Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
parish
قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
parishes
قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
Other Matches
galilee
نماز خانه کوچک نزدیک کلیسا شهرستان جلیل در فلسطین
presbyter
کشیش سرپرست کلیسا
parishes
بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
parish
بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
deacons
خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
deacon
خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
altar-rail
[نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
ante-chapel
[قسمتی از نیایشگاه خصوصی شبیه گوشواره عرضی کلیسا با فضار ورودی مجزا]
alethiology
قسمتی از منطق که باحقیقت سروکار دارد
bays
قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
footprints
قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
baying
قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
footprint
قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
bay
قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
bayed
قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
profit centre
قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
restricted propellant
سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
ionosphere
قسمتی از فضای جوزمین که از ارتفاع 52 میل شروع میشود و تا00022میل ادامه دارد
hierarchical communications system
شبکهای که هر شاخه آن تعدادی زیر شاخه جداگانه دارد
IBM
صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای تابعی است و در سمت چپ کلیدهای اصلی قرار دارد و نوشته عددی جداگانه ندارد
presbyteries
داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbytery
داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
preventive justice
قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
priestly
در خور کشیش یا کاهن مانند کشیش یا کاهن وابسته به کشیش یا کاهن
exonarthex
[هشتی ورودی کلیسا خارج از نمای اصلی کلیسا]
prebendary
دریافت مقرری از کلیسا وفیفه خوار کلیسا
elder
ارشد کلیسا شیخ کلیسا
townships
شهرستان
county
شهرستان
provincial city
شهرستان
township
شهرستان
counties
شهرستان
country town
شهرستان
provincial town
شهرستان
eparchy
شهرستان
court of first instance
دادگاه شهرستان
parish
محله شهرستان
small country town
شهرستان کوچک
parishes
محله شهرستان
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
shank
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
raping
شهرستان تجاوز به ملک غیر در جنگل
rapes
شهرستان تجاوز به ملک غیر در جنگل
raped
شهرستان تجاوز به ملک غیر در جنگل
rape
شهرستان تجاوز به ملک غیر در جنگل
aside
جداگانه
separately
جداگانه
separate
جداگانه
separated
جداگانه
separates
جداگانه
severally
جداگانه
in proper
جداگانه
several
جداگانه
asides
جداگانه
antiseptic
جداگانه پادگند
internal
و نه یک برنامه جداگانه
send on
جداگانه فرستادن
several covenants
تعهدات جداگانه
separate opinion
رای جداگانه
antiseptics
جداگانه پادگند
clergymen
کشیش
evengelist
کشیش
predicant
کشیش
ecclesiastics
کشیش
hieratic
کشیش
padres
کشیش
churchman
کشیش
ecclesiastic
کشیش
druids
کشیش
clergyman
کشیش
herdsman
کشیش
padre
کشیش
cleric
کشیش
clerics
کشیش
herdsmen
کشیش
presbyterate
کشیش
druid
کشیش
churchmen
کشیش
priests
کشیش
priest
کشیش
provosts
کشیش
provost
کشیش
abbe
کشیش
allopatric
جداگانه اتفاق افتاده
to act independently of others
مستقلانه یا جداگانه کارکردن
substantively
با داشتن هستی جداگانه
high priest
کشیش اعظم
presbyteries
خانه کشیش
priesthood
مقام کشیش
presbytery
خانه کشیش
priestlike
کشیش وار
lay brother
نیمچه کشیش
officiant
کشیش سرپرست
Reverend
جناب کشیش
clerkly
وابسته به کشیش
parsons
کشیش بخش
acolytes
دستیار کشیش
priestcraft
کشیش بازی
acolyte
دستیار کشیش
lama
کشیش بودایی
lamas
کشیش بودایی
presbyterial
وابسته به کشیش ها
parson
کشیش بخش
priesthood
کشیش بودن
vicars
کشیش بخش
rector
کشیش بخش
holy joe
کشیش دهکده
sacerdotalism
کشیش مابی
shaveling
سرتراشیده کشیش
hedge priest
کشیش روستا
priestliness
کشیش مابی
sacerdocy
کشیش منشی
vicar
کشیش بخش
right reverend
جناب کشیش
archpriest
کشیش بزرگ
residentiary
کشیش مقیم
primate
کشیش ارشد
rectors
کشیش بخش
idiopathy
علاقه خاص ناخوشی جداگانه
We'd like to pay separately.
