English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English Persian
stick bridge پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
Other Matches
block یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocks یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocked یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
telltale نوار فلزی یا چوبی روی دیوار جلو اسکواش نوارپارچه وصل به بادبان برای نشان دادن سمت باد
pockets کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pocket کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
croquet بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
templates قالب چوبی یا فلزی
template قالب چوبی یا فلزی
wand هدف باریک و دراز چوبی
wands هدف باریک و دراز چوبی
spar تیر چوبی یا فلزی نگهدارنده طنابهای قایق
spars تیر چوبی یا فلزی نگهدارنده طنابهای قایق
sparred تیر چوبی یا فلزی نگهدارنده طنابهای قایق
faceplate صفحه فلزی یا چوبی متصل به چرخ تراش
mast foot پایه چوبی یا فلزی که دکل بر روی آن قرار دارد.
foot block قژعه چوبی یا فلزی کوچکی که در زیر ستون و روی خاک کار گذاشته میشود.
knife rest نوعی مانع یا سدجادهای است که با سیم خاردار و یک چهارچوب فلزی یا چوبی تهیه می کنند و قابل حمل میباشد
wiring ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
BNC connector متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
break shot نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
cue اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
cues اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
helped کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
commenting نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commented نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
comment نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
help کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helps کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
helps کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helped کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
help کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
heading select feature عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
blitzing حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzes حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitz حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
safety بازی بیلیارد دفاعی که گویها را در جای نامناسبی برای حریف باقی می گذاردضامن تفنگ
shake bottle بطری حاوی گویهای کوچک نمره دار برای تعیین شماره بازیگر بیلیارد
pill pool billiard بیلیارد کیسه دار با تعیین شماره گوی برای هر بازیگربا ژتون یا گویهای کوچک مخصوص
transaction trailing ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
pit board تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
life raft قایق چوبی [برای نجات غریق]
woodwind موسیقی برای سازهای بادی چوبی
monometalism سیستم یک فلزی برای پشتوانه پول
blue key نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
pallet سکوی چوبی یا پلاستیکی برای حمل کالا
auxiliary storage حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
chimney-crane [میله فلزی برای آویزان کردن غذا]
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
boomerangs وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
boomeranging وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
boomeranged وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
boomerang وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
cads محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cad محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
aquaplane قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
mops چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopped چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopping چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mop چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
sled وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
bail فلزی بشکل لا وصل به قرقره ماهیگیری برای پیچیدن نخ
aviation snips قیچی دستی مرکبی برای بریدن ورقههای فلزی
chain plate صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
tape line تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
sleds وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
outrigger چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
roller bandage نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
to affect something [cultivate for effect] کوشش کردن برای به نتیجه ای رسیدن
to make a r for something برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
within reach of gunshot کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
unidirectional soldification روشی برای رسیدن به موادتک بلوری
escape character ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
beechive spring فلزی از جنس فولاد سخت برای نگهداشتن محل پرچ
blowout disc دیسک نازک فلزی برای اب بندی کردن سیستمهای سیالات
lay over <idiom> به مکانی درراه رسیدن برای مدتی ماندن
to strain کوشش سخت کردن [برای رسیدن به هدف]
bar mitzvah جشنی که برای رسیدن پسر باین سن بر پامیشود
radar mile زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
bar mitzvahs جشنی که برای رسیدن پسر باین سن بر پامیشود
chopsticks میلههای عاج یا چوبی که چینی ها برای خوردن برنج از ان استفاده میکنند
swob چوبی که برسران پنبه یا اسفنج پیچیده برای پاک کردن بکاربرن
peg میله چوبی با نوک تیز [برای محکم بستن چیزی به آنها]
dipstick میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
dipsticks میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
snap swivel حلقه گردان با گیره فلزی برای وصل کردن طعمه ماهیگیری به ان
throw one's weight around <idiom> ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
boot اجرای مجموعهای از دستورالعمل ها برای رسیدن به موقعیت مط لوب
auxiliary operation عملیات کمکی عملکرد کمکی
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
traveler میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
ninepins یکجور بازی با نه میله چوبی که انهارابا گوی چوبی می خوابانند
