English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
keep the home fires burning <idiom> اجازه ادامه دادن
Other Matches
hold over به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
give someone the green light <idiom> اجازه ادامه به کار رادادن
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
further ادامه دادن
to drag on or out ادامه دادن
keeps ادامه دادن
keep ادامه دادن
extend ادامه دادن
to follow ادامه دادن
to continue ادامه دادن
carry-on ادامه دادن
keep on ادامه دادن
to keep on ادامه دادن
furthered ادامه دادن
reopens ادامه دادن
bring on ادامه دادن
hold on ادامه دادن
reopen ادامه دادن
continue ادامه دادن
continues ادامه دادن
furthers ادامه دادن
take up ادامه دادن
reopening ادامه دادن
furthering ادامه دادن
reopened ادامه دادن
go on <idiom> ادامه دادن
to take up ادامه دادن
keep up <idiom> ادامه دادن
hang on <idiom> ادامه دادن
to carry on ادامه دادن
go along <idiom> ادامه دادن
run on ادامه دادن
hold good <idiom> ادامه دادن
extends ادامه دادن
carry on ادامه دادن
extending ادامه دادن
to follow up ادامه دادن قوت دادن
live on بزندگی ادامه دادن
dwell at اتش را ادامه دادن
thwart ادامه دادن یا کشیدن
to set on با زور ادامه دادن
to press ahead with با زور ادامه دادن
continuation عمل ادامه دادن
dashed مسیری را ادامه دادن
dash مسیری را ادامه دادن
dwell at به تیراندازی ادامه دادن
bide بکاری ادامه دادن
thwarted ادامه دادن یا کشیدن
dashes مسیری را ادامه دادن
inability to box ناتوان از ادامه دادن
maintained ابقا کردن ادامه دادن
maintrain ادامه دادن عقیده داشتن
runs دوام یافتن ادامه دادن
keep up with <idiom> به شکل قبل ادامه دادن
maintains ابقا کردن ادامه دادن
run دوام یافتن ادامه دادن
hang on ادامه دادن دوام داشتن
stick it out <idiom> طاقت آوردن ،ادامه دادن
maintain ابقا کردن ادامه دادن
pick up <idiom> ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
pull off باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
border break ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
run on ادامه دادن متن بدون توقف
to keep the field جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
to rumble on [British E] ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
let (something) ride <idiom> ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
extending ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
carry one's bat تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
extends ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
to continue one's progress پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
extend ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
increment افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
increments افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
enjambment دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
take in <idiom> اجازه دادن
permits اجازه دادن
grants اجازه دادن
lincense or cence اجازه دادن
permit اجازه دادن
go through <idiom> اجازه دادن
let اجازه دادن
grant اجازه دادن
suffer اجازه دادن
allow اجازه دادن
have it <idiom> اجازه دادن
grant اجازه دادن
permitting اجازه دادن
granted اجازه دادن
suffered اجازه دادن
lets اجازه دادن
allowance اجازه دادن
authorizing اجازه دادن
authorizes اجازه دادن
authorize اجازه دادن
to allow اجازه دادن
authorising اجازه دادن
authorises اجازه دادن
letting اجازه دادن
suffers اجازه دادن
to admit of اجازه دادن
allowances اجازه دادن
allowing اجازه دادن ستودن
license اجازه رفتن دادن
licensing اجازه رفتن دادن
let by اجازه رد شدن دادن
keep someone on <idiom> اجازه همکاری دادن
let someone through اجازه ورود دادن
licences اجازه رفتن دادن
allow اجازه دادن ستودن
keep the ball rolling <idiom> اجازه فعالیت دادن
enters اجازه دخول دادن
entered اجازه دخول دادن
licenses اجازه رفتن دادن
authorisations اختیاردادن اجازه دادن
let in اجازه دخول دادن
licence اجازه رفتن دادن
authorization اختیاردادن اجازه دادن
give out <idiom> اجازه فرار دادن
to permit oneself بخود اجازه دادن
enter اجازه دخول دادن
to let in اجازه دخول دادن
thole گذاردن اجازه دادن
allows اجازه دادن ستودن
lincense اجازه یا پروانه یا امتیاز دادن به
to license a play اجازه نمایش داستانی را دادن
take on <idiom> استخدام کردن،اجازه دادن
let out اجازه بیرون امدن دادن
to permit somebody something به کسی اجازه چیزی را دادن
give oneself up to <idiom> اجازه خوشی را به کسی دادن
to license a book اجازه چاپ کتابی را دادن
to give a اجازه حضوردادن گوش دادن
continues ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
authorising اجازه دادن برای انجام کاری
to let out اجازه برون امدن دادن اشکارساختن
authorizes اجازه دادن برای انجام کاری
authorizing اجازه دادن برای انجام کاری
give free rein to <idiom> اجازه حرکت یا انجام کاری را دادن
to empower somebody to participate به کسی اجازه شرکت کردن دادن
authorize اجازه دادن برای انجام کاری
authorises اجازه دادن برای انجام کاری
to let it get to that point اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
frank اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
frankest اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franker اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franking اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franks اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franked اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
authorize اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorizing اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorizes اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorises اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorising اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
To stay the course . تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
graceful degradation اجازه دادن به بخشهایی از سیستم برای کار کردن پس از خرابی یک بخش
sustain پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
finder واسط کاربر گرافیکی به Macintosh اجازه دادن به کابر به مشاهده فایل ها و شروع برنامههای کاربردی با استفاده از Mouse
flowchart صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
flow diagram صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
electronic cottage مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
flat برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
exquatur اجازه اقدام دادن به کنسول منظور اجازهای است که به کنسول داده میشود تا به وفایف خود عمل کند
clearance اجازه ترخیص اجازه نامه
emulation رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
c استفاده از سیستم کامپیوتری برای اجازه دادن به کاربران برای ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران
prior admission اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
continuation ادامه
continuance ادامه
going on ادامه
resumption ادامه
continuation line خط ادامه
duration مدت ادامه
continue statement حکم ادامه
continuative ادامه دهنده
discontinue ادامه ندادن
discontinued ادامه ندادن
discontinues ادامه ندادن
discontinuing ادامه ندادن
continuable قابل ادامه
continuant ادامه دهنده
over run ادامه به کاردادن
to run on ادامه داشتن
for a continuance برای ادامه
discontinuance عدم ادامه
continuation card کارت ادامه
discontinuation عدم ادامه
shorthanded ادامه با بازیگر کمتر
go head ادامه بدهید بفرماید
follow-through ادامه حرکت پس از ضربه
track ادامه گوی در مسیربولینگ
continuator ادامه دهنده مستمر
transattack period مدت ادامه تک اتمی
follow-throughs ادامه حرکت پس از ضربه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com