Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (17 milliseconds)
English	Persian
connector	وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
Other Matches
communication	سوکت یا اتصال فیزیکی که به وسیله اجازه ارتباط میدهد
male connector	ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
communication	پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
channel	اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
channelled	اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
channeling	اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
channeled	اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
channels	اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
landline	خط وط ارتباطی که از کابل برای اتصال فیزیکی و الکتریکی دو وسیله استفاده می کنند
DB connector	اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
edges	اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
edge	اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
adapter	وسیلهای که به دو یا چند وسیله ناهماهنگ اجازه اتصال میدهد
port	سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند
Cambridge ring	استاندارد شبکه محلی برای وصل کردن چندین وسیله و کامپیوتر در یک اتصال حلقهای می سازد
interface	1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces	1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
conferencing	اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
campus environment	محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
lines	اتصال فیزیکی به ارسال داده
line	اتصال فیزیکی به ارسال داده
plug compatible	دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
communication	اتصال فیزیکی که داده روی آن ارسال میشود
drip-joint	[اتصال بین دو ورق فلزی]
multipoint	اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
weld bead	تکه فلزی که درامتداد اتصال جوش قراردارد
daisy chain	روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
center of buoyancy	مرکزتعادل اتصال وسایل شناور
apple desktop bus	باسهای سریال در کامپیوترهای Macintosh Apple که به وسایل با سرعت پایین مثل صفحه کلید و mouse اجازه ارتباط با پردازنده را می دهند
communication	مجموعهای از وسایل مانند ترمینال ها وچاپگر ها که توسط یک کامپیوتر مرکزی به هم وصل هستند و اجازه ارسال سریع و ساده داده می دهند
BNC connector	متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
layers	لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
patch	کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patches	کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layer	لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
PPP	پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
fibre	نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fiber	نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibres	نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
connector	وسیله اتصال
copulas	وسیله اتصال
copula	وسیله اتصال
switch gear	وسیله اتصال
contact	یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted	یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting	یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts	یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings	سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
channels	رسانه واسط که به کانالهای مختلف اجازه اتصال میدهد
channel	رسانه واسط که به کانالهای مختلف اجازه اتصال میدهد
channeling	رسانه واسط که به کانالهای مختلف اجازه اتصال میدهد
channelled	رسانه واسط که به کانالهای مختلف اجازه اتصال میدهد
channeled	رسانه واسط که به کانالهای مختلف اجازه اتصال میدهد
shackling	وسیله اتصال قپانی
shackles	وسیله اتصال قپانی
shackle	وسیله اتصال قپانی
connector	وسیله اتصال دهنده
shackled	وسیله اتصال قپانی
linkages	اتصال وسیله ارتباط
linkup	وسیله اتصال پیوندگاه
linkage	اتصال وسیله ارتباط
small computer systems interface	واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
buffering	استفاده از بافر برای ایجاد اتصال بین وسایل کند و سریع
earths	اتصال وسیله الکتریکی به زمین
earth	اتصال وسیله الکتریکی به زمین
swivels	اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled	اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivel	اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkages	مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
drawbar	بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
linkage	مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
fusion welding	اتصال دولبه فلزی به یکدیگرکه با ذوب کردن مستقیم انهاصورت میگیرد و دو فلز درهم نفوذ میکنند
port	مدار یا اتصال که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسایل خارجی دیگر میدهد
gooseneck	وسیله اتصال تیر بادبان به دکل
computer interface unit	وسیله اتصال دستگاههای جانبی به کامپیوتر
AT Attachment	واسط استانداردی که به -CD ROM یا یا درایو نوار اجازه اتصال به پورت ATA میدهد
expansion	خط وط آدرس و داده متصل یه یک اتصال به کارتهای وسیع اجاره کنترل و دستیابی به داده حافظه را می دهند
coupler	وسیله مکانیکی برای اتصال دو یا چند هادی
gender changer	وسیله تغییر اتصال مادگی به نری و برعکس
sex changer	وسیله مبدل اتصال نری به مادگی و برعکس
cable	وسیله بررسی امیدانس که به کابلهای غیر استاندارد اجازه استفاده در وسایل خاص میدهد
cabled	وسیله بررسی امیدانس که به کابلهای غیر استاندارد اجازه استفاده در وسایل خاص میدهد
mine mooring	اتصال دادن مینها به همدیگر به وسیله سیم یا بند
RJ connector	نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
s 00 bus	یک وسیله استاندارد اتصال میان برخی ریزکامپیوترها وتجهیزات جانبی
wiring	ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
cascade connection	اتصال کاسکاد اتصال پلهای
terminal	محل اتصال پیچ اتصال
terminals	محل اتصال پیچ اتصال
slip road	سینه کش اتصال فراز اتصال
ramps	سینه کش اتصال فراز اتصال
lead	قطب اتصال سیم اتصال
ramp	سینه کش اتصال فراز اتصال
leads	قطب اتصال سیم اتصال
jointer	[بست فلزی برای اتصال سنگ ها در سنگ چینی]
fusible link	اتصال کوچک در یک PLA که میتواند وسیله را موقتا به برنامه وصل کند
pin	یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinned	یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinning	یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
input/output	اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند
i/o	اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند
departmental LAN	شبکه محلی کوچک برای اتصال گروه افرادی که در سازمان یا اداره یکسان کار می کنند و اجازه میدهد به کاربران تا از فایلها
optical	اتصال بین دو وسیله که امکان انتقال داده به کمک سیگنالهای نوری را فراهم میکند.
