Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
English
Persian
war head
قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
Other Matches
wheat germ
گیاهک گندم که هنگام اسیاب کردن جدا میشود
access panel
پانل یا قابی که برای اسانترکردن تعمیرات وبازرسی براحتی برداشته و یانصب میشود
soft
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
softer
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
softest
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
water injection
پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
config.sys
این فایل در هنگام روشن شدن CPU یک بار خوانده میشود و سیستم عامل بار میشود
detonatable
قابل انفجار
detonable
قابل انفجار
explosive
قابل انفجار
powder keg
چیز قابل انفجار
service mine
مین قابل انفجار
powder kegs
چیز قابل انفجار
explosives
مواد قابل انفجار
strip
تخلیه موادخطرناک یا قابل انفجار
pluck
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucked
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucking
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucks
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
almena
جان پناه
[در بلندترین قسمت بام در هنگام عملیات جنگی]
sticky charge
خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
demand report
گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
dynamically
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
dynamic
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
hyphen
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphens
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
working lead
بار یا نیرویی که ساختمان یاجزیی از ان هنگام کارکردمعمولی متحمل میشود
synchronous
کامپیوتری که در آن هر عمل در هنگام ورود پاس ساعت انجام میشود
windrow
تل خاکی که هنگام کارماشینهای راه سازی در کنارجاده تشکیل میشود
recessional hymn
سرودیکه هنگام دست کشیدن کشیشان از عبادت نواخته میشود
twanged
صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
succuba
جنی یا دیو مادهای که هنگام شب بغل خواب مردان میشود
twanging
صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
twang
صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
twangs
صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
initial
که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه
initialed
که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه
initialled
که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه
initialling
که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه
initialing
که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه
initials
که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars.
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
drop down menu
منویی که زیر عنوان منور دیگر در هنگام انتخاب فاهر میشود
privateer
کشتی تجارتی که هنگام جنگ توسط دولت مصادره ومسلح میشود
eye service
خدمتی که فقط هنگام موافبت خوب انجام داده میشود نگاه عاشقانه
scrambles
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود
scrambled
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود
scramble
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود
scrambling
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود
desk accessories
وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
infusionism
اعتقاد باینکه روح پیش از تن موجود است و هنگام زاییمان بتن دمیده میشود
to torpedo
با اژدر حمله کردن
contact burst preclusion
ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
dib
باسی که هنگام انتقال داده از بخشی از کامپیوتر به دیگری استفاده میشود مثل بین حافظه و CPU
refresher
حق الوکاله اضافی که هنگام جریان دعوی زمانیکه مدت دادرسی از حد معمول تجاوزکند به وکیل داده میشود
autoexec bat
در DOS یک فایل دستهای است که هنگام روشن شدن کامپیوتر یا شروع مجدد کاردستگاه فعال میشود
implosion weapon
جنگ افزار اتمی حساس قابل انفجار با تجزیه اتمی
command detonated
منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
divisible
قابل قسمت بخش پذیر
germ plasm
قسمت قابل توارث نطفه
cookies
فایل کوچکی که هنگام اتصال به یک اینترنت راه دور با استفاده از جستجوگر وصل شده اید ذخیره میشود
cookie
فایل کوچکی که هنگام اتصال به یک اینترنت راه دور با استفاده از جستجوگر وصل شده اید ذخیره میشود
fairways
قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
fairway
قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
toe
ان قسمت از پی دیواره حائل که روی ان خاک ریزی میشود
toes
ان قسمت از پی دیواره حائل که روی ان خاک ریزی میشود
screen pipe
لوله مشبک که در قسمت ابزای چاه نصب میشود
bayonet thermocouple probe
قسمت حس کننده دمای سرسیلندر که داخل ان پیچ میشود
reads
وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
read
وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
primed
عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
prime
عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
primes
عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
wild card character
نشانهای که در هنگام جستجوی فایل یا داده استفاده میشود و تمام فایل ها را نشان میدهد
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
bilge
پایین ترین قسمت ساختمان هواپیما که اب کثافات و دیگرضایعات در ان جمع میشود
sector
دیسکی که شیارها با آدرس و داده کد شروع که در هنگام فرمت دیسک روی آن نوشته میشود, شرح داده می شوند
sectors
دیسکی که شیارها با آدرس و داده کد شروع که در هنگام فرمت دیسک روی آن نوشته میشود, شرح داده می شوند
crankpin
قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
general store
فروشگاهی که همه نوع جنسی در ان یافت میشود ولی قسمت بندی نشده
lifting body
هواپیمایی که قسمت عمده یاکل برای ان توسط شکل ویژه ان تامین میشود
anlage
اساس و پایهء رشد بعدی قسمت کوچکی که بعدا رشدنموده وبزرگ میشود
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
burning train
مسیر انفجار سیکل انفجار
explosive train
مدار انفجار مسیر انفجار
blast line
مسیرموج انفجار خط موج انفجار
linear
روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
ymck
تعریف رنگ بر پایه چهار رنگ که در نرم افزار DTP هنگام ایجاد فیلم رنگی مختلف برای چاپ استفاده میشود
background program
برنامهای که به هنگام عدم نیازمندیهای برنامههای باتقدم بالا به امکانات سیستم کامپیوتری چند برنامهای قابل اجرا میباشد
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
compressor bleed air
هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
visuals
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visually
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visual
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
communication
رادیو یا هر رسانه قابل حمل سیگنال انجام میشود
expanding cement
سیمانی که زیر اب سفت میشود سیمان قابل انبساط
references
فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
igniter
ماده بسیار قابل احتراق که باماده ضعیفتر مخلوط میشود
reference
فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
transparent
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
crepitate
انفجار پی درپی کردن
burst
منفجر کردن انفجار
bursts
منفجر کردن انفجار
chemical horn
مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
removable
برداشته شدنی
bell character
کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
warped surface
سطح تاب برداشته
irremovable
برداشته نشدنی ثابت
countermining
زنجیری کردن ترتیب انفجار مینها
the murder is out
پرده از روی کار برداشته شد
He wants to bite off more than he can chew.
