Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
questionnaire
نامه یی که حاوی طلب اطلاع در موردموضوعی باشد
questionnaires
نامه یی که حاوی طلب اطلاع در موردموضوعی باشد
Other Matches
stationery
شرکتی که حاوی مط الب نوشتنی , کاغذهای مخصوص , پاکت نامه , برچسب و..... باشد
prospectus
اطلاع نامه
letter of a
اطلاع نامه
prospectuses
اطلاع نامه
chains
لیستی از داده که در آن هر اطلاع حاوی آدرس موضوع بعدی در لیست است
chain
لیستی از داده که در آن هر اطلاع حاوی آدرس موضوع بعدی در لیست است
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
operation
ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
operand
عملوندی که فقط حاوی اعداد باشد
executable file
فایلی که حاوی برنامه باشد و نه داده
multi-
دستوری که حاوی بیش از یک آدرس باشد.
multi
دستوری که حاوی بیش از یک آدرس باشد.
hex
صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
op register
ثباتی که حاوی کد عمل دستور در حال اجرا باشد
statement
خط ی در برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
thread
فایلی که یک ورودی آن حاوی آدرس و داده را دارد باشد.
statements
خط ی در برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
threads
فایلی که یک ورودی آن حاوی آدرس و داده را دارد باشد.
hexadecimal notation
صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
registering
ثباتی درCPU که حاوی ادرس محل بعدی دستیابی باشد
status
کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
operation
بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد
bugged
اطاق یا شیئی که حاوی یک وسیله استراق سمع پنهانی باشد
readme file
فایلی که حاوی آخرین اطلاعات درباره یک برنامه کاربردی باشد
register
ثباتی درCPU که حاوی ادرس محل بعدی دستیابی باشد
status
ثباتی که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
registers
ثباتی درCPU که حاوی ادرس محل بعدی دستیابی باشد
sectors
جدولی که حاوی سکتورهای غیر قابل استفاده دیسک سخت باشد
secondary
کانال دوم که حاوی اطلاعات کنترلی ارسالی همزمان با داده باشد
sector
جدولی که حاوی سکتورهای غیر قابل استفاده دیسک سخت باشد
identity
دروازه منط ق که حاوی خروجی ست که در صورتی که ورودی ها یکسان باشد درست است
antimatter
جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
identities
دروازه منط ق که حاوی خروجی ست که در صورتی که ورودی ها یکسان باشد درست است
documented
وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
document
وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
documenting
وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
tactile
صفحه کلیدی که حاوی نشانههای مخصصوص برای انتخاب کلید باشد مثل ایجاد صدا
multisync monitor
صفحه نمایش که حاوی قفل امنیتی برای فرکانس اسکن هر نوع کارت گرافیکی باشد
MIDI setup map
فایلی که حاوی تمام داده مورد نیاز برای بیان تنظیم MIDI Mapper باشد
virtual
فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
joins
ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
joined
ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
join
ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
GIF file
قالب فایل گرافیکی از یک فایل که حاوی تصویر map-bit باشد
list
لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
statements
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
statement
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
M out of N code
هر حرف معتبر که طول 2 بیت دارد باید حاوی M بیت دودویی "یک " باشد
snd
مشخصه سه حرفی نام فایل برای فایل که حاوی داده صوتی دیجیتال باشد
subroutine
زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر باشد
logical
واحد اطلاعات آماده پردازش که لزوما شبیه داده اصلی در فضای ذخیره سازی نیست که ممکن است حاوی داده کنترل و... باشد
one plus one address
قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
helps
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
help
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helped
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
metafile
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
post script
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparler
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libelling
