English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (5 milliseconds)
English Persian
battle رزم
battle پیکار
battle جدال
battle مبارزه ستیز
battle جنگ
battle نبرد
battle نزاع
battle زد وخورد
battle جنگ کردن
battle نبرد کردن
Other Matches
f.of battle میدان جنگ
battle ax تبرزین
f.of battle نبردگاه
an e. battle جنگی که برای دو طرف یکسان است
battle a صف جنگ
battle ax تبر
battle reserve ذخیره جنگی
battle reserve احتیاط جنگی
battle royal نزاع سخت کشمکش خصومت امیز
battle problems مشکلات رزمی
battle problems مسائل جنگی
battle position محل ناو در دریا
battle position موضع نبرد
battle plane هواپیمای جنگی
battle pin سنجاق نقشه
battle piece تصویرجنگ
battle map نقشه جنگی
battle map نقشه منطقه نبرد
battle line خط جنگی
battle ship نبرد ناو
battle sight درجه جنگی
battle sight شکاف درجه
battle zone منطقهجنگی
wager of battle نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
to deliver battle اماده جنگ شدن
order of battle سازمان نیروهایا یکان
order of battle ترتیب نیرو
he gave an a of the battle گزارش ان جنگ راشرح داد
the battle still rages جنگ هنوز شدت دارد
field of battle میدان رزم
field of battle میدان جنگ
battle station پایگاه جنگی
battle station پایگاه رزمی
battle state station action
half the battle <idiom> قسمت بزرگیاز کار
battle line خط جبهه ناوها
battle lights چراغ خاموشی شبانه
battle casualty تلفات جنگی
battle casualty ضایعات رزمی
battle bill فهرست استعداد رزمی ناو
battle bill لوحه جنگی ناو
battle axe تبر
battle axe تبرزین
battle array جنگ ارایی
battle array صف جنگ
battle cry شعارجنگی
battle cries شعارجنگی
battle-axes تبرزین
battle-axe تبرزین
pitched battle جنگ سخت تن به تن
pitched battle جنگ صف ارایی شده
battle clasp نشان و علامت شرکت در جنگ بین المللی اول
battle clout نوعی تیراندازی میدانی ازفاصله 002 متری
battle lantern چراغ اعلام خطر
battle honour نشان افتخار
battle group گروه نبرد
battle group واحد ارتشی مرکب از پنج گروهان
battle lights چراغ پلیس
battle lights چراغهای جنگی
battle field میدان جنگ
battle drill مشق جنگی تمرین جنگی
battle drill تمرین رزم
battle dress جلیقه جنگی
battle dress لباس ضدگلوله
battle dress نیم تنه جنگی
battle cruiser نبردناو
battle lantern چراغ خطرجنگی
in a battle for world domination مبارزه برای سلطه جهان
main battle tank قوی ترین تانک رزمی
main battle tank تانک اصلی
The scen of a bloody (great) battle. صحنه نبرد خونین
forward edge of battle area لبه جلویی منطقه نبرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com