Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
accompaniment
ساز یا آواز همراهی کننده
Search result with all words
accompanist
همراهی کننده با آواز یا سازی چون پیانو
Other Matches
accompanists
همراهی کننده
accompanier
همراهی کننده
favourer
همراهی کننده
accompanist
همراهی کننده
accompaniments
ساز یا اواز همراهی کننده
accompanists
همراهی کننده با اواز یاسازی چون پیانو
sing-song
آواز
sing-songs
آواز
song and dance
رقص و آواز
dawn chorus
آواز پرندگاندرطلوعآفتاب
busker
آواز خوان دورهگرد
buskers
آواز خوان دورهگرد
lyricist
نویسندهی متن آواز
lyricists
نویسندهی متن آواز
part song
آواز دسته جمعی بدون ساز
ceilidh
مهمانیهمراهبا رقصو آواز اسکاتلندیو ایرلندی
accompaniment
همراهی
camaraderie
همراهی
accompaniments
همراهی
favours
همراهی
favour
همراهی
favouring
همراهی
concomitance
همراهی
favoring
همراهی
favors
همراهی
anent
همراهی
sodality
همراهی
companionship
همراهی
send-offs
همراهی
send-off
همراهی
send off
همراهی
favored
همراهی
escorts
همراهی کردن
squire
همراهی کردن
squires
همراهی کردن
go along
همراهی کردن
escort
همراهی کردن
accomodate
همراهی کردن
to go along
همراهی کردن
conpanion
همراهی کردن
to accompany
همراهی کردن
accompany
همراهی کردن
accompanies
همراهی کردن
accompanied
همراهی کردن
escorting
همراهی کردن
escorted
همراهی کردن
to render a ssistance
همراهی کردن
to attend a funeral
باجنازه همراهی کردن
to vow assistance
قول همراهی دادن
favours
همراهی یا طرفداری کردن با
suffrage
کمک همراهی قبول
gain over
با خود همراهی کردن
pall bearer
کسیکه در همراهی با جنازه
escorts
همراهی یامحافظت کردن
escort
همراهی یامحافظت کردن
favour
همراهی یا طرفداری کردن با
favoring
همراهی یا طرفداری کردن با
favored
همراهی یا طرفداری کردن با
favors
همراهی یا طرفداری کردن با
escorted
همراهی یامحافظت کردن
escorting
همراهی یامحافظت کردن
favouring
همراهی یا طرفداری کردن با
please do me a service
خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
to go along
همراه رفتن همراهی کردن
accomodation
تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
we sang them home
ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
in tow
<idiom>
برده شدن ازجایی به جای دیگر ،همراهی با کسی
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
ponying
همراهی کردن اسب غیرمسابقهای با اسب مسابقه برای تمرین
befriends
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriended
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriend
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriending
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
companion
معاشرت کردن همراهی کردن
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
کج کننده واژگون کننده
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
stabilizer
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
flares
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilisers
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
radar picket
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumper
شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers
شوت کننده با پرش پرش کننده
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
attenuant
اب کننده
catterer
پچ پچ کننده
bender
خم کننده
swooner
غش کننده
whisperer
پچ پچ کننده
puffer
پف کننده
syncopator
غش کننده
ear-splitting
کر کننده
sensor
حس کننده
mauler
له کننده
abjurer or abjuror
کننده
rebutter
رد کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com