Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
ideologue
سازنده ایده ئولوژی
Other Matches
doctrines
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrine
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
pertubative
اشفته سازنده مضطرب سازنده
ideass
ایده ها
conceptss
ایده ها
ideal
ایده ال
ideals
ایده ال
concepts
ایده
ideas
ایده
ideal position
وضعیت ایده ال
ideal rectifier
یکسوکننده ایده ال
ideal rocket
راکت ایده ال
ideal solenoid
سولنئید ایده ال
merit goods
کالاهای ایده ال
ideal solenoid
سولنوئید ایده ال
ideal solenoid
پیچک ایده ال
ideal galvanic cell
باطری ایده ال
egoideal
ایده ال نفسانی
ideal conductor
هادی ایده ال
ideal solution
محلول ایده ال
ideal gas
گاز ایده ال
ideal fluid
سیال ایده ال
ideal efficiency
راندمان ایده ال
ideal efficiency
بازده ایده ال
ideal dielectric
دی الکتریک ایده ال
ideal position
پوزیسیون ایده ال
ideal crystal
کریستال ایده ال
ideologue
ایده ئولوگ
ideologically
ایده ئولوژیک
ideal capacitor
خازن ایده ال
ideological
ایده ئولوژیک
optimal distribution
توزیع ایده ال
idealist
ایده الیست
optimum point
نقطه ایده ال
take it
<idiom>
ایده گرفتن
ideal conductivity
قابلیت هدایت ایده ال
ideal paralleling
مدار موازی ایده ال
best thing since sliced bread
<idiom>
[یک ایده یا نقشه خوب]
ideal no load voltage
ولتاژ بی باری ایده ال
ideal no load d.c. voltage
ولتاژ "دی .سی " بی باری ایده ال
ideal electron gas
گاز االکترون ایده ال
ideal galvanic cell
سلول گالوانیکی ایده ال
idealist
معتقد به ایده الیسم
ideological relations
روابط ایده ئولوژیک
nonideal gas
گاز غیر ایده ال
ideal rectangular pulse
پالس مربعی ایده ال
platonism
فلسفه ایده الی شدن
dialectical idealism
مکتب جدلی ایده الی
ideal magnetization curve
منحنی مغناطیس کنندگی ایده ال
mathematical
نمایش سیستم با ایده ها و فرمولهای ریاضی
platonize
پیرو فلسفه ایده الی شدن
Utopia
دولت یا کشور کامل و ایده الی
representationalist
معتقد بفلسفه ایده هاو افکار
Utopias
دولت یا کشور کامل و ایده الی
afrocentric
<adj.>
تاکید بر ایده ها، سبک و ارزش های آفریقایی
She wasn't any too pleased about his idea.
او
[زن]
در مورد ایده او
[مرد]
خیلی خوشحال نبود.
idealized
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealised
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealize
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealizes
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealising
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealises
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealizing
بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
constructor
سازنده
fabricant
سازنده
fabricator
سازنده
fomative
سازنده
concoctor
سازنده
wright
سازنده
producer
سازنده
makers
سازنده
builder
سازنده
compositor
سازنده
constructive
سازنده
producers
سازنده
instrumentalists
سازنده
constituent
سازنده
instrumentalist
سازنده
maker
سازنده
constituents
سازنده
manufacturers
سازنده
components
سازنده
manufacturer
سازنده
compositors
سازنده
builders
سازنده
component
سازنده
ideologist
ایده ئولوگ کسی که در مورد افکار وعقاید مطالعه میکند
It was an enjoyable performance, if less than ideal.
