English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English Persian
mantling مواد لازم برای پوشش
Other Matches
barrier material مواد لازم برای ساختن موانع
product ول مواد لازم برای تولید یک محصول
products ول مواد لازم برای تولید یک محصول
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
assets مواد لازم
supplies مواد وتجهیزات لازم
d , top concept تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
magnaflux نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
chassis فریم فلزی که تختههای مدار را به همراه سیم ها و سوکتهای لازم در سیستم کامپیوتری پوشش داده است
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
turnaround time زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
sensitivities کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
sensitivity کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
raptatorial لازم برای شکار
raptatory لازم برای شکار
hydration water اب لازم برای ابش
it is good for spring wear برای پوشش
climate for growth شرایط لازم برای رشد
draw weight نیروی لازم برای کشیدن زه
quorum اکثریت لازم برای مذاکرات
magic number امتیاز لازم برای قهرمانی
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
operate کل زمان لازم برای انجام یک کار
access time زمان لازم برای پاسخگویی کامپیوتر
operates کل زمان لازم برای انجام یک کار
check out time زمان لازم برای تخلیه محل
check out time زمان لازم برای ازمایش یک وسیله
operated کل زمان لازم برای انجام یک کار
light is necessary to life روشنایی برای زندگی لازم است
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
production ساخت مواد برای فروش
productions ساخت مواد برای فروش
dope مواد مخدرغیرمجاز برای اسب
dopes مواد مخدرغیرمجاز برای اسب
extra cover پوشش اضافی برای بل گرفتن
enclosures پوشش محافظ برای وسیلهای
dustcover پوشش محافظ برای یک ماشین
enclosure پوشش محافظ برای وسیلهای
housekeeping امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
radar mile زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
engineered performance زمان لازم برای اتمام یک واحد از کار
proceed time زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
aircraft role equipment تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft mission equipment وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
canonical time unit زمان لازم برای طی مسافتی معادل یک رادیان
compacted فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
compact فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
storage فضای لازم برای ذخیره سازی داده
compacts فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
quorum حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
ineligibly بدون داشتن شرایط لازم برای انتخاب
adding زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
compacting فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
development زمان لازم برای توسعه محصول جدید
developments زمان لازم برای توسعه محصول جدید
add زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
adds زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
case پوشش محافظ برای یک وسیله یا مدار
cases پوشش محافظ برای یک وسیله یا مدار
refire time زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
mean متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
entrance head بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
compacting کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
compacts کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
limen کمترین تحریک عصبی که برای ایجاداحساس لازم است
meaner متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meanest متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
compacted کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
cure time زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
compact کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
keying material مواد موردلزوم برای رمز کردن کلمات
dry plasma etching روشی برای ایجاد یک پوشش روی یک قرص
sleeve پوشش کاغذی یا پلاستیکی برای دیسک مغناطیسی
sleeves پوشش کاغذی یا پلاستیکی برای دیسک مغناطیسی
gibberish اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
shook : مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
externals سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
external سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
footprints شکل و سطح لازم برای قطعهای از تجهیزات جای کامپیوتر
half thickness ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
footprint شکل و سطح لازم برای قطعهای از تجهیزات جای کامپیوتر
execute رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
executed رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
disorderly close down آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
executes رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
executing رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
smoke blanket پرده پوشش دود برای استتاراز دید هوایی
cassettes پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
cassette پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
cycle تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycles تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycled تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
current asset cycle زمانی که برای تساوی حجم فروش با سرمایه جاری لازم است
multimedia CP که قط عات لازم برای اجرای نرم افزار چند رسانهای دارد
worded زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
decompression table جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص
word زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
macronutrient ماده شیمیایی که برای رشد ونمو و تغذیه گیاه لازم است
size محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
sizes محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
orbital injection دادن سرعت لازم برای چرخش دور یک مدار به سفینه فضایی
carried زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carry زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
warm-up روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
warm-ups روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
pit board تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
carrying زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carries زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
media مواد مغناطیسی برای ذخیره سیگنالها مثل دیسک و نوار و.
