English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English Persian
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
Other Matches
igniter خرج مشتعل کننده کلاهک منفجرکننده
initiator چاشنی مشتعل کننده
igniting primer چاشنی مشتعل کننده
coupling base وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
igniter مشتعل کننده
ignitor مشتعل کننده
igniter pad بالشتک مشتعل کننده
igniter train مدار مشتعل کننده
igniting fuze ماسوره مشتعل کننده
ignition cap کلاهک مشتعل کننده
igniting fuze کلاهک مشتعل کننده
igniting powder خرج مشتعل کننده
burster منفجر کننده
detonator منفجر کننده
blaster منفجر کننده
detonators منفجر کننده
igniter مشتعل کننده اتش زنه
detonating charge خرج منفجر کننده
primacord net شبکه منفجر کننده
detonation cord فتیله منفجر کننده
bursting layer لایههای منفجر کننده
burster tube لوله منفجر کننده
blasting fuze ماسوره منفجر کننده
blasting machine وسیله منفجر کننده
burster course مسیر منفجر کننده
detonating agent عامل منفجر کننده
buster خرج مشتعل کننده استری یا لایی
booster لایی استری منفجر کننده
boosters لایی استری منفجر کننده
destructor منفجر کننده عامل انفجاری
tamping بستن مواد مشتعل کننده به دور خرج کیپ کردن خرج
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
burster block مجموعه منفجر کننده مجموعه خرج تلاش
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
insulators جدا کننده عایق کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
detonates منفجر شدن یا منفجر کردن
puffing منفجر کردن منفجر شدن
detonate منفجر شدن یا منفجر کردن
detonated منفجر شدن یا منفجر کردن
puff منفجر کردن منفجر شدن
puffs منفجر کردن منفجر شدن
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
fuze ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
exploded منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
exploding منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
explode منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
explodes منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
explodent منفجر شونده منفجر
flash tube لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
first fire mixture خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
detonators منفجرکننده
detonator منفجرکننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
blasting cap کلاهک منفجرکننده
bursting charge خرج منفجرکننده
firing device عامل منفجرکننده
detonation cap کلاهک منفجرکننده
burster tube لوله حاوی منفجرکننده
wheeziest خس خس یا خر خر کننده
filleting پر کننده
wheezier خس خس یا خر خر کننده
fillet پر کننده
sensor حس کننده
filleted پر کننده
deletive حک کننده
wheezy خس خس یا خر خر کننده
solvent اب کننده
doer کننده
bender خم کننده
fillets پر کننده
deflective کج کننده
doers کننده
percutient دق کننده
benders خم کننده
attenuant اب کننده
bidders کننده
mauler له کننده
puffer پف کننده
syncopator غش کننده
swooner غش کننده
spurner رد کننده
squasher له کننده
squelcher له کننده
surfy کف کننده
ear-splitting کر کننده
skittish رم کننده
commulator یک سو کننده
hopper لی لی کننده
hoppers لی لی کننده
thinner کم کننده
catterer پچ پچ کننده
abjurer or abjuror کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com