English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (8 milliseconds)
English Persian
Be careful ! احتیاط کن ( مواظب باش )!
Search result with all words
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
Mind what you're doing! [Be careful!] احتیاط کن [مواظب باش ] !
Other Matches
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
Look out! مواظب باش !
Watch the child ! مواظب بچه باش !
Take care of yourself! مواظب خودت باش !
to watch children مواظب بچه ها بودن
keep an eye on things. مواظب جریان باش
to guard against danger مواظب خطر بودن
Be carfull not to breathe a word . مواظب باش نفست درنیاید
Be carefull not to spI'll the food . مواظب باش غذاهارانریزی زمین
Be careful not to burn the meat . مواظب باش گوشت رانسوزانی
Be carful of your health . متوجه ( مواظب ) سلامتت باش
Watch your health! مواظب سلامتی خودت باش!
I've got to watch what I eat. باید مواظب رژیمم باشم.
Mind your head! مواظب سرت باش! [که به جایی نخورد]
Could you watch my bag [for me] until I get back? آیا می توانی مواظب کیف من باشی تا من بر گردم؟
Watch yourself up on the roof. مواظب خودت روی پشت بام باش.
Bye and take care of yourself! [leaving phrase] خداحافظ و مواظب خودت باش! [عبارت هنگام ترک ]
I've got to watch what I eat. من باید مواظب به آنچه می خورم باشم. [که چاق نشوم]
Can you watch the dog for us this weekend? آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
ciecumspect با احتیاط
incircumspect بی احتیاط
yoghourts احتیاط
incosiderate بی احتیاط
retenv احتیاط
rashes بی احتیاط
rash بی احتیاط
guardless بی احتیاط
forgetter بی احتیاط
cautel احتیاط
canniness احتیاط
circumspective با احتیاط
yogurts احتیاط
yoghurts احتیاط
yoghurt احتیاط
for fealty of با احتیاط
cautions احتیاط
reserve احتیاط
imprudent بی احتیاط
careful با احتیاط
discretion احتیاط
circumspection احتیاط
precautious با احتیاط
well-advised با احتیاط
closeness احتیاط
discreet <adj.> با احتیاط
prudent [discreet] <adj.> با احتیاط
reserves احتیاط
discretional <adj.> با احتیاط
reserving احتیاط
reservation احتیاط
reservations احتیاط
niceties احتیاط
nicety احتیاط
discrete <adj.> با احتیاط
precautions احتیاط
cautioning احتیاط
prudish با احتیاط
vigilance احتیاط
prudence احتیاط
caution احتیاط
cautioned احتیاط
injudicious بی احتیاط
incautious بی احتیاط
indiscreet بی احتیاط
improvident بی احتیاط
precaution احتیاط
reservedness احتیاط کاری
tactical reserve احتیاط تاکتیکی
reserve officer افسر احتیاط
to take in a reef احتیاط کردن
wariness احتیاط کار
with reserve بقید احتیاط
reserve force نیروی احتیاط
reserve echelon رده احتیاط
reserving احتیاط یدکی
cautiousness احتیاط کاری
charily از روی احتیاط
circumspectly ازروی احتیاط
discreetness احتیاط کاری
discreetnss احتیاط کاری
fabian احتیاط کار
floating reserve احتیاط سیال
for the sake of precaution برای احتیاط
general reserve احتیاط عمومی
hands down بدون احتیاط
warily احتیاط کار
cautelous احتیاط کار
cannily از روی احتیاط
cautiously از روی احتیاط
reservedly از روی احتیاط
prudent از روی احتیاط
prudently از روی احتیاط
reserves احتیاط یدکی
indiscreet بی تمیز بی احتیاط
reserve احتیاط یدکی
chary با احتیاط ودقیق
unresponsive بدون احتیاط
battle reserve احتیاط جنگی
ca'canny با احتیاط جلورفتن
in case برای احتیاط
measure of prevention احتیاط کاری
reserve center مرکز احتیاط
operational reserve احتیاط عملیاتی
prudential از روی احتیاط
prudentially از روی احتیاط
mobile reserve احتیاط متحرک
Ton play safe . To tread cautiously. با احتیاط عمل کردن
to keep guard بودن احتیاط کردن
army reserve احتیاط نیروی زمینی
to be on guard بودن احتیاط کردن
forethought مال اندیشی احتیاط
precaution حزم احتیاط کردن
if you don't watch it اگر احتیاط نکنید
precautions حزم احتیاط کردن
tactical reserve نیروهای احتیاط تاکتیکی
reserve center مرکز اموزش احتیاط
wariness از روی احتیاط محتاطانه
To err on the side of caution. جانب احتیاط راگرفتن
He drives recklessly. بی احتیاط رانندگی می کند
reserve components قسمتهای احتیاط ارتش
Caution demands that . . . شرط احتیاط آنست که …
bold خشن وبی احتیاط
bolder خشن وبی احتیاط
boldest خشن وبی احتیاط
warily از روی احتیاط محتاطانه
reserve mobilization بسیج نیروهای احتیاط
over caution احتیاط بیش اندازه
mincingly با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
ready reservist جزو احتیاط اماده به خدمت
to handle something with care چیزی را با احتیاط جابجا کردن
guarded احتیاط امیز ملاحظه کار
assembly محل بسیج افراد احتیاط
floating reserve نیروی ذخیره احتیاط متحرک
base reserves ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
unadvised تند وبی ملاحظه بی احتیاط
To be on the safe side. خیلی احتیاط بخرج دادن
unadvied تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
army reserve قسمت احتیاط نیروی زمینی
reserved list صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
guards احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guarding احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guard احتیاط نرده روی عرشه کشتی
Handle the boxes with care. جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
to play it safe با احتیاط عمل کردن [اصطلاح روزمره]
stalk قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
precautions درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
stalked قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
precaution درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
stalking قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalks قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
to edge one's way [towards something] [به چیزی] آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
affiliated unit یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
mobilization به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
yellow arc محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
reservoir سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
reservoirs سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com