Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
battlefield evacuation
اخراجات پزشکی از میدان نبرد
Other Matches
battlefield recovery
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
medical recovery
اخراجات پزشکی
evacuation policy
خط مشی اخراجات پزشکی
battlefield
میدان نبرد
battlefields
میدان نبرد
list
میدان نبرد
supremacy
برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد
preventive war
نبرد پدافندی نبرد به منظور جلوگیری ازعملیات دشمن
wager of battle
نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
evacuation
اخراجات
chain of evacuation
سیستم اخراجات
area evacuation
اخراجات منطقهای
wreckers
کامیون اخراجات
recovering
اخراجات کردن
recovery procedures
روشهای اخراجات
recover
اخراجات کردن
recovers
اخراجات کردن
wrecker
کامیون اخراجات
compound wound generator
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
crash dolly
جرثقیل چرخدار اخراجات
recoverable item
وسیله قابل اخراجات
evacuation convoy
کاروان اخراجات دریایی
armistise
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
grenade court
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
recoveries
بازیابی اخراجات جمع اوری وسایل
recovery
بازیابی اخراجات جمع اوری وسایل
tank recovery vehicle
خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
high intensity magnetic field
میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
jahemmy
جراثقال چرخدار مخصوص اخراجات ناوچههای اب خاکی
field expedient
روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
lenz' law
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
premedical
دوره مقدماتی پزشکی وابسته به پیش پزشکی
professional service
تیمهای متخصص پزشکی قسمتهای تخصصی پزشکی
otorhinolaryngology
پزشکی گوش و حلق و بینی
[پزشکی]
ENT medicine
پزشکی گوش و حلق و بینی
[پزشکی]
closure minefield
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
courses
میدان تیر میدان
coursed
میدان تیر میدان
course
میدان تیر میدان
action
نبرد
campaigned
نبرد
campaign
نبرد
combat
نبرد
combated
نبرد
combats
نبرد
set to
نبرد
set-to
نبرد
set-tos
نبرد
campaigning
نبرد
campaigns
نبرد
battled
نبرد
battles
نبرد
combating
نبرد
battling
نبرد
battle
نبرد
struggles
نبرد
struggled
نبرد
fight
نبرد
struggling
نبرد
actions
نبرد
struggle
نبرد
fights
نبرد
passage of arms
نبرد
battle position
موضع نبرد
battling
نبرد کردن
preventive war
نبرد دفاعی
position warfare
نبرد موضعی
area of war
منطقه نبرد
infighting
نبرد در فاصله کم
campaigns
صحنه نبرد
battleship
نبرد ناو
battle
نبرد کردن
conflicts
کشمکش نبرد
conflicted
کشمکش نبرد
conflict
کشمکش نبرد
battles
نبرد کردن
land combat
نبرد در ساحل
battled
نبرد کردن
land combat
نبرد زمینی
battleships
نبرد ناو
campaigned
صحنه نبرد
campaigning
صحنه نبرد
infighting
نبرد نزدیک
frays
نبرد نزاع
war cry
عربده نبرد
frayed
نبرد نزاع
passage at arms
نبرد مواقعه
naval campaign
نبرد دریایی
militate
نبرد کردن
militated
نبرد کردن
militates
نبرد کردن
militating
نبرد کردن
fray
نبرد نزاع
in a
مشغول نبرد
warm corner
نبرد سخت
battle group
گروه نبرد
battle ship
نبرد ناو
campaign
صحنه نبرد
protracted war
استراتژی نبرد طولانی
She achieved nothing .
کاری از پیش نبرد
forward echelon
رده جلوی نبرد
battle map
نقشه منطقه نبرد
opposing forces
نیروهای درگیر نبرد
dog fight
نبرد جنگندههای هوایی
out of action
از نبرد خارج شده
The scen of a bloody (great) battle.
صحنه نبرد خونین
campaign
رزم
[نبرد]
[مبارزه]
[مسابقه]
war strenght
قدرت نبرد نیروی جنگی
it wasdone in no time
اینکار چندان وقتی نبرد
campaign
رزم نبرد کردن جنگیدن
campaigned
رزم نبرد کردن جنگیدن
forward edge of battle area
لبه جلویی منطقه نبرد
campaigning
رزم نبرد کردن جنگیدن
campaigns
رزم نبرد کردن جنگیدن
opposing
مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
illumination plan
طرح روشن کردن منطقه نبرد
single combat
اثبات حقانیت بوسیله نبرد تن به تن battle of wager
flying crane
هواپیمای اخراجات هواپیمای جراثقال
hasty breaching
نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
aeromedical unit
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
antiair warfare
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
combated
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combat
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combats
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combating
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
I didnt get much sleep.
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
sq
میدان
zero field
بی میدان
fields
میدان
space
میدان
spaces
میدان
plainer
میدان
plain
میدان
field
میدان
placing
میدان
places
میدان
place
میدان
arena
میدان
arenas
میدان
forum
میدان
line bay
میدان خط
domains
میدان
domain
میدان
trone
میدان
line of force
خط میدان
forums
میدان
reach
میدان
reached
میدان
reaches
میدان
reaching
میدان
agora
میدان
ROUNDABOUT
میدان
ring
میدان
scope
میدان
fielded
میدان
field line
خط میدان
open space
میدان
frontages
میدان
frontage
میدان
aims
میدان
aimed
میدان
plaza
میدان
aim
میدان
plainest
میدان
piazza
میدان
plains
میدان
magnetic field line
خط میدان مغناطیسی
downfield
میدان پایین
distortion of field
اغتشاش میدان
flying ground
میدان پرواز
field of gravity
میدان ثقل
electric field
میدان الکتریکی
flying field
میدان فرودگاه
effective field
میدان موثر
irrotational field
میدان ناگردان
drill ground
میدان مشق
magnetic flux line
خط میدان مغناطیسی
line of magnetic field strength
خط میدان مغناطیسی
magnetic stray field
میدان پراکنده
cock of the walk
پهلوان میدان
card field
میدان کارت
magnetizing field
میدان مغناطیس گر
center base
میدان مرکزی
force field
میدان نیرو
champaign
میدان جنگ
visual field
میدان دید
main field
میدان اصلی
maxwell field
میدان ماکسولی
obstacle course
میدان موانع
low field
میدان ضعیف
magnetic balance
تعادل میدان
magnetic f.
میدان مغناطیسی
check field
میدان مقابلهای
curl field
میدان حلقوی
maxwell field
میدان ماکسول
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com