English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
epilimnion اب لایه سطحی
Other Matches
surficial swellings بادکردگی سطحی زمین در اثریخ زدن اب زیر سطحی خاک
services توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
blanket course لایه ضد میک لایه در برابر کشش موئی روکش پادرس
underlay در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
underlays در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
collapse pressure حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
media زیر لایه در لایه اتصال داده از مدل شبکه OSI که دستیابی به رسانه ارسال را ممکن می سازد
die قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
blanket course لایه محافظ در مقابل رس لایه پادرس
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
delamination لایه لایه شدن
delaminate لایه لایه شدن
delamination لایه لایه کردن
delamination لایه لایه شدگی
interlayer لایه بین دو لایه
argillite خاک رس لایه لایه
lamination لایه لایه سازی
topsoil خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن
gas discharge display صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas plasma display صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
surfaces سطحی
sketchiest سطحی
sketchily سطحی
sketchy سطحی
sketchier سطحی
surfaced سطحی
superficial سطحی
surface سطحی
shallows کم اب سطحی
planar سطحی
shallow foundation پی سطحی
low level سطحی
shallow کم اب سطحی
shallowest کم اب سطحی
superficiality سطحی
decahedral ده سطحی
shallower کم اب سطحی
acrotic سطحی
skin-deep <idiom> سطحی
skin deep سطحی
surface water اب سطحی
evaporation تبخیر سطحی
adsorption کشش سطحی
surface tensity کشش سطحی
interfacial tension کشش سطحی
adsorption جذب سطحی
interfacial force کشش سطحی
low level winds بادهای سطحی
multi level چند سطحی
blanket grouting تزریق سطحی
bounding mine مین سطحی
polyhedral چند سطحی
area load بار سطحی
pentahedral پنج سطحی
adhesion جاذبه سطحی
one level memory حافظه یک سطحی
n level logic منطق N سطحی
multilevel چند سطحی
singe سوختگی سطحی
singed سوختگی سطحی
dodecahedral دوازده سطحی
surfaces سطحی جلادادن
dodecahedron دوازده سطحی
extensive agriculture کشاورزی سطحی
extensive cultivation زراعت سطحی
superficially بطور سطحی
flesh wound زخم سطحی
ground swell موج سطحی
formal logic قضاوت سطحی
free moisture رطوبت سطحی
surfaced سطحی جلادادن
singeing سوختگی سطحی
adsorbent جاذب سطحی
singes سوختگی سطحی
impact burst ترکش سطحی
horizontal curve پیچ سطحی
hexahedron جسم شش سطحی
hexahedral مکعب شش سطحی
floating mine مین سطحی
heptahedral هفت سطحی
surface سطحی جلادادن
smattering دانش سطحی
top soil خاک سطحی
surface irrigation ابیاری سطحی
surface inflow اب سطحی ورودی
surface evaporation تبخیر سطحی
pier پایه و سطحی
piers پایه و سطحی
surface dressing پوشش سطحی
surface drains زهکشهای سطحی
surface detection راداراکتشافی سطحی
surface detection اکتشاف سطحی
surface creep خزیدن سطحی
surface erosion فرسایش سطحی
surface corrosion خوردگی سطحی
surface contact rectifier یکسوکننده سطحی
surface charge بار سطحی
surface burst ترکش سطحی
two level store انباره دو سطحی
surface moisture رطوبت سطحی
trihedral سه روی سه سطحی
surface width عرض سطحی
surface treatment روکش سطحی
surface treatment اسفالت سطحی
surface treatment اندود سطحی
surface tension کشش سطحی
surface targets هدفهای سطحی
surface soil خاک سطحی
surface reverbration برگشتهای سطحی
surface outflow اب سطحی خروجی
surface ornament تزیینات سطحی
topdress سطحی ریختن
surface burning احتراق سطحی
sorption جذب سطحی
split-level چند سطحی
surface treatment عملیات سطحی
statical moment لنگر سطحی
sheet washing فرسایش سطحی
surface leakage نشت سطحی
skin effect اثر سطحی
suface wind باد سطحی
adhesion کشش سطحی پیوستگی
capital widening افزایش سطحی سرمایه
multilevel sort ترتیب چند سطحی
superficiality دانش سطحی بیمایگی
octahedron جسم هشت سطحی
scorches بطور سطحی سوختن
scorch بطور سطحی سوختن
adhesion کشش سطحی دوسیدگی
to skim ones the news به اخبارنگاهی سطحی کردن
density of surface charge چگالی بار سطحی
skims بطور سطحی خواندن
skimmed بطور سطحی خواندن
skim بطور سطحی خواندن
surface integral انتگرال سطحی [ریاضی]
sciolistic دارای اطلاعات سطحی
topdress بطور سطحی پاشیدن
carburize سخت گرداندن سطحی
hard face سخت کردن سطحی
crazing ترک برداری سطحی
Band-Aid چارهی سطحی و موقتی
adsorb جذب سطحی کردن
adhesion force نیروی کشش سطحی
singes بطور سطحی سوختن
case harden سخت گردانی سطحی
singeing بطور سطحی سوختن
hard surfacing سخت گردانی سطحی
singed بطور سطحی سوختن
subsurface navigation ناوبری زیر سطحی
singe بطور سطحی سوختن
hokum نمایش سطحی وبد
surface decarburization کربن گیری سطحی
Band-Aids چارهی سطحی و موقتی
hard surface سخت کردن سطحی
case hardening سخت گردانی سطحی
antisurface ضد عناصر سطحی شناوردشمن
surface fusion welding جوشکاری ذوبی سطحی
magnetic surface charge بار سطحی مغناطیسی
hydrology بررسی ابهای سطحی
runoff coefficient ضریب جریان سطحی
puppy love عشق سطحی و زودرس
heptahedron جسم هفت سطحی
in a perfunctory manner بطور سرسری یا سطحی
carboard architecture [مدل طراحی با سطحی صاف]
once-over <idiom> یک نگاه سطحی به کسی انداختن
multi level planning برنامه ریزی چند سطحی
surface reverbration امواج برگشتی سطحی رادار
subaerial واقع در قسمت سطحی خاک
street inlet دریچه ورود فاضلاب سطحی
hard facing alloy الیاژ سخت گردانی سطحی
maximum surface temperature درجه حرارت سطحی حداکثر
skim sweeping پاک کردن سطحی مینها
base surge ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
skimmer الت سرشیرگیری مطالعه کننده سطحی
sciolist دانشمندنما دارای اطلاعات سطحی شارلاتان
sciolism اطلاعات ومعلومات سطحی شارلاتان بازی
salt bath case hardening سخت گردانی سطحی حمام نمک
kitsch پر نمایش و پر لاف و گزاف ولی سطحی
kopfring حلقه مخصوص ترکش سطحی بمب
chireugi ضربه زدن با دست تماسی-سطحی
weisenheimer کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
ground waves امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
wisenheimer کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
ground glass نوعی شیشه نورافشان که دارای سطحی تراشیده است
generatrix نقطه یا خط یا سطحی که سبب احداث خط یا سطح یاجسمی میشود
bedrock سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
provine لایه
ribband لایه
lamellar لایه لایه
substrate لایه
layer line خط لایه
lamellose لایه لایه
stuffless بی لایه
padding لایه
layer لایه
course لایه
coursed لایه
courses لایه
bed لایه
strata لایه ها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com