English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
texture طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
textures طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
Search result with all words
grain orientation طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
Other Matches
kinetic theory of heat عقیده نظری نسبت باینکه گرماازجنبش ذرات پیدامیشود
postured چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
countershaft محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
follow the string وضع مشخصی نسبت به زه گرفتن
merry dancers شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
intermoleculary بین ذرات در داخل ذرات
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
stymieing قرار گرفتن
stand قرار گرفتن
lie قرار گرفتن
lied قرار گرفتن
lies قرار گرفتن
stymie قرار گرفتن
stymied قرار گرفتن
stymies قرار گرفتن
oblique compartment قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
surmounted بالا قرار گرفتن
surmounting بالا قرار گرفتن
grades در پایهای قرار گرفتن
heel در پاشنه قرار گرفتن
grade در پایهای قرار گرفتن
surmounts بالا قرار گرفتن
colocate کنار هم قرار گرفتن
surmount بالا قرار گرفتن
pews درنیمکت قرار گرفتن
pew درنیمکت قرار گرفتن
bear درسمت قرار گرفتن در سمت
aligned دریک ردیف قرار گرفتن
to receive attantion مورد توجه قرار گرفتن
in one's good books (graces) <idiom> موردعلاقه شخص قرار گرفتن
overlie قرار گرفتن خفه کردن
aligning دریک ردیف قرار گرفتن
poise of head وضع قرار گرفتن سر روی تن
alignments قرار گرفتن مناسب در صفحه
snug بطور دنج قرار گرفتن
alignment قرار گرفتن مناسب در صفحه
alignment قرار گرفتن نامناسب در صفحه
aligns دریک ردیف قرار گرفتن
attitudes حالت قرار گرفتن رفتار
bears درسمت قرار گرفتن در سمت
attitude حالت قرار گرفتن رفتار
align دریک ردیف قرار گرفتن
alignments قرار گرفتن نامناسب در صفحه
target pattern شکل قرار گرفتن هدف
bearing direction جهت قرار گرفتن یاطاقان
thermal exposure در معرض حرارت قرار گرفتن
feel the pinch <idiom> در تنگنای مالی قرار گرفتن
emotionalize تحت تاثیراحساسات قرار گرفتن
equitant رویهم قرار گرفتن برگها
gig ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
venation ترتیب قرار گرفتن دستگاه عروقی
overlapped بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
take cover پشت جان پناه قرار گرفتن
averaged میانه قرار دادن میانگین گرفتن
trifles بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
overlap بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
average میانه قرار دادن میانگین گرفتن
overlaps بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
format قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
averaging میانه قرار دادن میانگین گرفتن
luggage compartment محل قرار گرفتن جامه دان
formats قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
haul defilade تابرجک پشت حفاظ قرار گرفتن
averages میانه قرار دادن میانگین گرفتن
in situ [قرار گرفتن در جای طبیعی خود]
trifle بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
trailed پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
unwarned exposed به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
trailing پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
disposure درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
succeeded بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeed بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
trails پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
superimpose روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
battery groung pattern وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
superimposing روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
pillows بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
succeeds بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
pillow بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
trail پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
chopped زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
chop زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
superimposes روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
appose موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
exposure در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
finish style طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
lionize مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
finish crossover طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
interfered توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interferes توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfere توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
quivers بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivering بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivered بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quiver بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
exposures در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
cardinal points effect اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
preorbital واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
superinduce تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
hang قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hangs قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
aligns اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligning اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligned اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
align اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
extension کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
extensions کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
format روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
caban طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
formats روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
leverage نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
sprocket holes مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
ohm's law جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
liftjet توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
cover off پشت سر هم قرار گرفتن پشت به گردن
attributable قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata برحسب نسبت معین بهمان نسبت
lool لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
defective خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
nationallism مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
arrested جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
accent mark علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignments میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignment میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
ingredients ذرات
ingredient ذرات
weight of solids وزن ذرات
elementary particles ذرات بنیادی
allergen ذرات الرژی زا
cosmic particles ذرات کیهانی
fundamental particles ذرات بنیادی
barrier penetration by particles نفوذ ذرات در سد
particle physics فیزیک ذرات
denseness تراکم ذرات
sand blasting ذرات سنگ
intermolecular بین ذرات
intermolecular در داخل ذرات
molecular attracticm جاده ذرات
blood corpuscles ذرات خون
roily پر از ذرات رسوبی
planetesimal ذرات سیارهای
metal foulings ذرات فلز
radioactive rays ذرات رادیواکتیو
nebulize تبدیل به ذرات کردن
emulsioned ذرات چربی دراب
segregation تفکیک ذرات بتن
emulsion ذرات چربی دراب
particle physics فیزیک ذرات اتمی
cascade impactor دستگاه جداسازی پی در پی ذرات
thershold temperature استانه دمای ذرات
pollinium توده ذرات گرده گل
absorption of charged particles جذب ذرات باردار
particulate دارای ذرات ریز
planetesimal hypothesis فرضیه ذرات سیارهای
effective size of grain قطر موثر ذرات
scattering of alpha particles پراکندگی ذرات الفا
emulsions ذرات چربی دراب
emulsioning ذرات چربی دراب
surface mount technology روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
polymerization ترکیب و تراکم ذرات پلیمریزاسیون
leucocytosis افزودگی ذرات سفید خون
cohesion التصاق یا قوه جاذبه ذرات
isometric دارای ذرات ریز متساوی
isometrics دارای ذرات ریز متساوی
granulate دارای ذرات ریز کردن
emulsifying بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
emulsify بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
emulsifies بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
emulsified بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
dispersion متلاشی شدن خاکدانه ها به ذرات
fall out ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد
suspensoid محلول سریشمی دارای ذرات معلق
cohesion نیروی جاذبه بین ذرات همگن
nucleon ذرات اتم مثل نوترون وپروتون
vacuist کسیکه معتقدبوجودخلادرمیان ذرات ماده میباشد
kinetic theory فرضیه حرکت ذرات کوچک اجسام
achondrite سنگ الماس بدون ذرات گرد
writ of error قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
protoxide ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
lenticulate ذرات ریز وعدسکهای کوچک در فیلم نمودارکردن
schiller تلالو وزرق وبرق ذرات سنگ معدنی
micronize بصورت ذرات ریز وپودر ماننددر اوردن
grain size classification طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
dispersoid پخش کامل ذرات جسمی درجسم دیگر
diatomite ذرات فریف و ریزسیلیسی که از بقایای گمزادان بدست می اید
synchrotron دستگاه تقویت وتسریع ذرات بار دار الکترونی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com