Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
glossaries
فرهنگ لغات دشوار
glossary
فرهنگ لغات دشوار
Other Matches
glossary
فرهنگ لغات
vocabulary
فرهنگ لغات
vocabularies
فرهنگ لغات
wordbook
فرهنگ لغات
word book
فرهنگ لغات
lexicon
[dictionary]
فرهنگ لغات
dictionaries
فرهنگ لغات
dictionary
فرهنگ لغات
dictionary
فرهنگ لغات
dictionary program
برنامه فرهنگ لغات
lexical
وابسته به فرهنگ لغات
glossary
فرهنگ لغات فنی سفرنگ
glossaries
فرهنگ لغات فنی سفرنگ
vocabular
مربوط به فرهنگ لغات زبان
glossarist
کسی که در پایان کتابی فهرست یا فرهنگی برای لغات دشوار ان تهیه میکند مفسر
synonymize
الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
external symbol dictionary
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
onomasticon
فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
terminology
لغات
terminologies
لغات
wordplay
بازی با لغات
nomenclature
مجموعه لغات
ellipsis
انداختن لغات
vocabularies
فهرست لغات
vocabulary
فهرست لغات
nomenclator
فهرست لغات و اسامی
syntactics
علم ترکیب لغات
vocabular
مربوط به لغات یا فهرست ان
word
لغات رابکار بردن
etymologies
علم اشتقاق لغات
etymology
علم اشتقاق لغات
worded
لغات رابکار بردن
semantics
علم لغات و معانی
english words
واژه ها یا لغات انگلیسی
vocabularies
مجموع لغات یک زبان
vocabulary
مجموع لغات یک زبان
etymological
مربوط به ریشه لغات
rough
دشوار
toughest
دشوار
roughest
دشوار
deep
<adj.>
دشوار
trickly
دشوار
tougher
دشوار
inexplicable
دشوار
inexplicit
دشوار
spinose
دشوار
operous
دشوار
tough
دشوار
operose
دشوار
nerve wrack
دشوار
metaphisical
دشوار
rock bound
دشوار
difficult
دشوار
nerve-racking
دشوار
mind-boggling
دشوار
spiny
دشوار
hardest
دشوار
harder
دشوار
nerve racking
دشوار
arduous
دشوار
strait
دشوار
straits
دشوار
mind-blowing
دشوار
hard
دشوار
intolerable
دشوار
gallicism
اصطلاحات و لغات ویژه فرانسوی
sesquipedalian
معتاد به استعمال لغات دراز
semantics
علم لغات معنی شناسی
the a.of boreign words
اقتباس یاگرفتن لغات بیگانه
wordless
غیرقابل بیان با لغات خاموش
spelling checker
کنترل کننده حروف لغات
reword
لغات متنی را عوض کردن
sore
سخت دشوار
escapades
فراراززندگی دشوار
herculean
بسیار دشوار
escapade
فراراززندگی دشوار
clutch
وضع دشوار
tour de force
کار دشوار
sores
سخت دشوار
dilemma
وضع دشوار
clutched
وضع دشوار
clutches
وضع دشوار
clutching
وضع دشوار
crux
مسئله دشوار
sticky
دشوار سخت
laborious
دشوار پرزحمت
poser
پرسش دشوار
posers
پرسش دشوار
slippery
دشوار لغزان
poseurs
پرسش دشوار
poseur
پرسش دشوار
formidable
دشوار نیرومند
insuperability
دشوار گیری
dilemmas
وضع دشوار
hard game
بازی دشوار
knotted
سفت دشوار
malapropism
استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
malapropian
کسیکه لغات را غلط بکار میبرد
onomastics
علم اشتقاق لغات و طرزاستعمال انها
back formation
لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
computer jargon
لغات فنی مربوط به رشته کامپیوتر
to be in a pickle
<idiom>
در وضعیتی دشوار بودن
hot potato
کار دشوار و ناخوشایند
hot potatoes
کار دشوار و ناخوشایند
jaw breaking
دشوار برای تلفظ
succussatory
دارای حرکت دشوار
onerous
دشوار طاقت فرسا
uphill
جاده سربالا دشوار
pickle
خیارترشی وضعیت دشوار
impasse
وضع بغرنج و دشوار
pickles
خیارترشی وضعیت دشوار
agglutination
ترکیب لغات ساده و اصلی بصورت مرکب
However difficult the circumstances
[are]
, ...