earth	اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است
earths	اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است
asynchronous	اتصال یک ترمینال که به یک وسیله دیگر متصل است به طوری که این دو نیاز نیست هم سان باشند
bussed	خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bused	خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bus	خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busing	خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses	خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
buses	خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussing	خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
T connector	اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
edge	تخته مدار چاپ شده که چندین نقط ه تماس روی لبه اش دارد که باعث وارد شده آن در لبه اتصال میشود
edges	تخته مدار چاپ شده که چندین نقط ه تماس روی لبه اش دارد که باعث وارد شده آن در لبه اتصال میشود
asynchronous	کامپیوتری که به شبکهای وصل است تا شماره گیری مودم ها را کنترل کند و به کاربران در فاصله دور اجازه استفاده از اتصال مودم و دستیابی به شبکه بدهد
invitation	عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitations	عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
point to point	1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
local	اتصال مستقیم یا باس بین یک وسیله و پردازنده بدون هیچگونه مدار منط قی یا بافر یا رمزگشا در بین
locals	اتصال مستقیم یا باس بین یک وسیله و پردازنده بدون هیچگونه مدار منط قی یا بافر یا رمزگشا در بین
bridge	وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
bridges	وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
bridged	وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
subscriber's line	اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
emulation	رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
this ticket admits one	با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
integrated	ای که حاوی گرده وسایل جانبی است که با هم سیستم کامپیوتری را تشکیل می دهند
end system	پروتکل استاندارد OSI که به کامپیوترهای میزبان اجازه محل یابی یک router را می دهند.
highways	اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل جانبی منتقل میکند
highway	اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل جانبی منتقل میکند
communication	بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
addresses	اشمارهای که به واحد پردازش مرکزی اجازه میدهد به یک محل فیزیکی در رسانه ذخیره سازی سیستم کامپیوتر مراجعه کند
addressed	اشمارهای که به واحد پردازش مرکزی اجازه میدهد به یک محل فیزیکی در رسانه ذخیره سازی سیستم کامپیوتر مراجعه کند
address	شماره ای که به واحد پردازش مرکزی اجازه میدهد به یک محل فیزیکی در رسانه ذخیره سازی سیستم کامپیوتر مراجعه کند
multi-	سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
multi	سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
pads	ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad	ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
group	جمع کردن چندین وسیله با هم
groups	جمع کردن چندین وسیله با هم
concurrent	نرم افزار سیستم عامل که به چندین برنامه یافعالیت اجازه اجرای همزمان میدهد
network	اتصال
joint	اتصال
seams	خط اتصال
networks	اتصال
seam	خط اتصال
incorporation	اتصال
wiring	اتصال
suspension	اتصال
continuity	اتصال
connection	اتصال
nexus	اتصال
lap joint	اتصال لب به لب
fusion	اتصال
law of continvity	اتصال
fusions	اتصال
single u butt weld	اتصال لب به لب "یو"
contacting	اتصال
contacted	اتصال
suspensions	اتصال
connexions	اتصال
lead wire	خط اتصال
fitting	اتصال
cutter link	اتصال
contact	اتصال
contacts	اتصال
link	اتصال
attach	اتصال
attaches	اتصال
attaching	اتصال
single u butt joint	اتصال لب به لب "یو"
colligation	اتصال
bounding	اتصال
scarfs	اتصال
scarf	اتصال
concatenate	اتصال
abjoint	بی اتصال
conjunction	اتصال
abutment	اتصال
tie down	اتصال
v joint	اتصال "وی "
hitch	اتصال
coitus	اتصال
interconnetion	اتصال
unions	اتصال
conjuncture	اتصال
tie line	خط اتصال
binding	اتصال
bindings	اتصال
juncture	اتصال
junction	اتصال
junctions	اتصال
hitched	اتصال
coupling	اتصال
clutch dog	فک اتصال
bonding	اتصال
hitches	اتصال
symphysis	اتصال

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com