ما میخواهیم جداگانه پرداخت کنیم.
separately excited
مولد با راه انداز جداگانه
curates
معاون کشیش بخش
monseigneur
مسیو کشیش کاتولیک
ministers
وزیر مختار کشیش .
curate
معاون کشیش بخش
prsbytery
محل جلوس کشیش
Imhotep
کشیش
[دربار مصر]
pardoner
کشیش امرزنده گناه
cassocks
خرقه پوش کشیش
divining
کشیش استنباط کردن
rectrix
بانوی کشیش بخش
pontiff
کشیش بزرگ پاپ
pontiffs
کشیش بزرگ پاپ
rectory
خانه کشیش بخش
minister
وزیر مختار کشیش .
papa
پاپ کشیش ناحیه
chancels
جای مخصوص کشیش
chancel
جای مخصوص کشیش
divine
کشیش استنباط کردن
cassock
خرقه پوش کشیش
papas
پاپ کشیش ناحیه
rectories
خانه کشیش بخش
divined
کشیش استنباط کردن
parsonage
قلمرو کشیش بخش
lamaistic
وابسته به کشیش بودایی
parsonages
قلمرو کشیش بخش
kirkman
عضوکلیسای اسکاتلندی کشیش
divines
کشیش استنباط کردن
officiating priest
کشیش پیش نماز
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
double barreled shotgun
تفنگ دولول برای تیراندازی جداگانه
spreader rig
میلهای که نخها جداگانه به ان وصل میشود
discrete
که در واحدهای جداگانه کوچک روی میدهد
diphthongize
تلفظ کردن دو صدای جداگانه در یک وهله
link
دستور ترکیب یک لیست از فایلهای جداگانه با هم
curacy
معاونت کشیش بخش یادهستان
curacies
معاونت کشیش بخش یادهستان
ministerial
وابسته به وزیر یا کشیش اداری
sacerdotage
کشیش مابی جماعت کشیشان
prelate
اسقف اعظم کشیش ارشد
prelates
اسقف اعظم کشیش ارشد
manses
محل سکنی خانه کشیش
he was ordained priest
اورا بسمت کشیش گماشتند
manse
محل سکنی خانه کشیش
interleaved
دو باک حافظه جداگانه که به ترتیب و با هم استفاده می شوند
polygeny
پیدایش نوع بشراز چند ازدواج جداگانه
zucchetto
شبکلاه یا عرقچین سفیدرنگ کشیش کاتولیک
tunicle
لباس رویی کشیش در عشاء ربانی
officiant
کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
adhocism
[طراحی کامل و جداگانه قسمت های مختلف یک ساختمان]
gather
نوشتن یک گروه از رکوردهای جداگانه به صورت بلاک داده
gathered
نوشتن یک گروه از رکوردهای جداگانه به صورت بلاک داده
the sovereign
پاپ اعظم کشیش بخش درکلیسای خاور
shaman
کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
priestcraft
دکانی که کشیش هاو ملاهادران بازی می کنند
linkage
ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
linkages
ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
floppies
مغناطیسی که توسط کامپیوتر جداگانه قابل آدرس دهی است
floppy
مغناطیسی که توسط کامپیوتر جداگانه قابل آدرس دهی است
nestorianism
عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
edited
ترکیب برنامههای جداگانه و استاندارد کردن فراخوان ها و مراجعه ها در آنها
dual
دومسیر جداگانه ضبط صوت که در وسایل استریو دیده میشود
floppy disks
مغناطیسی که توسط کامپیوتر جداگانه قابل آدرس دهی است
floppy disk
مغناطیسی که توسط کامپیوتر جداگانه قابل آدرس دهی است
floppy discs
مغناطیسی که توسط کامپیوتر جداگانه قابل آدرس دهی است
edit
ترکیب برنامههای جداگانه و استاندارد کردن فراخوان ها و مراجعه ها در آنها
church
کلیسا
bethel
کلیسا
churchgoer
کلیسا رو
churches
کلیسا
kirk
کلیسا
stair towers turrets
کلیسا
churchgoers
کلیسا رو
file
به صورت رکوردهای جداگانه که حاوی داده به حروف , ارقام و گرافیک است
interleaved
بخشی از دو برنامه که جداگانه اجرا می شوند به طوری که به نظر همزمان می آید
externals
فایل حاوی داده برای برنامه که جداگانه از آن دخیره شده است
filed
به صورت رکوردهای جداگانه که حاوی داده به حروف , ارقام و گرافیک است
external
فایل حاوی داده برای برنامه که جداگانه از آن دخیره شده است
nonagium
عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
parish clerk
کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com