هر قدر هم که شرایط دشوار هستند، ...
insupportable
دشوار غیر قابل مقاومت
hydra
چیزی که برانداختن ان دشوار است
tongue twister
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
tongue-twister
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
tongue-twisters
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
king's english
اصطلاحات و لغات خاص انگلیسی علمی مصطلح درجنوب انگلیس
overparted
دارای سهم زیاد یا دشوار سنگین بار
money player
ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
culturing
فرهنگ
lexicon
فرهنگ
kultur
فرهنگ
lexicons
فرهنگ
dictionary
فرهنگ
cultures
فرهنگ
lowbrow
بی فرهنگ
culture
فرهنگ
dictionaries
فرهنگ
linguistics
علم السنه واشتقاق لغات وساختمان وترکیب کلمات وصرف ونحو لسانیات
processor
کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
rhyming dictionary
فرهنگ قوافی
Arabic
فرهنگ عربی
subcultures
فرهنگ فرعی
ministry of education
وزارت فرهنگ
walking dictionary
فرهنگ متحرک
subculture
خرده فرهنگ
subculture
فرهنگ فرعی
urbiculture
شهر فرهنگ
subcultures
خرده فرهنگ
thesaurus
فرهنگ جامع
thesauruses
فرهنگ جامع
encyclopaedia
فرهنگ جامع
deculturation
فرهنگ زدایی
deculturation
فرهنگ باختگی
abclution
فرهنگ ناپذیری
acculturate
فرهنگ پذیرفتن
graecism
فرهنگ یونانی
etymologicon
فرهنگ مشتقات
gradus
فرهنگ عروضی
educative
فرهنگ بخش
gazetteer
فرهنگ جغرافیایی
an a to a dictionary
ضمیمه فرهنگ
enculturation
فرهنگ اموزی
data dictionary
فرهنگ داده ها
class culture
فرهنگ طبقهای
armenian
فرهنگ ارمنی
ministry education
وزارت فرهنگ
iranism
فرهنگ ایرانی
national culture
فرهنگ ملی
acculturation
فرهنگ پذیری
lexicography
فرهنگ نویسی
folklore
فرهنگ قومی
Pidgin English
<idiom>
انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم.
culture fair tests
ازمونهای فرهنگ- نابسته
an a to a dictionary
ذیل یاملحقات فرهنگ
culture free tests
ازمونهای فرهنگ- نابسته
lexical
وابسته به فرهنگ نویسی
hellenist
متخصص فرهنگ یونان
culture bound tests
ازمونهای فرهنگ- بسته
chung shin sooyak
فرهنگ اخلاقی تکواندو
eeglish persian dictionary
فرهنگ انگلیسی به فارسی
dedicated
کامپیوتری که فقط مخصوص پردازش لغات است و برنامه دیگری روی آن قابل اجرا نیست
exceptions
ذخیره سازی لغات و نیازها و خصوصیات مخصوص آنها برای پردازش کلمه و ترکیب تصویر
exception
ذخیره سازی لغات و نیازها و خصوصیات مخصوص آنها برای پردازش کلمه و ترکیب تصویر
lexicography
فرهنگ نویسی واژه نگاری
it is ministerial to culture
وسیله ترقی فرهنگ است
occidentalism
پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
slavicist
محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
slavist
محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
Brahmins
آدم با فرهنگ از طبقات بالا
americanist
متخصص زبان یا فرهنگ امریکایی
germanist
دانشمند فرهنگ و زبان المانی
Brahmin
آدم با فرهنگ از طبقات بالا
A dictionary tell you what words mean .
فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
intercultural
وابسته به فرهنگ دو کشور بین فرهنگی
philistine
ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
philistia
ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
culturist
فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
philistines
ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
Indian style
[سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
Don't touch me!; Don't you touch me!
به من خیلی نزدیک نشو !
[یک متر در فرهنگ باختر]
Don't touch me!; Don't you touch me!
وارد منطقه شخصی من نشو !
[یک متر در فرهنگ باختر]
acculturate
نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
humanism
مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
This dictionary has many examples of how idioms are used .
این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
occidentalist
کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
This dictionary is published(printed) in three volumes.
این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
gradus
فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com