English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
let out <idiom> اجازه بیرون رفتن یا فرارکردن
Other Matches
to strain at a gnat ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
extravasate ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
let out اجازه بیرون امدن دادن
to beg leave اجازه رفتن
licensing اجازه رفتن دادن
license اجازه رفتن دادن
licenses اجازه رفتن دادن
licence اجازه رفتن دادن
licences اجازه رفتن دادن
to pass off بیرون رفتن
push off بیرون رفتن
go out بیرون رفتن
go off بیرون رفتن
to go off بیرون رفتن
to go out به بیرون رفتن
get the push بیرون رفتن
exit بیرون رفتن
get out بیرون رفتن
pass off بیرون رفتن
exits بیرون رفتن
to turn out بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
to ride out سالم بیرون رفتن از
to leave school ازاموزشگاه یامدرسه بیرون رفتن
to push off شروع کردن بیرون رفتن
out bound عازم بیرون رفتن از بندر
extravagate ازحداعتدال بیرون رفتن منحرف شدن
to step out برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
he is out and a bout از بستر برخاسته و اماده بیرون رفتن است
show one out راه بیرون رفتن را به کسی نشان دادن
to show one out راه بیرون رفتن را بکسی نشان دادن
degradation اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت
turn out <idiom> بیرون کردنکسی ،کسی را مجبور به ترک یا رفتن کردن
to date باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
to go out باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
take off <idiom> فرارکردن
throw off فرارکردن
to make ones getaway فرارکردن
stampedes فرارکردن
to run off فرارکردن
stampede فرارکردن
stampeded فرارکردن
stampeding فرارکردن
chased واداربه فرارکردن
escape دررفتن فرارکردن
escaped دررفتن فرارکردن
escapes دررفتن فرارکردن
chasing واداربه فرارکردن
chases واداربه فرارکردن
escaping دررفتن فرارکردن
chase واداربه فرارکردن
take a powder <idiom> دررفتن ،فرارکردن
run off with (someone) <idiom> فرارکردن ،گریختن
chace واداربه فرارکردن
sit out رو کردن و فرارکردن از خاک
skip bail <idiom> از دست قانون فرارکردن
flight فرارکردن کوچ کردن
narrow escape <idiom> بدون هیچ خطایی فرارکردن
flattest برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance اجازه ترخیص اجازه نامه
witjout بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
emulation رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
ejected بیرون راندن بیرون انداختن
ejects بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion بیرون اندازی بیرون امدگی
eject بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound عازم بیرون روانه بیرون
prior admission اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
off one's hands بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
mouch راه رفتن دولادولاراه رفتن
trotted یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
parade سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades سان رفتن رژه رفتن محل سان
liberties اجازه
unauthorized بی اجازه
ratification اجازه
authority اجازه
warrent اجازه
license اجازه
leaving اجازه
leave اجازه
licensing اجازه
licences اجازه
fiats اجازه
fiat اجازه
licensure اجازه
licenses اجازه
liberty اجازه
permitting اجازه
licence اجازه
okay اجازه
ok اجازه
approval اجازه
by permission of با اجازه
authorization اجازه
permits اجازه
permission اجازه
authorisations اجازه
permit اجازه
have it <idiom> اجازه دادن
pass اجازه عبور
take in <idiom> اجازه دادن
billeted اجازه نامه
audience اجازه حضور
audiences اجازه حضور
billets اجازه نامه
forbid اجازه ندادن
grant اجازه دادن
allow اجازه دادن
search warrant اجازه تفتیش
search warrants اجازه تفتیش
passed اجازه عبور
passes اجازه عبور
forbids اجازه ندادن
allowances اجازه دادن
allowance اجازه دادن
license اجازه نامه
permit اجازه دادن
permits اجازه دادن
permitting اجازه دادن
grant اجازه دادن
granted اجازه دادن
grants اجازه دادن
warranties تعهدنامه اجازه
warranty تعهدنامه اجازه
authority توانایی اجازه
authority اجازه اعتبار
billet اجازه نامه
to allow اجازه دادن
releases اجازه صدور
released اجازه صدور
connivance اجازه ضمنی
release اجازه صدور
billeting اجازه نامه
go through <idiom> اجازه دادن
authorizes اجازه دادن
searcher warrant اجازه تفتیش
searcher warrant اجازه بازرسی
permissive اجازه دهنده
licensing اجازه نامه
authorizations اختیار اجازه
lets اجازه دادن
letting اجازه دادن
acquisition authority اجازه خرید
authorizing اجازه دادن
to ask permission اجازه خواستن
to admit of اجازه دادن
warrant اجازه قانونی
warranted اجازه قانونی
warranting اجازه قانونی
warrants اجازه قانونی
passport اجازه مسافرت
passports اجازه مسافرت
let اجازه دادن
passages اجازه عبور
passage اجازه عبور
power of authority اجازه نامه
power of procuration اجازه نامه
warrant of attorney اجازه نامه
conge اجازه عبور
may i take it please اجازه می فرمایید
lincense or cence اجازه دادن
feu اجازه همیشگی
flight clearance اجازه پرواز
inofficial بدون اجازه
imprimatur اجازه چاپ
power of attorney اجازه نامه
letter of attorney اجازه نامه
consents رضا اجازه
approach clearance اجازه فرود
consenting رضا اجازه
approach clearance اجازه تقرب
consented رضا اجازه
licensable قابل اجازه
consent رضا اجازه
by your leave با اجازه شما
certificate of authority اجازه نامه
full power of attorney اجازه نامه
if you please با اجازه شما
authorize اجازه دادن
authorising اجازه دادن
access اجازه دخول
token اجازه ورود
clearance اجازه زدودگی
tokens اجازه ورود
without a by your leave بی اجازه بی خداحافظی
transit bill اجازه عبور
accessed اجازه دخول
authorises اجازه دادن
suffer اجازه دادن
to obtain permission اجازه گرفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com