این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
composer
سازنده مصنف
ingredients
عنصر سازنده
builder
موسس سازنده
ingredient
عنصر سازنده
builders
موسس سازنده
fabricator
سازنده وسایل
melodist
سازنده ملودی
lubricate
روان سازنده
renovator
باز نو سازنده
refrigrative
خنک سازنده
refrigerative
خنک سازنده
lubricated
روان سازنده
manufacturers' agent
نماینده سازنده
manufacturer's agent
نماینده سازنده
manifestative
اشکار سازنده
lutist
سازنده عود
presentive
مجسم سازنده
procreator
موجد سازنده
irradiative
روشن سازنده
inveigler
گمراه سازنده
interceptive
جدا سازنده
incorporator
یکی سازنده
purificative
پا سازنده تطهیری
lubricates
روان سازنده
lubricating
روان سازنده
lubricant
روان سازنده
lubricants
روان سازنده
qualificatory
محدود سازنده
procreation
سازنده زایش
component
جزء سازنده
dispossessor
بی بهره سازنده
assuror
مطمئن سازنده
alterative
دگرگون سازنده
depletive
تهی سازنده
deific
خدا سازنده
factor
سازنده فاکتور
coordinative
متناسب سازنده
qualifier
ملایم سازنده
assurer
مطمئن سازنده
computer manufacturer
سازنده کامپیوتر
components
جزء سازنده
dissipative
پراکنده سازنده
distractive
پریشان سازنده
factors
سازنده فاکتور
suppressive
موقوف سازنده
suppressor
موقوف سازنده
subjugator
مطیع سازنده
vitiator
تباه سازنده
film developer
سازنده فیلم
spoiler
فاسد سازنده
restrictive
محدود سازنده
enslaver
بنده سازنده
separative
جدا سازنده
sonneteer
سازنده غزل
qualifiers
ملایم سازنده
supersessive
لغو سازنده
composers
سازنده مصنف
elucidatory
روشن سازنده
idealism
روش فکری کسانی که معتقدندسیاست باید تابع ایده الهای انسانی باشد
chrles' law
در گازهای کامل یا ایده ال در فشار ثابت دما و حجم نسبت مستقیم دارند
original equipment manufacturer
سازنده تجهیزات اصلی
toyer
سازنده اسباب بازی
procurer
فراهم سازنده جاکش
wright
کارگر سازنده نجار
producer advertising
تبلیغ توسط سازنده
reflectional
بازتابنده منعکس سازنده
purificatory
پاک سازنده تطهیری
mitigatory
سبک سازنده مخفف
reflective
بازتابنده منعکس سازنده
manufacturer
تولید کننده سازنده
compositions
نسبت اجزای سازنده
compositions
نسبت اجزاء سازنده
loathful
دافع بیرغبت سازنده
composition
نسبت اجزای سازنده
paper stainer
سازنده کاغذهای دیواری
indican
ماده سازنده نیل
composition
نسبت اجزاء سازنده
formative
ترکیب کننده سازنده
diallist
سازنده ساعت افتابی
elucidative
تفسیری روشن سازنده
manufacturers
تولید کننده سازنده
boiler maker
سازنده دیگ بخار
ceramist
سازنده فروف سفالین
boilermaker
سازنده دیگ بخار
ceramicist
سازنده فروف سفالین
manufacturer's software
نرم افزار سازنده
metrist
سازنده نظم وشعر
illusory
گمراه کننده مشتبه سازنده
producer
عمل اورنده سازنده باراورنده
honeywell
یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
self discharging
ازاد سازنده نفس خود
unisys
یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
producers
عمل اورنده سازنده باراورنده
wet cooper
سازنده چلیک برای مایعات
pictorial
تصویر نما مجسم سازنده
pastoralist
سازنده شعرهای روستایی چوپان
detonating
محترق شونده منفجر سازنده
carver
قلم سنگ تراشی سازنده
perversive
گمراه کننده منحرف سازنده
humiliatingly
پست سازنده خفیف کننده
humiliating
پست سازنده خفیف کننده
assimilator
تحلیل برنده همانند سازنده
illusive
گمراه کننده مشتبه سازنده
mitigative
سبک سازنده تخفیف دهنده
data general corporation
سازنده سیستمهای مینی کامپیوتر
spoilsman
تباه کننده فاسد سازنده
Biomimicry
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
borland international
یک شرکت سازنده نرم افزارهای ریزکامپیوتر
dry cooper
سازنده چلیک برای خشکه بار
control data corporation
یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری cyber
digital equipment corporation
سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
flag waver
مضطرب سازنده تولیدکننده هیجان عمومی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com