Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (39 milliseconds)
English
Persian
set
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
Other Matches
assignment
معادل قرار دادن یک متغیر با یک مقدار یا رشته یا حرف
assignments
معادل قرار دادن یک متغیر با یک مقدار یا رشته یا حرف
assignments
دستور ابتدایی برنامه نویسی که یک متغیر را معادل با یک مقدار یا رشته یا حرف قرار میدهد
assignment
دستور ابتدایی برنامه نویسی که یک متغیر را معادل با یک مقدار یا رشته یا حرف قرار میدهد
parameter
نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
parameters
نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
variable parameter
پارامتر متغییر
incremental computer
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tabling
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
overhead
مقدار پردازش مورد نیازبرای اتمام یک کار معین بالاسری
wake up
تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
dower
درCL این مقدار معادل ثلث کل دارایی مرد اعم از اعیان وعرصه است که به طریق عمری به زوجه اش واگذار میشود
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
kabal
قبال
[نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
declaring
معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declare
معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declares
معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
defined
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
differential compression check
ازمایشی از وضعیت موتور که در ان مقدار نشتی رینگها وسوپاپها توسط اندازه گیری افت فشار در طرفین سوراخی با قطر معین تعیین میشود
expands
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expand
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expanding
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
set
مقدار دادن به یک بیت
setting up
مقدار دادن به یک بیت
sets
مقدار دادن به یک بیت
initialize
مقدار اولیه دادن
biases
ولتاژ معین قرار دادن
bias
ولتاژ معین قرار دادن
dosages
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
ranged
قرار دادن متن در یک ترتیب معین
ranges
قرار دادن متن در یک ترتیب معین
range
قرار دادن متن در یک ترتیب معین
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
capacities
انجام دادن هر مقدار کار که ممکن است
capacity
انجام دادن هر مقدار کار که ممکن است
bandwidth
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
faceted code
یات یک موضوع را بیان میکند با انتساب دادن به هر یک یک مقدار
coordinate
روش نمایش نقط ه روی گراف با استفاده از دو مقدار روی بردارها که در جهت راست یکدیگر قرار دارند
stepped motor
دستگاه مکانیکی که بهنگام پالس دادن به ان مقدار ثابتی می چرخد
duble option
خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
long run
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
give or take
<idiom>
از مقدار چیزی کم یا زیاد کردن
to impose a curfew
خاموشی در ساعت معین شب بر قرار کردن
masses
مقدار حجم توده کردن قوا
massing
مقدار حجم توده کردن قوا
mass
مقدار حجم توده کردن قوا
set up
مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم
checksum
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
foot pound
مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
bitmap
تصویری که پیکسل ها با عوض کردن مقدار بیت ذخیره شده تغییر میکند
renumber
خصوصیت برخی زبانهای کامپیوتری که به برنامه نویس امکان اختصاص دادن مقدار جدید به همه یا برخی از شماره خط های برنامه میدهد
segment
فضای آدرس حافظه که به فضاهایی به نام سگمنت تقسیم میشود. آدرس دادن به یک محل خاص , مقدار سگمنت و امنت باید مشخص باشند
segments
فضای آدرس حافظه که به فضاهایی به نام سگمنت تقسیم میشود. آدرس دادن به یک محل خاص , مقدار سگمنت و امنت باید مشخص باشند
auto
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
autos
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
intensive cultivation
اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
ascends
مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
ascended
مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
ascend
مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
allots
معین کردن سهم دادن
allot
معین کردن سهم دادن
allotting
معین کردن سهم دادن
allotted
معین کردن سهم دادن
dealt
مقدار
modicum
مقدار کم
single valued
تک مقدار
spattering
مقدار کم
deals
مقدار
value
مقدار
penny worth
مقدار کم
mouthful
مقدار
mouthfuls
مقدار
supping
مقدار
scantling
مقدار
what
چه مقدار
sups
مقدار
supped
مقدار
spatters
مقدار کم
truth table
دو مقدار
sup
مقدار
summa
مقدار
outturn
مقدار
deal
مقدار
volume discount
مقدار
volume
مقدار
batch
مقدار
smidgin
مقدار کم
batches
مقدار
smidgen
مقدار کم
sizes
مقدار
percentage
مقدار
t value
مقدار تی
amounted
مقدار
amount
مقدار
royalty tonnage
مقدار
values
مقدار
amounting
مقدار
amounts
مقدار
sum
مقدار
total
مقدار
valuing
مقدار
percentages
مقدار
iso quant
مقدار
volumes
مقدار
spattered
مقدار کم
quantity
مقدار
measurment
مقدار
extent
حد مقدار
soupcon
مقدار کم
quantum
مقدار
size
مقدار
sprinkling
مقدار کم
spatter
مقدار کم
magnitude
مقدار
quantities
مقدار
classifies
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
uses
مقدار مفید
quantity of demand
مقدار تقاضا
characteristic root
ویژه مقدار
quantity of labor
مقدار کار
sign magnitude
علامت و مقدار
quantity of leisure
مقدار فراغت
quantity of money
مقدار پول
quantity of supply
مقدار عرضه
quantity of capital
مقدار سرمایه
quantity discount
مقدار تخفیف
characteristic root
مشخصه مقدار
valuing
قدر مقدار
medium
مقدار متوسط
resistance
مقدار مقاومت
auxiliary value
مقدار کومکی
slightest
مقدار ناچیز
maximum value
مقدار حداکثر
sign and magnitude
علامت و مقدار
instantaneous value
مقدار لحظهای
mean value
مقدار متوسط
mean value
مقدار میانگین
average value
مقدار متوسط
mileage
مقدار کارکردموتور
eyeful
مقدار زیاد
jillion
مقدار زیاد
meanest
مقدار میانگین
trace element
عنصر کم مقدار
infinity
مقدار نامحدود
slighted
مقدار ناچیز
mileage
مقدار کیلومتر
slather
مقدار زیاد
electrical quantity
مقدار الکتریسیته
optimum
مقدار مطلوب
characteristic number
مشخصه مقدار
shear value
مقدار برش
quantum of action
مقدار اثر
parameters
مقدار ثابت
on a grand scale
<adv.>
به مقدار زیاد
snatch
گرفتن مقدار کم
amounted
مقدار میزان
equally
<adv.>
همان مقدار
just as well
<adv.>
همان مقدار
sales
{pl}
مقدار فروش
turn-over
مقدار فروش
turnover
مقدار فروش
volume of sales
مقدار فروش
proper value
مشخصه مقدار
averaging
مقدار متوسط
averages
مقدار متوسط
amounting
مقدار میزان
amounts
مقدار میزان
amount
مقدار میزان
lot
مقدار یا تعدادزیاد
constant
مقدار ثابت
averaged
مقدار متوسط
values
قدر مقدار
debit balance
مقدار بدهکاری
expected value
مقدار نظری
constants
مقدار ثابت
snatching
گرفتن مقدار کم
parameter
مقدار ثابت
mediums
مقدار متوسط
snatches
گرفتن مقدار کم
average
مقدار متوسط
drib
مقدار کمی
calorific power
مقدار حرارتی
maximum ratings
مقدار حداکثر
slighter
مقدار ناچیز
voltaism
مقدار ولتاژبرق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com