English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English Persian
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
Other Matches
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
depraver فاسد کننده
degenerative فاسد کننده
corrosive فاسد کننده
putrefactive فاسد کننده
cankery فاسد کننده
divertive منحرف کننده
diversionary منحرف کننده
deflecting electrode صفحه منحرف کننده
deflecting voltage ولتاژ منحرف کننده
divertor switch کلید منحرف کننده
deflector plates صفحههای منحرف کننده
deflecting electrode الکترد منحرف کننده
spoilsman تباه کننده فاسد سازنده
baffle منحرف کننده جریان سیال
baffling منحرف کننده جریان سیال
baffled منحرف کننده جریان سیال
perversive گمراه کننده منحرف سازنده
baffles منحرف کننده جریان سیال
diversionary attack تک منحرف کننده توجه دشمن
magnetic deflection field میدان منحرف کننده مغناطیسی
cankerous وابسته به اکله یا ماشرا فاسد کننده
spoiler تیم بدون شانس دستگاه منحرف کننده هوا در اتومبیل
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
diversionary landing فرود انحرافی برای اغفال دشمن فرود منحرف کننده
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
to be corrupt to the bones <idiom> تا مغز استخوان فاسد بودن [کسی که ذاتا فاسد است]
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
deviating منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviate منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviated منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviates منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
spoiled فاسد کردن فاسد شدن
spoil فاسد کردن فاسد شدن
spoiling فاسد کردن فاسد شدن
spoils فاسد کردن فاسد شدن
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
filler پر کننده
bidders کننده
deletive حک کننده
fillers پر کننده
refuser رد کننده
refutative رد کننده
puffer پف کننده
tracker پی کننده
refutatory رد کننده
trackers پی کننده
commulator یک سو کننده
bidder کننده
rebutter رد کننده
attacking تک کننده
wheezier خس خس یا خر خر کننده
ear-splitting کر کننده
wheezy خس خس یا خر خر کننده
crusher له کننده
syncopator غش کننده
crepitant خش خش کننده
solvent اب کننده
solvents اب کننده
surfy کف کننده
doer کننده
doers کننده
fillet پر کننده
deflective کج کننده
jaberer پچ پچ کننده
percutient دق کننده
skittish رم کننده
noncommittal رد کننده
fillets پر کننده
filleting پر کننده
thinner کم کننده
filleted پر کننده
swooner غش کننده
mumbler من من کننده
mitigative کم کننده
prater پچ پچ کننده
whisperer پچ پچ کننده
squasher له کننده
mauler له کننده
fizzy کف کننده
hopper لی لی کننده
squelcher له کننده
catterer پچ پچ کننده
bandwidth یچ کننده
hoppers لی لی کننده
wheeziest خس خس یا خر خر کننده
renunciant کننده
renunciant رد کننده
mitigatory کم کننده
spurner رد کننده
benders خم کننده
solver حل کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com