English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (9 milliseconds)
English Persian
I am just a pen – pusher . قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
Other Matches
ship's serviceman مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
personal assistant فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
backgrounds سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
flourish تزئینات نگارشی
flourished تزئینات نگارشی
flourishes تزئینات نگارشی
Slip of the tongue (pen). اشتباه لفظی (نگارشی )
clerical دفتری
book debts بدهی دفتری
white collar کارمند دفتری
book value بهای دفتری
book value ارزش دفتری
clerical jobs مشاغل دفتری
white-collar کارمند دفتری
clerical test ازمون امور دفتری
clerk کارمند دفتری فروشنده مغازه
office grapevine سخن چینی [در دفتری یا شرکتی]
secretariat هیئت دبیران وکارمندان دفتری
clerks کارمند دفتری فروشنده مغازه
secretariats هیئت دبیران وکارمندان دفتری
the desk کار دفتری یا ادبی یاروحانی
contango از دفتری به دفتر دیگر انتقال دادن
minnesota clerical aptitude test ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
return [on something] درآمد
(a) come-down <idiom> درآمد
Inc درآمد
trial attorney وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
I had a terrible (hard) time of it. پدرم درآمد
meal tickets ممر درآمد
meal ticket ممر درآمد
he went aboard the ship به کشتی درآمد
It turned out well. خوب از آب درآمد
He came out of the house. از منزل درآمد
underclass طبقه اجتماعی کم درآمد
underclass طبقهی اجتماعی کم درآمد
lower class طبقه اجتماعی کم درآمد
absolute income hypothesis فرضیه درآمد مطلق
income accounts حساب های درآمد
subclass طبقه اجتماعی کم درآمد
yuppies جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
net factor income from abroad خالص درآمد عوامل از خارج
attachable earnings درآمد ضبط شدنی [قانون]
She made a good wife. اوزن خوبی ازآب درآمد
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong. هر طور کردم غلط درآمد
The people protested vocally. صدای مردم درآمد ( اعتراض )
I have a steady monthly income. درآمد ماهیانه ثابتی دارم
The employer deducts taxes from the salary. کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
yuppie جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
I had a hell of a time to fix the engine. پدرم درآمد موتور رادرست کردم
lay off (someone) <idiom> کاری رابه علت درآمد کم کنارگذاشتن
to rely on somebody for your income از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
When drink enters, wisdom departs. <proverb> آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
current maturity قیمت دفتری دارایی در موقع فروش یا تبدیل مظنه روز نرخ روز
lunces کارهای غریب
interior affairs کارهای درونی
earth work کارهای خاکی
incidental works کارهای اتفاقی
emergency works کارهای اضطراری
meshwork کارهای مشبک
the galleys کارهای سخت
miscellaneous works کارهای مختلف
preliminary works کارهای مقدماتی
previous work کارهای قبلی
temporary works کارهای موقت
Travaux preparatoires کارهای مقدماتی
wirework کارهای سیمی
hatchet man <idiom> کارهای سیاسی
diabolism کارهای شیطانی
cementation کارهای سیمانی
auxiliary work کارهای اضافی
daily round کارهای روزانه
navvy کارگر کارهای خاکی
customs agent واسطه کارهای گمرکی
Arrears of work . Back log of work . کارهای عقب افتاده
inhouse work کارهای داخلی تاسیسات
navvies کارگر کارهای خاکی
light housekeeping کارهای سبک خانکی
light housekeeping کارهای خانه داری
mundane affairs کارهای این جهان
diabolize کارهای شیطانی کردن
foppery جلفی کارهای جلف
chores کارهای عادی و روزمره
chore کارهای عادی و روزمره
logjam کارهای عقب افتاده
welfare work کارهای عام المنفعه
public works کارهای ساختمانی همگانی
outgeneral در کارهای جنگی پیش افتادن از
pile-ups انباشتگی کارهای عقب افتاده
pile-up انباشتگی کارهای عقب افتاده
earthworks خاک کاری کارهای خاکی
donkeywork کارهای عادی وروزمره خرکاری
downswing تنزل کارهای تجارتی وغیره
erection crane جراثقال برای کارهای ساختمانی
chickens come home to roost <idiom> چوب کارهای گذشته را خوردن
automaton ماشینی که کارهای انسان را میکند
automatons ماشینی که کارهای انسان را میکند
I cant figure that girl out . از کارهای او چیزی نمی فهمم
A series of city improvement works. یکرشته کارهای عمرانی شهری
land girl n دختری که کارهای صحرایی میکرد
scheduling برنامه ریزی کارهای اجرائی
to pry into a person affairs در کارهای کسی فضولی کردن
office automation خودکارسازی اداری خودکارسازی دفتری
capital gain منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
to pick on برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
basket weave pattern طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
he has no enterprise دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
peonage استفاده از غلام برای کارهای بندگی
up to one's ears in work <idiom> کارهای زیاد برای انجام داشتن
to finish off کارهای دست باخر را انجام دادن
fieldwork کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
apery میمون صفتی کارهای بوزینه وار
He is most suitable for brain work . خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
data clerk فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
supercargo مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
wright کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
utility تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
task ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
self- سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
cycle time مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
tasks ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
tine دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
coordination سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
diagram نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
diagrams نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
coordinate سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
dissave ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
audit توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audited توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
yard man کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
auditing توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audits توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
e. of pleas دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
Ergonomics [مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
queued تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queue تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queueing تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
dramatics کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
queues تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
parochialism محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
congregationalism استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
offices استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
procuratrix زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
parish clerk کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
office استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
overseer of the poor ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
interludes تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
interlude تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
payola وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود
prints فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
productive مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
verification بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
stream تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streams تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
job تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
jobs تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
thaumaturge کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
streamed تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
printed فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
print فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
foregrounding اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
vacation sittings جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
apl زبان برنامه نویسی سطح بالا قابل استفاده در کارهای علمی و ریاضی
foreground فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
pl/ زبان برنامه نویسی سطح بالا در کارهای ارتباطی و علمی روی کامپیوترهای بزرگ
languages زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
language زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
basic سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basics سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
bureaus ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
bureau ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
TDS سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
flexibility توانایی سخت افزار یا نرم افزار برای تط ابق با موقعیتها یا کارهای مختلف
algorithm قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
masters کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
mastered کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
pirating ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
pirates ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
pirated ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
pirate ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
fancy work سوزن دوزی ذوقی یاتفننی کارهای ذوقی
robot وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
to fly with the owl کارهای شبانه کردن شبگردی کردن
top روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
dedicated کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
general porpose کارهای عمومی مصارف عمومی
ego loss programming تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
contingency option program برنامه راه کارهای احتمالی برنامه عملیات مختلف احتمالی
final act سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
paperless شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com