English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English Persian
liter any executor کسیکه مامور چاپ کردن تالیفات نویسنده ایی میشود
Other Matches
casual poor کسیکه گاه گاهی نیازمند اعانه میشود
dedicatee کسیکه چیزی باوپیشکش یابنام اووقف میشود
delegated مامور فرستاده مامور کردن
delegate مامور فرستاده مامور کردن
delegates مامور فرستاده مامور کردن
delegating مامور فرستاده مامور کردن
land shark کسیکه ملوانان رادردریاغارت میکندیابمال انها انگل میشود
yard man کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
penster نویسنده بویژه نویسنده مزدور
polygraph صاحب تالیفات بسیار
plagiarism سرقت تالیفات یا اختراعات
polygraphs صاحب تالیفات بسیار
rading party قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
mediaevalist کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
juvenilia تالیفات دوره جوانی شعرا ونویسندگان بزرگ
free lance مفرد کار کردن نویسنده غیر وابسته
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
possession money حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
strippers کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
appoints مامور کردن
appoint مامور کردن
send on duty مامور کردن
commissioning بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commission بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissions بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
to send upon an e مامور سفارت کردن
horned scully مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
to p a soldier to duty سربازی را به پاسگاهی مامور کردن
nark مامور خفیه پلیس جاسوسی کردن
contrapuntist کسیکه درجفت کردن اوازهااستاداست
tight end مهاجم گوش مامور سد کردن و دریافت توپ
top روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
melodramatist کسیکه کارش درست کردن melodrama باشد
launching روانه کردن مامور کردن
launched روانه کردن مامور کردن
launch روانه کردن مامور کردن
attach منتصب کردن مامور کردن
attaching منتصب کردن مامور کردن
attaches منتصب کردن مامور کردن
launches روانه کردن مامور کردن
serviced منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
crammer کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
nympholept کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
sector دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
composers نویسنده
scrivener نویسنده
writer نویسنده
writers نویسنده
the present writer نویسنده
composer نویسنده
quill driver نویسنده
scribbler نویسنده بد
authoress نویسنده زن
penman نویسنده
wordsmith نویسنده
craftsman نویسنده
authors نویسنده ها
craftsmen نویسنده
penwoman زن نویسنده
writers نویسنده ها
author نویسنده
hacks نویسنده مزدور
devils نویسنده مزدور
technical writer نویسنده فنی
hacked نویسنده مزدور
hack نویسنده مزدور
fantast نویسنده خیالپرست
garreteer نویسنده بی نوا
devil نویسنده مزدور
neoteric نویسنده تازه
report writer نویسنده گزارش
author نویسنده موسس
drafter نویسنده پیام
barrier forces نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
hunter track مسیر اکتشافی کشتی مین یاب یا مامور کشف و خنثی کردن مین
reporter جمله ساز نویسنده ناصادق
miscellanist نویسنده مطالب مختلف
librettists نویسنده اشعار اپرا
auctorial منسوب به نویسنده یا مولف
librettist نویسنده اشعار اپرا
authorial موبوط به مصنف یا نویسنده
hagiologist نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
bel esprit سخنران یا نویسنده باذوق
mannerisms سبک بخصوص نویسنده
mannerism سبک بخصوص نویسنده
to make good as a writer نویسنده موفقی شدن
headliner نویسنده سرمقاله روزنامه
nomographer نویسنده کتاب درباره
matthew نویسنده انجیل متی
idem همان نویسنده در همانجا
pen name نام مستعار نویسنده
pen-names نام مستعار نویسنده
encyclopaedist نویسنده دایره المعارف
pen-name نام مستعار نویسنده
wanted clerks دبیر یا نویسنده لازم است
hagiographer نویسنده شرح حال مقدسین
city editor نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
screenwriters نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
phraseologist جمله ساز نویسنده ناصادق
He fabcies himself as a writer (author). به خیال خودش نویسنده است
magazin نویسنده مقاله برای مجله
comedist نویسنده نمایشهای خنده دار
screenwriter نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
posthumous منتشر شده پس از مرگ نویسنده
memorialist نویسنده یاد بود یا لوحه
monographist نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
belletrist نویسنده شعر و اثارادبی زیبا ادیب
dramaturge نویسنده داستانهای نمایشی شبیه ساز
pornographer نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
tragedian نویسنده یا بازیگر نمایشهای تراژدی ومحزون
think piece مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
headings تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
interactive سازمان تخصصی که موضوعاتی شامل زبان نویسنده
heading تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
ethic روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
QBE زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
publicists نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
publicist نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
symbolist نویسنده یاهنرمندی که بسبک سمبولیک اثاری خلق میکند نمادگر
jude یهودا نویسنده رساله یهوداکه از رسالات عهد جدیدمسیحیان است
echoed هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoing هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoes هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echo هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
form ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
formed ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
forms ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
perfoliate درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
averages متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
traced نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
traces نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
averaged متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
trace نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
averaging متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
loads برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
load برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
dummies متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
dummy متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
softest دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
softer دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
soft دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
town fog نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
suffix notation عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید
throughput نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
masters و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
seconded که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconding که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconds که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
mastered و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
second که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
master و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
fax کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
workgroup خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
faxed کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxes کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxing کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
holotype نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
auto کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
autos کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
standards نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standard نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
copyrights که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyright که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
commissioners مامور
functionary مامور
commissioner مامور
agent مامور
missionaries مامور
pursuivant مامور
ranksman مامور صف
agents مامور
missionary مامور
appointed مامور
official مامور
functionaries مامور
functionery مامور
bedell مامور
bedel مامور
officer مامور
commissionaire مامور
commissionaires مامور
officers مامور
powered که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powers که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powering که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
phototransistor نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
typographer مامور چاپخانه
tollman مامور نواقل
revenuer مامور مالیاتی
censored مامور سانسور
hangman مامور اعدام
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com