English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (7 milliseconds)
English Persian
rehabilitation احیای شهرت یااعتبار
Other Matches
urban renewal احیای شهری
land development احیای اراضی
reforestation احیای جنگل
revivalists طرفدار احیای مذهبی
Free Gothic احیای سبک گوتیک
Jacobethan احیای معماری جاکوبی
revivalist طرفدار احیای مذهبی
Domestic Revival سبک احیای زندگی
Doric Revival احیای دور دوریک
French Renaissance Revival احیای سبک رنسانس
Celtic Revival [احیای هنر سلتی در بریتانیا و ایرلند]
revivalist طرفدار احیای آداب و رسوم قدیمی
High Victorian [سبک احیای گوتیک با ساختار چند رگه]
cathedral style [احیای سبک گوتیک در اوایل قرن نوزدهم میلادی]
Gothic Revival [سبک احیای گوتیک در انگلستان در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی]
Greek Revival [سبک احیای معماری یونانی که دقیقا کپی از نقش و نگارهای باستانی بود.]
Aesthetic Movement [جنبش هنرمندان آمریکایی و انگلیسی در احیای طراحی های باشکوه عصر ملکه ویکتوریا]
Historicism [معماری متاثر از زمان گذشته بخصوص معماری احیای مذهبی]
prestige شهرت
illustriousness شهرت
notability شهرت
illustrousness شهرت
famousness شهرت
fameless بی شهرت
publicity شهرت
emprise شهرت
conspicuousness شهرت
popularity شهرت
odor شهرت
name شهرت
title شهرت
name شهرت
reputation شهرت
unknowns بی شهرت
unknown بی شهرت
hearsay شهرت
names شهرت ها
celebrity شهرت
celebrities شهرت
titles شهرت ها
grapevines شهرت
grapevine شهرت
odours شهرت
odour شهرت
odors شهرت
stand شهرت
names شهرت
renown شهرت
report شهرت
reported شهرت
reports شهرت
reputations شهرت
fame شهرت
posthumous fame شهرت پس از مرگ
to get fame شهرت یافتن
To become famous (renowned). شهرت یا فتن
there is a rumour that شهرت دارد که
oecumenicity شهرت جهانی
estimating قیمت شهرت
reputable قابل شهرت
names نام و شهرت
estimates قیمت شهرت
estimated قیمت شهرت
estimate قیمت شهرت
bad reputation سوء شهرت
esteem شهرت ارجمندشمردن
name نام و شهرت
unpopularity عدم شهرت
attributing شهرت افتخار
repute شهرت داشتن
attribute شهرت افتخار
standing دوام شهرت
attributes شهرت افتخار
immortalized شهرت جاویدان دادن به
to shoot to fame <idiom> ناگهانی به شهرت رسیدن
immortalising شهرت جاویدان دادن به
immortalises شهرت جاویدان دادن به
immortalizes شهرت جاویدان دادن به
immortalizing شهرت جاویدان دادن به
immortalised شهرت جاویدان دادن به
publish abroad در همه جا شهرت دادن
there removred revolution شورشی که شهرت دارد
to publish abroad در همه جا شهرت دادن
to win fame شهرت پیدا کردن
immortalize شهرت جاویدان دادن به
To be world famous . To enjoy an international reputation. شهرت جهانی داشتن
notbility شهرت قابل ملاحظگی
All is ephemeral , the fame and the famous . شهرت ومشهور هردو درگذرند
establish شهرت یامقامی کسب کردن
establishing شهرت یامقامی کسب کردن
establishes شهرت یامقامی کسب کردن
immortalization اعطای نام یا شهرت جاودانی
to damage somebody's good reputation به شهرت کسی خسارت زدن
They are famed for their courage. بخاطر شجاعت وجسارتشان شهرت دارند
It is not much of a reputation (status symbol) for one. اینهم برای آدم شهرت نشد
Italian stucco is world famous . گچ برای ایتالیا شهرت جهانی دارد
to build up areputation شهرت یا ابرویی برای خوددرست کردن
his standing with his colleagues شهرت او [مرد ] میان همکاران خود
vindication اعاده حیثیت [مثال شهرت یا آبرو ...]
He acquired kudos by appearing on television. او [مرد] با ظاهر شدن در تلویزیون جلال [شهرت] به دست آورد.
The town is famous for its hot springs . این شهر بدلیل چشمه های آبگرمش شهرت دارد
stake شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
staked شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stakes شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
reforested مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforest مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforesting مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforests مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
to win one's spurs بدرجه سلحشوری رسیدن برجسته شدن نامی شدن شهرت یافتن
to tarnish something [image, status, reputation, ...] چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
eternize ابدی کردن شهرت ابدی دادن
Reihan ریحان [شهری در استان مرکزی و نزدیک اراک که به بافت طرح های هراتی و افشان یا زمینه قرمز شهرت داشته و اکثر فرش های آن بصورت تک پودی بافته می شوند.]
Sarouk ساروق [حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Jaff design طرح جاف [جاف از روستاهای کردستان می باشد و از قدیم به بافت انواع کیسه های خورجینی و دستی شهرت داشته است. طرح ها اکثرا لوزی شکل بوده و لبه ها حالت قالب دارند.]
geometric design طرح هندسی [این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
rashwan medallion ترنج رشوان [این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com