ball bearing چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
He is a man who would stoop to anything . آدمی است که بهر کاری تن می دهد ( برای رسیدن به هدفش )
shoot the gap حمله بین محافظان خط برای رسیدن به توپدار یا پاس دهنده
transitory shelter پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
angle drill ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
to catch at something برای رسیدن بچیزی وگرفتن ان کوشش کردن وبدان نزدیک شدن
distaff فرموک [وسیله ای برای رسیدن پشم و پنبه به روش سنتی و دستی]
stake ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
staked ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
stakes ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
wracks فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
wracked فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
c clamp گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
racks فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
racked فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
rack فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
shield صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند
cleco fastener وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
shields صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند
kopfring حلقه فلزی است که به دماغه بمب برای کم کردن میزان نفوذ ان در اب یا خاک وصل میشود
hybrid circuit ترکیب مدارهای آنالوگ و دیجیتال در سیستم کامپیوتری برای رسیدن به هدف مخصوص
nibbler ابزاری برای بریدن ورقههای فلزی توسط برشهای متعدد و پیاپی موضعی قائم بکمک مته
bridge دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridged دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridges دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
pert تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند
circularization تصحیح مدار ماهواره برای رسیدن یا نزدیک شدن ان به دایره کامل در ارتفاع لازم
the end sanctifies the means خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
shed stick چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
beats گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beat گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
toe weight وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب
jointer [بست فلزی برای اتصال سنگ ها در سنگ چینی]
naggin سطل چوبی لیوان چوبی
noggins سطل چوبی لیوان چوبی
noggin سطل چوبی لیوان چوبی
to come in first پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
spoiler صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
lacrosse بازی بین دو تیم 01نفره مردان 21 نفره مردان با چوب دراز توردار کیسه مانند برای گرفتن و پرتاب گوی
via حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
terrorism عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
auxiliary machinery دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
trenail میخ بزرگ چوبی با میخ چوبی یا گوه بهم کوبیدن
treenail میخ بزرگ چوبی با میخ چوبی یا گوه بهم کوبیدن
birdcage چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
birdcages چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
to come to a he باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
gavel [چکش چوبی قضات] چکش چوبی حراج کنندگان یاروسای انجمن ها چکش حراجی
cmos روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
printhead 1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است
plate : روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plates : روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
DNS پایگاه داده توزیع شده در سیستم اینترنت که نام ها را با آدرس مط ابق میکند مثلاگ می توانید از نام www.PCP.CO.UK برای رسیدن وب سایت Peter Collin Publishing استفاده کنید و نیاز به به آدرس پیچیده شبکهای
billiards بیلیارد
cueball گوی بیلیارد
eight ball billiard بیلیارد امریکایی
english billiards بیلیارد انگلیسی
billiard بازی بیلیارد
billiard table میز بیلیارد
head انتهای میز بیلیارد
cue باچوب بیلیارد زدن
cues باچوب بیلیارد زدن
snooker بازی شبیه بیلیارد
balking billiard بیلیارد فرانسوی با 4 خط محدوده
striker بیلیارد بازی که نوبت اوست
carom ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
balkline خط عرضی روی میز بیلیارد
rotation billiard بیلیارد امریکایی به ترتیب شماره
center spot نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
strikers بیلیارد بازی که نوبت اوست
top ضربه به بالای توپ بیلیارد
English گردش فرفرهای گوی بیلیارد
beds سطح هموار کف میز بیلیارد
cannon ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
bed سطح هموار کف میز بیلیارد
cannons ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
soricine موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
fifteen ball billiard بیلیارد امریکایی بدون تعیین گوی
masse ضربه عمودی به یک طرف گوی بیلیارد
lemon بردن بازی بیلیارد به روش اماتوری
lemons بردن بازی بیلیارد به روش اماتوری
cribbage billiard بیلیارد کیسهای با کیسه انداختن هر 2 گوی
nine ball billiard بیلیارد کیسهای با 9 گوی شماره دار
forty one continous billiard بیلیارد امریکایی با تعیین گوی و کیسه
secondary کمکی
auxiliary کمکی
auxiliaries کمکی
ancillary کمکی
subsidiaries کمکی
subsidiary کمکی
supplementary کمکی
bumper pool billiard بیلیارد روی میز کوچک با 2سوراخ درانتها
balks قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
balk قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
baulked قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
balked قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
balking قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
baulking قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
balkline spot نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
bank shot ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
long string خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
baulks قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
in hand گذاشتن گوی بیلیارد در نقطه دلخواه محدوده
follow shot ضربه با دادن پیچ به بالای گوی بیلیارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com