Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (8 milliseconds)
English
Persian
citation
احضار احضار به بازپرسی
citations
احضار احضار به بازپرسی
Other Matches
repeal
احضار کردن احضار
repeals
احضار کردن احضار
convocations
احضار
citation
احضار
citations
احضار
summonses
احضار
calling
احضار
summonsing
احضار
convocation
احضار
summons
احضار
recalling
احضار
summoning
احضار
vocation
احضار
vocations
احضار
summonsed
احضار
evocable
قابل احضار
invoking
احضار کردن
invokes
احضار کردن
invoked
احضار کردن
invoke
احضار کردن
vouch
احضار کردن
countermands
احضار کردن
countermanding
احضار کردن
countermanded
احضار کردن
function invocation
احضار تابع
ouija board
لوح احضار
spiritism
احضار روح
summoner
احضار کننده
warning sign
علامت احضار
drop annunciator
زنگ احضار
arraign
احضار نمودن
annunciator
زنگ احضار
processes
احضار کردن
process
احضار کردن
call to quarters
شیپور احضار
countermand
احضار کردن
impeaching
احضار نمودن
bans
اگهی احضار
recalls
فراخوانی احضار
summon
احضار فراخواستن
recalled
فراخوانی احضار
summon
احضار کردن
summoned
احضار فراخواستن
summoned
احضار کردن
phantasmagoria
احضار روح
phantasmagorias
احضار روح
evoking
احضار کردن
evoke
احضار کردن
invocation
حکم احضار
invocations
حکم احضار
impeachment
احضار بدادگاه
ban
اگهی احضار
banning
اگهی احضار
evokes
احضار کردن
recalls
احضار کردن
impeached
احضار نمودن
impeach
احضار نمودن
recall
احضار کردن
impeaches
احضار نمودن
recalled
احضار کردن
recall
فراخوانی احضار
spiritualism
اعتقاد به احضار ارواح
venire faciac
حکم احضار به محکمه
to summon somebody back
کسی را احضار کردن
to bring somebody back
کسی را احضار کردن
annunciator wire
سیم زنگ احضار
to recall somebody
کسی را احضار کردن
arraignment
احضار به محکمه تعقیب
automatic annunciator
زنگ احضار خودکار
to call somebody back
کسی را احضار کردن
gravity drop
زنگ احضار وزنی
to order somebody back
کسی را احضار کردن
seance
جلسه احضار روح
at his call
بر حسب اخطار یا احضار او
subpoenaed
احضاریه حکم احضار
subpoenas
احضاریه حکم احضار
subpoena
احضاریه حکم احضار
subpoenaing
احضاریه حکم احضار
remanding
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
call up
احضار برای فعالیتهای نظامی
call-up
احضار برای فعالیتهای نظامی
draftee
احضار شده به خدمت نظام
call-ups
احضار برای فعالیتهای نظامی
conscripting
به خدمت وفیفه احضار کردن
summoned
فراخواندن احضار قانونی کردن
remand
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanded
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
adduse
احضار کردن بگواهی خواستن
remands
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
call up
شیپور احضار بخاطر اوردن
summon
فراخواندن احضار قانونی کردن
conscript
به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripts
به خدمت وفیفه احضار کردن
call-ups
شیپور احضار بخاطر اوردن
call-up
شیپور احضار بخاطر اوردن
conscripted
به خدمت وفیفه احضار کردن
evocations
احاله بدادگاه بالاتر احضار
evocation
احاله بدادگاه بالاتر احضار
adjutant's call
احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
recall
فرا خواندن احضار لغو کردن
recalled
فرا خواندن احضار لغو کردن
compellation
عمل خطاب یا احضار کردن نام
recalls
فرا خواندن احضار لغو کردن
double click
احضار یک فرمان توسط دکمه دستگاه OUSE
to call a meeting of the board of directors
برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
minuteman
داوطلبانی که متعهد بودند بمحض احضار حاضر بخدمت نظام شوند
habeas corpus
دستور احضار زندانی دستوری که دادگاه به زندان محل توقیف زندانی یی که توقیفش را غیر قانونی می داند
arraign
احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
muster
احضار کردن جمع اوری کردن
mustered
احضار کردن جمع اوری کردن
mustering
احضار کردن جمع اوری کردن
musters
احضار کردن جمع اوری کردن
cited
احضار کردن استشهاد کردن
cite
احضار کردن استشهاد کردن
cites
احضار کردن استشهاد کردن
citing
احضار کردن استشهاد کردن
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
interrogations
بازپرسی
interrogation
بازپرسی
courts of inquiry
بازپرسی
cross-examinations
بازپرسی
court of inquiry
بازپرسی
cross-examination
بازپرسی
examination
بازپرسی
examinations
بازپرسی
cross examination
بازپرسی
interrogation
بازپرسی بازجویی
interrogating
بازپرسی کردن
interrogation
استنطاق بازپرسی
examine
بازپرسی کردن
examined
بازپرسی کردن
examines
بازپرسی کردن
examining
بازپرسی کردن
interrogates
بازپرسی کردن
interrogate
بازپرسی کردن
interrogated
بازپرسی کردن
fishing expedition
بازپرسی قانونی
re examination
بازپرسی مجدد
interrogations
بازپرسی بازجویی
re-examination
بازپرسی مجدد
interrogations
استنطاق بازپرسی
heckle
سخت بازپرسی کردن از
re examine
دوباره بازپرسی کردن
re-examine
دوباره بازپرسی کردن
re-examined
دوباره بازپرسی کردن
re-examines
دوباره بازپرسی کردن
re-examining
دوباره بازپرسی کردن
heckles
سخت بازپرسی کردن از
heckling
سخت بازپرسی کردن از
heckled
سخت بازپرسی کردن از
unquestioned
مورد بازپرسی قرار نگرفته
redirecting
بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
redirected
بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
redirect
بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
redirects
بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
debriefing
پسش اطلاعات کسب شده بوسیله کشتی یا هواپیما توجیه و بازپرسی از خلبانان بعد از شناسایی
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com