Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 134 (7 milliseconds)
English	Persian
riotous assembly	اجتماع و مواضعه اشوبگرانه
Other Matches
riotous	اشوبگرانه
processions	اجتماع
procession	اجتماع
gatherings	اجتماع
gathering	اجتماع
reunions	اجتماع
reunion	اجتماع
assemblages	اجتماع
consensus	اجتماع
assemblage	اجتماع
meeting	اجتماع
meetings	اجتماع
public meeting	اجتماع
socio-	اجتماع
societies	اجتماع
milieux	اجتماع
society	اجتماع
communities	اجتماع
community	اجتماع
milieu	اجتماع
musters	اجتماع
mustered	اجتماع
muster	اجتماع
commonweal	اجتماع
hurricane	اجتماع
hurricanes	اجتماع
union	اجتماع
mustering	اجتماع
milieus	اجتماع
conjunction	اجتماع
associations	اجتماع
association	اجتماع
conjunctions	اجتماع
unions	اجتماع
aggregation	اجتماع توده
meeting	ملاقات اجتماع
overloaded	اجتماع مهاجمان
meetings	ملاقات اجتماع
overloads	اجتماع مهاجمان
official meeting	اجتماع رسمی
klatsch	اجتماع خودمانی
societies	جامعه اجتماع
concourses	محل اجتماع
concourse	محل اجتماع
klatch	اجتماع خودمانی
flocculate	اجتماع کردن
society	جامعه اجتماع
overload	اجتماع مهاجمان
societal	وابسته به اجتماع
collections	اجتماع مجموعه
congregate	اجتماع کردن
rally	اجتماع مجدد
rallied	اجتماع مجدد
parading	اجتماع مردم
parades	اجتماع مردم
paraded	اجتماع مردم
parade	اجتماع مردم
collection	اجتماع مجموعه
rallies	اجتماع مجدد
crowds	شلوغی اجتماع
crowd	شلوغی اجتماع
congregated	اجتماع کردن
therapeutic community	اجتماع درمانی
communing	اجتماع تعاونی
communes	اجتماع تعاونی
communed	اجتماع تعاونی
commune	اجتماع تعاونی
turn out	اجتماع ازدحام
congregating	اجتماع کردن
assembly	اجتماع انجمن
congregates	اجتماع کردن
scurf	شوره سر وازده اجتماع
community psychology	روانشناسی اجتماع نگر
trigon	اجتماع سه ستاره باهم
pentapolis	اجتماع پنج شهر
underclass	سطح پایین [اجتماع]
union [set theory]	اجتماع [مجموعه] [ریاضی]
lower class	سطح پایین [اجتماع]
ratag	طبقات پایین اجتماع
The various strata of society.	طبقات مختلف اجتماع
the rabble	طبقات پایین اجتماع
lower class	طبقه سوم [اجتماع]
franklin	طبقه متوسط اجتماع
subclass	طبقه سوم [اجتماع]
underclass	طبقه سوم [اجتماع]
subclass	سطح پایین [اجتماع]
guildhall	محل اجتماع اصناف
riots	اجتماع و بلوا کردن
scum	طبقه وازده اجتماع
rioting	اجتماع و بلوا کردن
rioted	اجتماع و بلوا کردن
accru	اجتماع فراهم شدگی
riot	اجتماع و بلوا کردن
grass roots	اجتماع محلی منشاء
guildhalls	محل اجتماع اصناف
huddling	ازدحام اجتماع افراد یک تیم
redezvous	وعده ملاقات اجتماع مجدد
upper classes	وابسته به طبقات بالای اجتماع
upper class	وابسته به طبقات بالای اجتماع
subclass	طبقه پست وپایین اجتماع
underclass	طبقه پست وپایین اجتماع
foyers	مرکز اجتماع راهرو بزرگ
foyer	مرکز اجتماع راهرو بزرگ
huddle	ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddled	ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddles	ازدحام اجتماع افراد یک تیم
vespiary	اجتماع زنبوران دستهای زنبور
upperclassman	عضو صنوف ممتازه اجتماع
forum	بازار محل اجتماع عموم
guilds	اتحادیه محل اجتماع اصناف
guild	اتحادیه محل اجتماع اصناف
forums	بازار محل اجتماع عموم
unsociable	گریزان از اجتماع غیر اجتماعی
forgather	گرد امدن اجتماع کردن
lower class	طبقه پست وپایین اجتماع
haunts	محل اجتماع تبه کاران
communitarian	عضو انجمن یا اجتماع کمونیستی
antisocial	مخل اجتماع دشمن جامعه
haunt	محل اجتماع تبه کاران
rout	اجتماع برای اشوب یا کارخلاف قانون
integration	یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
routed	اجتماع برای اشوب یا کارخلاف قانون
routs	اجتماع برای اشوب یا کارخلاف قانون
covenantor	اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
camporee	اجتماع پسران ودختران پیش اهنگ از ناحیه معینی
outside art	[هنری که خارج از چهارچوب رسمی و فرهنگی اجتماع باشد]
assembly	بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
casework	مطالعه بسیط اجتماع و محیط فرد یا خانواده برای تشخیص مرض ودرمان
lower classes	طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower class	طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
social disease	بیماریهای مقاربتی بیماریهای شایع در اجتماع
antisocial	مخالف اصول اجتماعی مخالف اجتماع
totalitarianism	سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com