scalper پوشش روی پا و سم عقبی برای حفافت از ضربه پای جلو
maneuvering vent شکاف بالای پوشش بالن برای رها کردن هوا
oxides اکسید آهن برای پوشش روی دیسک یا نوار مغناطیسی
oxide اکسید آهن برای پوشش روی دیسک یا نوار مغناطیسی
master مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
fetch رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
fetched رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
allocations فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند
allocation فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند
mastered مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
articled کسیکهاستخدام شده و مشغول فراگیری دانش لازم برای کار خود میباشد
masters مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
fetches رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
foot pound مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
k ration بسته کوچک مواد غذایی ارتشی برای موارد فوق العاده
spray attack پخش مواد شیمیایی وبیولوژیکی از راه هوا برای تولید تلفات
circularization تصحیح مدار ماهواره برای رسیدن یا نزدیک شدن ان به دایره کامل در ارتفاع لازم
to frisk [a person] دست روی بدن کسی کشیدن [در جستجو برای اسلحه یا مواد مخدر]
cassette چرخ باریک نوار مغناطیسی که در یک پوشش محکم برای محافظت قرار دارد
cassettes چرخ باریک نوار مغناطیسی که در یک پوشش محکم برای محافظت قرار دارد
leno یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
languages دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
language دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
jobs دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
jcl دستوری که مشخصات را شرح میدهد و نیز منابع لازم برای انجام کار توسط کامپیوتر
MCA تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنالهای زمانی و داده روی باس MCA
kernel تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernels تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
job دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
optical شیشه یا پلاستیک محافظت شده با مواد محافظ برای ارسال پیاپی سیگنالهای نوری
casual labour کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
veil of money نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
Micro Channel Architecture تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنال زمان و داده روی باس گسترده MCA
stand-offs برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
carriage control tape نواری که اطلاعات لازم برای کنترل تعویض سطر در یک چاپگر سطری روی ان پانچ شده است
bacteriolysis مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه
grader ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد
toe point پوشش لاستیکی سفت روی لبه جلویی اسکیت قرقره دار برای کمک به پرش
redundancy check تستی متکی بر انتقال بیت ها وکاراکترهایی که بیش ازحداقل تعداد لازم برای بیان خود پیام هستند
half life period مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
mttr متوسط زمانی که انتظار می رود برای تشخیص و تصحیح یک خطا در سیستم کامپیوتری لازم باشدRepair To Time ean
bezel پوشش مقابل یک پوشش کامپیوتر یا واحد دیسک درایو
nickel clad sheet ورقه پوشش شده نیکلی ورق با پوشش نیکل
ptomaine مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
ferric oxide که به عنوان پوشش نور یا دیسک میباشد که برای ذخیره داده یا سیگنال قابل مغناطیسی شدن است
ferrite که به عنوان پوشش نور یا دیسک میباشد که برای ذخیره داده یا سیگنال قابل مغناطیسی شدن است
texts کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
text کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
preventive justice قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
mission , oriented لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
toolbox جعبه حاوی قط عات لازم برای تعمیر , نگهداری و نصب قط عات
descentheight ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
access time زمان لازم برای یافتن فایل یا برنامه در حافظه اصلی یا حافظه جانبی
reserve factor نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
heads up در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
shop supply وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
mobilization base حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
transudate مواد فرانشت شده مواد مترشحه
durable material مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
screened پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screening, screenings پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screen پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screens پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
green phosphor فسفری که برای پوشش صفحات تک رنگ بسیار استفاده میشود. که حروف سبز را روی پشت صفحه سیاه نشان میدهد
combustion starter مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
propagation delay 1-زمان لازم برای فاهر شدن خروجی در دروازه منط قی پس از اعمال ورودی . 2-زمانی که بیت داده روی شبکه از مبدا به مقصد می رود
naive user شخصی که می خواهد کاری را با کامپیوتر انجام دهد امافاقد تجربه لازم برای برنامه نویسی با کامپیوتر میباشد
prompts پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompt پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
procedural زبان برنامه نویسی سطح بالا که برنامه نویس عملیات لازم را برای بدست آوردن نتیحه وارد میکند
prompted پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
deceleration time زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط اخرین قطعه داده از یک رکورد روی ان نوار
PIA مداری که به کامپیوتر امکان ارتباط با وسیله جانبی میدهد با تامین پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن در رسانه
dye-stuff ماده رنگی در رنگرزی الیاف [این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
res ipsa loquitur این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد
Ultimedia موضوعی در چند رسانهای در IBM که صوت و تصویر و ویدیو و متن را ترکیب میکند و سخت افزار لازم برای اجرا را مشخص میکند
black wash نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
enzyme مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzymes مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
positioned مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
position مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
completes عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
wimp نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
wimps نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
completing عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completed عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com