Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
branches of production
شاخههای تولید
Other Matches
virgate
پر از شاخههای ریز
shagginess
در هم برهمی شاخههای درخت
lopped
شاخههای خشک را زدن
lops
شاخههای خشک را زدن
to truncate a tree
شاخههای درختی را زدن
lop
شاخههای خشک را زدن
lopping
شاخههای خشک را زدن
sea legs
شاخههای مسیر حرکت ناو
dendrite
شاخههای متعدد سلولهای عصبی
arm
شاخههای لنگر قدرت پرتاب توپ
sarmentose
دارای شاخههای نازک وخیمده بالا رونده
averruncator
یکجور قیچی که با ان شاخههای بلندتر از قدرس رامیزنند
to snag a tree trunk
ته شاخههای درخت را زدن وانرا صاف کردن
fishbone mine
سیستم مین گذاری که به صورت شاخههای موازی است
roots
گره شروع که از آن تمام مسیرهای شاخههای ساختار درخت آغاز می شوند
root
گره شروع که از آن تمام مسیرهای شاخههای ساختار درخت آغاز می شوند
fishbone mine
سیستم کانال کشی یاحفاری که به صورت شاخههای موازی عرضی کنده میشود
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
pilot line operation
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconding
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrixes
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
ethernet
شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary
غده تولید کننده منی محل تولید منی
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
T connector
اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
half
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
fabrication
تولید
assembly line
خط تولید
assembly lines
خط تولید
genesis
تولید
progeniture
تولید
manufactured
تولید
low productivity
تولید کم
generation
تولید
outputs
تولید
manufacture
تولید
manufactures
تولید
production line
خط تولید
assembly
تولید
output
تولید
production lines
خط تولید
products
تولید
product
تولید
aggregate output
تولید کل
turn out
تولید
productions
تولید
total output
تولید کل
production technique
فن تولید
production rule
تولید
generations
تولید
articulation
تولید
total product
تولید کل
production
تولید
beeps
تولید صدا
beget
تولید کردن
beep
تولید صدا
pedogenesis
تولید خاک
procreating
تولید کردن
procreates
تولید کردن
beeping
تولید صدا
beeped
تولید صدا
begetting
تولید کردن
generation
تولید کردن
generation
تولید نیرو
peak output
حداکثر تولید
period of production
دوره تولید
per capita output
تولید سرانه
begets
تولید کردن
generations
تولید نیرو
generations
تولید کردن
produces
تولید کردن
productions
تولید دستهای
produced
تولید کردن
produce
تولید کردن
productions
تولید محصول
productions
تولید کردن
procreated
تولید کردن
procreate
تولید کردن
pilot production
تولید نمونه
jamming
تولید پارازیت
production
تولید کردن
production
تولید محصول
production
تولید دستهای
potential output
تولید بالقوه
power of production
نیروی تولید
raise
تولید کردن
aggregate production function
تابع تولید کل
incendiarism
تولید حریق
inbreed
تولید کردن
average product
تولید متوسط
begat
تولید کردن
homogenesis
تولید مثل
branches of production
رشتههای تولید
bring forward
تولید کردن
calorification
تولید حرارت
aggradation of permafrost
تولید مه شبنم
aggradation of permafrost
تولید شبنم
production factors
عوامل تولید
reproduction
تولید دوباره
reproductions
تولید مثل
reproductions
تولید مجدد
reproductions
تولید دوباره
ingenerate
تولید کردن
agents of production
عوامل تولید
factors of production
عوامل تولید
home country
محل تولید
capital intensive technique
فن تولید سرمایه بر
forces of production
نیروهای تولید
elasticity of production
کشش تولید
food production
تولید غذا
flow of production
گردش تولید
energy production
تولید انرژی
energy production
تولید نیرو
flow of production
جریان تولید
factor of production
عامل تولید
factory production
تولید کارخانهای
full production
تولید کامل
full production
تولید در حداکثرفرفیت
gas making
تولید گاز
carcinogenesis
تولید سرطان
chylification
تولید کیلوس
chymification
تولید کیموس
generation of oscillations
تولید نوسان
generation of current
تولید جریان
generating tool
ابزار تولید
cost of production
هزینه تولید
generable
قابل تولید
gas generation
تولید گاز
fetch up
تولید کردن
raises
تولید کردن
net output
تولید خالص
neogenesis
تولید جدید
begotten
تولید کرده
national product
تولید ملی
national output
تولید ملی
monopoly output
تولید انحصاری
mode of production
وجه تولید
mode of production
طرز تولید
mode of production
شیوه تولید
net productivity
تولید خالص
sparking
تولید جرقه
overproduction
تولید مازاد
overproduction
اضافه تولید
overproduction
تولید بیش از حد
output variability
تغییرات تولید
output rate
نرخ تولید
output per head
تولید سرانه
optimum output
تولید مطلوب
productivity
قابلیت تولید
metagenesis
تناوب تولید
mechanical production
تولید ماشینی
manufacturers
تولید کننده
producer
تولید کننده
producers
تولید کننده
mass-production
تولید انبوه
reproduction
تولید مثل
manufacturer
تولید کننده
ingot production
تولید شمش
labor intensive production
تولید کاربر
means of production
وسایل تولید
means of production
ابزار تولید
mass production
تولید انبوه
mass production
تولید ماشینی
mass production
تولید بمقدارزیاد
marginal output
تولید نهائی
manufacturing cost
هزینه تولید
reproduction
تولید مجدد
generate
تولید کردن
fabric
محصول تولید
report generation
تولید گزارش
generates
تولید کردن
productive capacity
فرفیت تولید
put out
<idiom>
تولید کردن
progenitive
تولید کننده
reporduce
تولید مجدد
relations of production
رابطه تولید
regeneracy
تولید مجدد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com