوع ساختار کنترل شاخهای است که متغیر یا داده راازمایش میکند تا ببیند
free پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
freed پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
frees پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
freeing پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
columnar and trabeated [نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
electrographic architecture [واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
CD دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
heterosphere قسمتی از اتمسفر که در ان ساختار و وزن مولکولی متوسط گازهای تشکیل دهنده مختلف است
CDs دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
gallium arsenide ماده جدید برای ساختار قطعه که عملیات را سریع تر از قط عات سیلیکف انجام میدهد
kinematics فرایند مهندسی کامپیوتر برای ترسیم یا روح دادن اجزاماشین یا ساختار تحت طراحی سیستم
flowchart دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
flow diagram دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
arrays ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
array ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
forward pointer اشاره گری که محل داده بعدی در یک ساختار داده را بیان میکند
tree سیستم ساختار داده که هر داده به دادههای دیگر بوسیله انشعابها وصل است .
ddl بخشی از نرم افزارسیستم پایگاه داده ها ساختار سیستم و داده را شرح میدهد
onion skin language زبان عملیات پایگاه داده ها که میتواند ساختار داده سلسله مراتبی را پردازش کند
wiring ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
plex database ساختار پایگاه داده ها که داده ها بهم متصل می شوند
derivation graph ساختار پایگاه داده سراسری که حاوی اطلاعات قوانین و مسیر هایی برای یافتن داده است
V format ساختار داده که درآن دکوردهای با طول مختلف ذخیره شده اند با یک مشخصات ابتدایی که طول آنها را نوشته است
bell-cage [ساختار نگهدارنده ناقوس در ناقوس خانه]
hair [الیاف نازکتر از پشم مو یا کرک بز و شتر، تفاوت آن با پشم در داشتن ساختار سلولی است که کیسه های هوای موجود باعث ایجاد درخشندگی بیشتر آن می گردد.]
key ساختار فایلی که امکان دستیابی داده با استفاده از فیلد کلید یا محتوای فیلد کلید میدهد
KSAM ساختار فایل که به داده امکانی دستیابی توسط فیلد کلید یا محتوای فیلد کلید میدهد
rightsizing فرایند جابجایی ساختار فناوری اطلاعات یک شرکت به کاراترین سخت افزار. اغلب به معنای جابجایی از شبکه مبتنی بر mainfrome به شبکه بر پایه pc
patches تصحیح کوچک در نرم افزار توسط کاربر در ساختار ناشر نرم افزار
patch تصحیح کوچک در نرم افزار توسط کاربر در ساختار ناشر نرم افزار
description بخشی از سیستم پایگاه داده که ساختار سیستم و داده را شرح میدهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com