Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
law enforcement
اجرای قوانین
[حقوقی]
Search result with all words
enterprise
اقدام به اجرای قوانین کردن
enterprises
اقدام به اجرای قوانین کردن
Other Matches
Roman law
مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است
conflict of lows
در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
articles of war
قوانین جنگی قوانین داد رسی نظامی
twelve tables
الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
chaining
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipeline
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
application of fire
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
feasibility study
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
possession money
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
performance standard
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
regulations
قوانین
pandect
قوانین
gas laws
قوانین گازها
hovering acts
قوانین ضد قاچاق
explanation of laws
شرح قوانین
rules of engagement
قوانین درگیری
infraction of rules
نقض قوانین
written laws
قوانین مدون
codification
تدوین قوانین
zipf's laws
قوانین زیف
rules of the roads
قوانین دریانوردی
succession law
قوانین وراثت
statue law
قانون یا قوانین
company law
قوانین شرکت
codex
مجموعه قوانین
conflict of laws
تعارض قوانین
conflict of lows
تعارض قوانین
hague rules
قوانین لاهه
forest laws
قوانین جنگل
doctorine
قوانین اصلی
codification
وضع قوانین
rules of the roads
قوانین راه
admiralty law
قوانین دریایی
labor laws
قوانین کار
statute book
قوانین موضوعه
maritime law
قوانین دریایی
code
مجموعه قوانین
mendelian laws
قوانین مندل
radiation laws
قوانین تابش
murphy's laws
قوانین مورفی
remedial statutes
قوانین اصلاحی
promulgation of the laws
انتشار قوانین
newton's laws of motion
قوانین نیوتون
korte's laws
قوانین کرت
gunnery
قوانین تیراندازی
inland rules
قوانین داخلی
administrative law
قوانین اداری
interpertation of laws
تفسیر قوانین
rules of chess
قوانین شطرنج
permissive legislation
قوانین مخیره
competition rules
قوانین رقابت
rules committee
کمیته قوانین
joule's laws
قوانین ژول
kepler laws
قوانین کپلر
kepler's laws
قوانین کپلر
s factor
ضریب اس در قوانین تیرتوپخانه
sanctioned laws
قوانین یا مقررات مصوبه
punitive article
قوانین جزایی ارتش
newton's laws of motion
قوانین حرکت نیوتون
newton's laws of motion
قوانین حرکت نیوتن
rules of football
قوانین یا قواعد فوتبال
laws versus tendencies
قوانین در مقابل تمایلات
military justice
قوانین جزایی ارتش
child labor laws
قوانین کار کودکان
codification
جمع وتدوین قوانین
codification
گرد اوری قوانین
company law
قوانین مربوط به شرکتها
physical
که قوانین نرخ بیت
gunnery
قوانین تیر توپخانه
under these rules
بموجب این قوانین
laws of motion of capitalism
قوانین حرکت سرمایه داری
copyrights
محدود شده با قوانین کپی
encodes
اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
encode
اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
messages
قوانین از پیش تعریف شده که کد
message
قوانین از پیش تعریف شده که کد
valid
درست , طبق مجموعهای قوانین
copyright
محدود شده با قوانین کپی
De Morgan's laws
قوانین دومورگان
[ریاضی]
[منطق]
De Morgan's laws
قوانین دومورگان
[ریاضی]
[منطق]
provision
قوانین سورسات رساندن مقررداشتن
littoral law
قوانین مربوط به ابهای ساحلی
coastel low
قوانین مربوط به ابهای ساحلی
rules of procedure
قوانین مربوط به روش جاری
grammar
قوانین استفاده صحیح از زمان
grammars
قوانین استفاده صحیح از زمان
adjective laws
قوانین مربوط باصول محاکمات
post attack
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
terminal ballistics
قوانین حرکت گلوله درنزدیک هدف
highway dispatch
مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
formulae
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
the code of justinian
مجموعه قوانین ژوستی نین پادشاه رم
conforming
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
conforms
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
formulas
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formula
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
conformed
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
conform
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
draconian
قوانین حقوقی سخت وبی رحمانه
leges
صورت جمع کلمه lexبمعنی قوانین
the rules of protocol
قوانین قرارداد
[صورت جلسه کنفرانس]
Talmud
مجموعه قوانین شرعی وعرفی یهود
casuistry
حل مسائل احلاقی ووجدانی با قوانین مذهبی واجتماعی
inference
کاهش نتایج داده طبق قوانین خاص
mixed laws
قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed
LCP
قوانین بیان ارسال داده روی کانال
formats
قوانین مربوط به ذخیره سازی یا ارسال داده
fixed point notation =
قوانین و روشهای ریاضی با استفاده از اعداد اعشاری
inferences
کاهش نتایج داده طبق قوانین خاص
extend
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
representative government
حکومتی که وضع قوانین ان بانمایندگان ملت باشد
link
قوانین بیان ارسال داده روی کانال
extends
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
rules of road
قوانین بین المللی عبور ومرور دریایی
extending
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
format
قوانین مربوط به ذخیره سازی یا ارسال داده
legal
عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است
transferring
بررسی صحت ارسال داده طبق مجموعهای قوانین
transfers
بررسی صحت ارسال داده طبق مجموعهای قوانین
illegal
آنچه قانونی نیست یا مخالف قانون و قوانین باشد
marquis queensberry rules
مجموعه قوانین و مقررات بوکس که در سال 6781میلادی وضع شد
riparian law
قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
rigorist
کسیکه در قوانین مذهبی زیادسخت گیری ودقت میکند
Gun laws need to be revisited.