لقمه بزرگتر از دهانش برداشته
A big load was taken off my back.
بار سنگینی از دوشم برداشته شد
horned scully
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
presumptive instruction
دستور برنامه تغییر نکرده که پردازش میشود تا دستورات قابل اجرا را بدست آورد
crackled
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackles
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackle
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
phototype
کلیشهای که از عکس برداشته شده است
removability
ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
the fish smacks of the tin
ماهی بوی حلبی را برداشته است
bound barrel
لولهای که در اثر حرارت تاب برداشته
sententiously
چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
atrip
لنگر از زمین برداشته امادهء حرکت
conscious error
خطای اپراتور که به سرعت تشخیص داده میشود ولی درهمان زمان قابل جلوگیری از آن نیست
data diddling
روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
aiming symbol
ی که روی صفحه نشان داده میشود مربوط به محلی که قلم نوری قابل تشخیص است
mask
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
masks
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
radio button
شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
cruelty
عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
appliance computer
سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
asynchronous
انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
aiming field
نشانهای که روی صفحه نشان داده میشود مربوط به محلی که قلم نوری قابل تشخیص است
word
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
worded
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
irremovability
حالت چیزی یا کسی که از جای خود برداشته نشود
filename extension
کدی که قسمت دوم نام یک فایل را شکل میدهد و توسط یک نقطه از نام فایل جدا میشود
war head
سر اژدر
torpedoes
اژدر
torpedoed
اژدر
torpedoing
اژدر
tinfish
اژدر
torpedo
اژدر
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
to take counsel of one'spillow
شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
chip off the old block
<idiom>
(هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
top
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
torpedo tube
لوله اژدر
ice breaker
اژدر یخ شکن
astro
اژدر زیردریایی
torpedo tube
اژدر انداز
torpedo boat
اژدر افکن
homing torpedo
اژدر تعقیبی
antisubmarine torpedo
اژدر ضد زیردریایی
bangalore torpedo
اژدر بنگال
air torpedo
اژدر هوایی
snake
اژدر بنگال
snakes
اژدر بنگال
tinfish
اژدر دریایی
go devil
اژدر کوچک
torpedo launch
پرتاب اژدر
snaked
اژدر بنگال
An investigation has already been instigated.
قدم اول برای بررسی پیش از این برداشته شده بود .
boot
خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
to consult one's pillow
هنگام شب پیش خود اندیشه کردن
hand-held
وسیله کوچکی که در دست جا میشود براس اسکن عکسهای کوچک و رسم خط و تبدیل آنها به تصاویر گرافیکی که قابل استفاده در کامپیوتر هستند
bomb
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombs
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed out
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
torpedo plane
هواپیمای اژدر افکن
torpedo tube
سکوی پرتاب اژدر
pt boat
ناوچه اژدر افکن
large leaved hybrid petunia
اطلسی دهن اژدر
torpedo run
مسافت طی شده اژدر
active acoustic torpedo
اژدر صوتی عامل
destroyer boat
قایق اژدر افکن
torpedo boat
ناوچه اژدر افکن
torpedo retriever
قایق اژدر جمع کن
gyro angle
سمت پرتاب اژدر
assemble capital stock
بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
noil
خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد
plegaphonia
گوش کردن صدای سینه هنگام دق خشکنای
to cry wolf too often
کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند
stern tube
لوله اژدر پاشنه ناو
torpedoman's mate
درجه دار متخصص اژدر
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com