Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English
Persian
last
پایین ترین درجه یا مقام
lasted
پایین ترین درجه یا مقام
lasts
پایین ترین درجه یا مقام
Other Matches
tenth rate
پایین ترین درجه
nethermost
پایین ترین زیر ترین
lowermost
پایین ترین
downmost
پایین ترین
undermost
پایین ترین
lowest
پایین ترین
bottommost
پایین ترین
lower most
پایین ترین
tenth rate
از پایین ترین جنس
curtal step
پایین ترین پله پلگان
curtail step
پایین ترین پله پلگان
combat resolution
پایین ترین رده رزمی
lower high water
پایین ترین پیشرفت اب دریا
troposphere
پایین ترین بخش اتمسفر
master pick
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
bottoms
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
master tooth
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
lower low water
پایین ترین پست رفت اب دریا
bottom
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
upmost
عالی ترین بالاترین درجه
knight bachelor
پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
rock bottom
کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
rock-bottom
کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
water collecting sump
پایین ترین نقطه در یک سیستم که در ان اب جمع میشود
physical
پایین ترین لایه استاندارد شبکه ISO/OSI
garboard
پایین ترین حاشیه چوبی یااهنی که روی حمال کشتی قرارمیدهند
bilge
پایین ترین قسمت ساختمان هواپیما که اب کثافات و دیگرضایعات در ان جمع میشود
high fidelity
ایجاد صدا با عالی ترین درجه وشباهت زیاد به اصل ومبداء ان
debases
مقام کسی را پایین بردن پست کردن
debasing
مقام کسی را پایین بردن پست کردن
debase
مقام کسی را پایین بردن پست کردن
debased
مقام کسی را پایین بردن پست کردن
understrapper
عامل پایین درجه
low temperature
درجه حرارت پایین
minor order
صفوف روحانی پایین درجه
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
cryogenic liquid
گاز مایع شده در درجه حرارت خیلی پایین
aaronic
از نسل هارون جزو گروه کشیشان پایین درجه مورمن
hierarchies
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchy
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
ended
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
carrying
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
combat resolution
تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
court rug
فرش تالاری یا درباری
[این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
depress
پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses
پایین دادن لوله پایین اوردن
beam attack
تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
down
سوی پایین بطرف پایین
shoulder patch
درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator
صفحه مدرج درجه طبلک درجه
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
sighting bar
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
superelevation
درجه ارتفاع درجه بلندی
third class
درجه سوم بلیط درجه 3
third-class
درجه سوم بلیط درجه 3
sighting leaf
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
embassage
مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
backmost
پس ترین
rearmost
عقب ترین
most important
<adj.>
مهم ترین
aftmost
عقب ترین
nethermost
پست ترین
leftmost
سمت چپ ترین
lattermost
عقب ترین
topmost
اعلی ترین
lattermost
پست ترین
proto
مهم ترین
best
عظیم ترین
foremost
پیش ترین
least significant
کم اهمیت ترین
arrant
بدنام ترین
driest
خشک ترین
most significant
پراهمیت ترین
hindmost
عقب ترین
eldest
مسن ترین
middlemost
میان ترین
meritorious
شایسته ترین
drier
: خشک ترین
backmost
عقب ترین
midmost
میان ترین
westernmost
غربی ترین
first and foremost
<adv.>
پیش ترین
furthest
پیشرفته ترین
undermost
زیر ترین
more like;most like
شبیه ترین
rightmost
راست ترین
neap tide
پائین ترین جزر و مد
least significant bit
کم اهمیت ترین بیت
bottom price
پائین ترین قیمت
aftermost
عقب ترین واپسین
least significant digit
کم اهمیت ترین رقم
easternmost
شرقی ترین نقطه
eastermost
شرقی ترین نقطه
best
شایسته ترین پیشترین
innermost
داخلی ترین دراعماق
lsb
کم اهمیت ترین بیت
full-back
عقب ترین بازی کن
top flight
اعلی ترین مرتبه
full-backs
عقب ترین بازی کن
heartstring
عمیق ترین احساسات دل
next
نزدیک ترین پس ازان
ticks
سخت ترین مرحله
most significant digit
با ارزش ترین رقم
tick
سخت ترین مرحله
most significant digit
با اهمیت ترین رقم
most significant bit
با ارزش ترین بیت
ticked
سخت ترین مرحله
most significant bit
با اهمیت ترین بیت
neap
خفیف ترین جزر و مد
royal road
اسان ترین راه
brevet
درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
fullback
جای عقب ترین بازی کن
sternmost
عقب ترین قسمت کشتی
admiral
عالی ترین افسرنیروی دریایی
main battle tank
قوی ترین تانک رزمی
admirals
عالی ترین افسرنیروی دریایی
Put your warmest clothes on .
گرم ترین لباسهایت را تن کرد
thermosphere
خارجی ترین لایه اتمسفر
exosphere
خارجی ترین لایه اتمسفر
culminant
درمرتفع ترین موضع کامل
primitive data type
ساده ترین شکل داده
This is the easisrt way.
این آسان ترین راه است
belly
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
least developed countries
پائین ترین کشورهای در حال توسعه
least common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ک.م.م]
[ریاضی]
lowest common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
lowest common multiple
[LCM]
کوچک ترین مضرب مشترک
[ک.م.م]
[ریاضی]
supremum
کوچک ترین کران بالا
[ریاضی]
smallest common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
heart strings
عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
last but not least
<idiom>
آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
skirting armor
ضخیم ترین قسمت زره تانک
subcutis
عمیق ترین قسمت زیر پوست
least common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
least upper bound
[lub, LUB]
کوچک ترین کران بالا
[ریاضی]
next of kin
نزدیک ترین خویشاوندان منسوب بلافصل
bellies
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
aftermost
نزدیکترین دگل عقب کشتی پست ترین
msd
با اهمیت ترین رقم Digit Significant ost
greatest common factor
[GCF]
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
msb
با اهمیت ترین بیت Bit Significant ost
highest common factor
[HCF]
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
greatest common divisor
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
best-seller
پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
greatest common divisor
[gcd]
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
endodermis
داخلی ترین بافت پوسته ریشه وساقه
best-sellers
پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
best seller
پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
This is the oldest Persian script in existence.
این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
white wool
[مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
Milco
میلکو
[مرغوب ترین فرش رومانی با چله پنبه ای]
dynamically
ن ترین مسیر داده از بین تغییرات در زمان اتصال
ahmad
اسم حضرت رسول اکرم -ستوده تر- برگزیده ترین
The box office star of 1980.
پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
dynamic
ن ترین مسیر داده از بین تغییرات در زمان اتصال
intima
درونی ترین غشاء پوششی رگها و سایررباطهای بدن
geodesic
کوتاه ترین خط ترسیم شده بین دو نقطه درروی سطح
mastered
مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
masters
مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
master
مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
geodetic
کوتاه ترین خط ترسیم شده بین دو نقطه در روی سطح
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
master at arms
درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
geodeticline
کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
geodetical
کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
optimum
سیستم کدگذاری که سریع ترین دستیابی و بازیابی را به داده ذخیره شده دارد
hyperfocal distance
نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
weakest maintained
ضعیف ترین مخلوط سوخت که تحت شرایط معین میتواندتوان را بیشینه نگهدارد
eminence
مقام
standing
مقام
office
مقام
functions
مقام
functioned
مقام
function
مقام
status
مقام
pank
مقام
stature
مقام
position
مقام
connection
مقام
opposite number
هم مقام
connexions
مقام
pews
مقام
offices
مقام
stage
مقام
stages
مقام
rete
مقام
positioned
مقام
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com