قوانین تفنگ نیاز به بازبینی
[تجدید نظر]
دارند.
validated
بررسی صحت ورودی یا داده طبق مجموعه قوانین
validating
بررسی صحت ورودی یا داده طبق مجموعه قوانین
validates
بررسی صحت ورودی یا داده طبق مجموعه قوانین
validate
بررسی صحت ورودی یا داده طبق مجموعه قوانین
syntax
قوانین گرامری اعمال شده به یک زبان برنامه نویسی
transfer
بررسی صحت ارسال داده طبق مجموعهای قوانین
operation
عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
table of precedence
صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
r.s.c
قوانین مربوط به دادگاه یادیوان عالی معادل supremecourt of rules
transformational rules
مجموعه قوانین اعمال شده به داده که باید به صورت کد در بیایند
liberty civil
ازادیی که محدود باشد بوضع قوانین برای اسایش مردم
precedence
قوانین محاسباتی برای بیان نحوه محاسبه عملیات ریاضی
boolean operation
عمل منط قی روی چند عملوند با استفاده از قوانین جبر بول
unallowable digit
ترکیب غیر قانونی بیتهای کلمه طبق قوانین از پیش تعیین شده
blue law
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
illegal
ترکیب نادست بیتها در کلمه کامپیوتری طبق قوانین ز پیش تنظیم شده
blue laws
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
generators
ای که برنامههای جدید طبق قوانین یا مشخصات ای که کاربر تنظیم کرده است تولید میکند
layouts
1-قوانین کنترل کننده داده ورودی و خروجی از یک کامپیوتر. 2-روش استفاده از یک ورق کاغذ
trade restrictions
جلوگیری از ورود کالاهای خارجی به کشور است از طریق وضع قوانین گمرکی و سودبازرگانی
generator
ای که برنامههای جدید طبق قوانین یا مشخصات ای که کاربر تنظیم کرده است تولید میکند
protocols
سیگنال ها و کدها و قوانین از پیش توافق شده , برای تبادل داده بین سیستم ها
protocol
سیگنال ها و کدها و قوانین از پیش توافق شده , برای تبادل داده بین سیستم ها
sheriffs
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
sheriff
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
layout
1-قوانین کنترل کننده داده ورودی و خروجی از یک کامپیوتر. 2-روش استفاده از یک ورق کاغذ
revenue cutter
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
Sound Blaster
و پس اجرای آن
run
اجرای
runs
اجرای
syntax
مرحلهای در کامپایل که در آن عبارتها بررسی می شوند برای اینکه آیا از قوانین پیروی می کنند یا خیر
forbid
ترکیب بیت در یک کلمه کامپیوتر که طبق قوانین برنامه نویس یا طرح سیستم مجاز نیست
boolean algebra
قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
forbids
ترکیب بیت در یک کلمه کامپیوتر که طبق قوانین برنامه نویس یا طرح سیستم مجاز نیست
fair trade laws
قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
conduct of fire
اجرای تیراندازی
carry out the obligations
اجرای تعهدات
test run
اجرای ازماینده
administer justice
اجرای عدالت
conduct of fire
اجرای اتش
concurrent execution
اجرای همزمان
uses
اجرای چیزی
test run
اجرای ازمایشی
use
اجرای چیزی
administration of justice
اجرای عدالت
budget execution
اجرای بودجه
auto da fe
اجرای رای
dry run
اجرای ازمایشی
enforcement of a judgment
اجرای حکم
execution of wills
اجرای وصایا
program execution
اجرای برنامه
post strike
بعد از اجرای تک
machine run
اجرای ماشین
ground work
اجرای فن در خاک
parallel run
اجرای موازی
performance of a contract
اجرای قرارداد
concurrently
اجرای همزمان
fulfilment of an obligation
اجرای تعهد
plan implementation
اجرای برنامه
rerun
اجرای مجدد
execution of judgments
اجرای احکام
declaratory statute
هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
knowledge
وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
layers
لایه شبکه استاندارد ISO/OSI که قوانین نرخ بیت . توان و رسانه ارسال سیگنال را معرفی میکند
texts
برنامهای که فایل متن را طبق قوانین از پیش تعیین شده مرتب میکند مثل پهنای خط و اندازه صفحه
layer
لایه شبکه استاندارد ISO/OSI که قوانین نرخ بیت . توان و رسانه ارسال سیگنال را معرفی میکند
text
برنامهای که فایل متن را طبق قوانین از پیش تعیین شده مرتب میکند مثل پهنای خط و اندازه صفحه
reprieves
تعلیق اجرای مجازات
reprieving
تعلیق اجرای مجازات
reprieved
تعلیق اجرای مجازات
reprieve
تعلیق اجرای مجازات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com