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel
هجو نامه یا توهین نامه افترا
envelope
نام داده که حاوی پیام پستی است به همراه اطلاعات آدرس مقصد بسته کاغذ که حاوی نامهای است
envelopes
نام داده که حاوی پیام پستی است به همراه اطلاعات آدرس مقصد بسته کاغذ که حاوی نامهای است
connexions
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connection
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
updated
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
certificate
رضایت نامه شهادت نامه
written agreement
موافقت نامه پیمان نامه
certificates
رضایت نامه شهادت نامه
credential
گواهی نامه اعتبار نامه
affidavits
شهادت نامه قسم نامه
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
master
1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
masters
1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
mastered
1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
to a. letter
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
testacy
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
circular
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circulars
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
acquaintance
اطلاع
warning
اطلاع
unawares
بی اطلاع
advice
اطلاع
intelligence
اطلاع
notice
اطلاع
tip-off
اطلاع
ill informed
بی اطلاع
word
اطلاع
unaware
بی اطلاع
awareness
اطلاع
know how
اطلاع
communication
اطلاع
nescious
بی اطلاع
unimformed
بی اطلاع
notification
اطلاع
unknowable
بی اطلاع
learning
اطلاع
datum
اطلاع
unknowing
بی اطلاع
unknowingly
بی اطلاع
uninformed
بی اطلاع
conscience
[archaic for: consciousness]
اطلاع
consciousness
اطلاع
conscious mind
اطلاع
appreciation
[awareness]
اطلاع
well-read
با اطلاع
knowledge
اطلاع
unwitting
بی اطلاع
information
اطلاع
versed
با اطلاع
conizance
اطلاع
ill-informed
<adj.>
بی اطلاع
deep read
با اطلاع
uniformed
بی اطلاع
well read
با اطلاع
Zel-i Sultan vase
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
notify
اطلاع دادن
notified
اطلاع دادن
report
اطلاع دادن
notifies
اطلاع دادن
notifying
اطلاع دادن
a piece of information
یک تکه اطلاع
criticaster
ناقد بی اطلاع
attention
اخطارجهت اطلاع به
reported
اطلاع دادن
knowledge of results
اطلاع از نتایج
unadvised
بدون اطلاع
noticing
توجه اطلاع
global knowledge
اطلاع سراسری
unpolitical
بی اطلاع ازسیاست
precognition
اطلاع قبلی
inking
اطلاع مختصر
informatics
اطلاع رسانی
information
اطلاع دادن
attentions
اخطارجهت اطلاع به
notices
توجه اطلاع
previews
اطلاع قبلی
preview
اطلاع قبلی
reports
اطلاع دادن
misknow
بی اطلاع بودن از
tip off
اطلاع نهانی
tip-off
اطلاع نهانی
tip-offs
اطلاع نهانی
advice note
یادداشت اطلاع
notice
توجه اطلاع
noticed
توجه اطلاع
publicizing
به اطلاع عموم رساندن
publicizes
به اطلاع عموم رساندن
We just received word that . . .
هم اکنون اطلاع رسید که …
A one-month notice.
اطلاع قبلی یک ماهه
let me know
بمن اطلاع دهید
to pass on
[information or news]
به بقیه اطلاع دادن
mininformation
اطلاع یا خبر نادرست
to let know
خبردادن به اطلاع دادن
notify the public
به اطلاع عموم رساندن
gibberish
اطلاع بی معنا و بی استفاده
publicized
به اطلاع عموم رساندن
publicize
به اطلاع عموم رساندن
publicising
به اطلاع عموم رساندن
tip
انعام اطلاع منحرمانه
tipping
انعام اطلاع منحرمانه
Please let me know.
لطفا"به من اطلاع دهید
he is in the know
اطلاع ویژه دارد
As you are well informed…
همانطور که اطلاع دارید
publicised
به اطلاع عموم رساندن
message
حجم اطلاع مشخص
publicises
به اطلاع عموم رساندن
(do something) behind someone's back
<idiom>
بدون اطلاع کسی
messages
حجم اطلاع مشخص
publitize
به اطلاع عموم رساندن
message
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
informs
اطلاع دادن مستحضر داشتن
precognitive
وابسته به اطلاع یا الهام قبلی
informing
اطلاع دادن مستحضر داشتن
informing
اطلاع دادن چغلی کردن
compuserve
شبکه اصلی اطلاع رسانی
If not , please let me know.
درغیر اینصورت به من اطلاع دهید
inform
اطلاع دادن مستحضر داشتن
inform
اطلاع دادن چغلی کردن
incognizant
بدون اطلاع غیر وارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com