Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (10 milliseconds)
English	Persian
addressable	ادرس پذیر
Search result with all words
byte addressable	بایت ادرس پذیر
bytewide memory	بایت ادرس پذیر در حافظه اصلی
content addressable memory	محتوای حافظه ادرس پذیر
Other Matches
paged address	آدرس حافظه فیزیکی موجود که از ادرس منط قی و ادرس صفحه محاسبه میشود
addressed	ادرس
addresses	ادرس
address translation	ترجمه ادرس
memory address	ادرس حافظه
address register	ثبات ادرس
address decoder	رمزکننده ادرس
addressing	ادرس دهی
address call sign	معرف ادرس
address call sign	رمز ادرس
superscription	توضیح ادرس
self addressed	ادرس دار
self-addressed	ادرس دار
transfer address	ادرس انتقال
repairable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
educable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
ascendable	تفوق پذیر فراز پذیر
reparable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
mixable	امیزش پذیر امتزاج پذیر
educatable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
ascendible	تفوق پذیر فراز پذیر
abriviated addressing	ادرس مختصر شده
addressing mode	وضعیت ادرس دهی
dynamic address translation	ترجمه پویای ادرس
extended addressing	ادرس دهی گسترده
dynamic address translate	مترجم ادرس پویا
immediate addressing	ادرس دهی بلافصل
relative addressing	ادرس دهی رابطهای
direct addressing	ادرس دهی مستقیم
immediate addressing	ادرس دهی فوری
multiaddress	چند نشانی ادرس چندگانه
memory addressing mode	باب ادرس دهی حافظه
multilevel addressing	ادرس دهی چند مرحلهای
window envelope	پاکت طلق دار ادرس نما
registers	ثباتی درCPU که حاوی ادرس محل بعدی دستیابی باشد
registers	ثبات CPU که حاوی ادرس دستوربعدی برای پردازش است
registering	ثباتی درCPU که حاوی ادرس محل بعدی دستیابی باشد
registering	ثبات CPU که حاوی ادرس دستوربعدی برای پردازش است
register	ثباتی درCPU که حاوی ادرس محل بعدی دستیابی باشد
register	ثبات CPU که حاوی ادرس دستوربعدی برای پردازش است
adaptable organism	موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
hashing	تبدیل یک کلید به یک ادرس که در ان کلیدها محل اطلاعات رامعین می کنند درهم سازی
adjustable wheel	چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
yoke	قسمتی از سیستم انحراف پرتوالکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری بکار می رود
quadratic quotient search	الگوریتم بازرسی کننده که به هنگام تست مکانهای بعدی جدول از یک ادرس دوگانه استفاده میکند
push pop stack	ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
rota	صورت فهرست نگهبانی فهرست اسامی یا ادرس
rotas	صورت فهرست نگهبانی فهرست اسامی یا ادرس
cleavable	رخ پذیر
pi acceptor	پی پذیر
solvable	حل پذیر
pliable	خم پذیر
soluble	حل پذیر
programmable read only memory	حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
proton acceptor	پرتون پذیر
protractile	امتداد پذیر
stretchy	کشش پذیر
expandable	بسط پذیر
reclaimable	ادعا پذیر
exepandable	بسط پذیر
placative	تسکین پذیر
protean	شکل پذیر
plunderable	چپاول پذیر
fatigable	خستگی پذیر
fatig	خستگی پذیر
fathomable	پیمایش پذیر
extensible	توسعه پذیر
proprotionable	تناسب پذیر
extendible	کشش پذیر
expiable	کفاره پذیر
precipitable	تعلیق پذیر
executable	اجرا پذیر
reducible	تقلیل پذیر
electron acceptor	الکترون پذیر
educable	اموزش پذیر
miscible	امیزش پذیر
resolvable	تفکیک پذیر
revocable	ابطال پذیر
rotatable	چرخش پذیر
semi solvable	نیم حل پذیر
sequacious	نصیحت پذیر
severable	تفکیک پذیر
endurable	تحمل پذیر
remediable	گزیر پذیر
remediable	چاره پذیر
reflexible	انعکاس پذیر
executable	انجام پذیر
expansible	گسترش پذیر
evitable	اجتناب پذیر
evadable	طفره پذیر
enumerable	شمارش پذیر
regulable	تنظیم پذیر
sufferable	تحمل پذیر
remediable	درمان پذیر
refutable	تکذیب پذیر
fatiguable	خستگی پذیر
impressible	تاثیر پذیر
irremeable	برگشت نا پذیر
irresoluble	تجیزیه نا پذیر
limitable	محدودیت پذیر
liquefiable	گداز پذیر
magnetizable	مغناطیس پذیر
maintainable	نگهداشت پذیر
improvable	بهبود پذیر
healable	درمان پذیر
glass jaw	بوکسوراسیب پذیر
inoculable	تلقیح پذیر
infusible	گداز نا پذیر
improvably	اصلاح پذیر
incompressible	تراکم نا پذیر
incondensable	ناچگال پذیر
increasable	افزایش پذیر
indemonstrable	اثبات نا پذیر
indocile	تعلیم نا پذیر
inexpugnable	شکست نا پذیر
inextensible	تمدید نا پذیر
inflamable	اشتعال پذیر
generable	زایش پذیر
gaugeable	پیمایش پذیر
miscible	امتزاج پذیر
penetrable	رخنه پذیر
perfectible	کمال پذیر
perturbable	اشوب پذیر
pervious	نفوذ پذیر
pilable	انحنا پذیر
fissionable	شکافت پذیر
placable	دلجویی پذیر
fissile	شکاف پذیر
passible	فساد پذیر
fusible	گداز پذیر
flxible	خمش پذیر
doable <adj.>	انجام پذیر
mutable	تغییر پذیر
open cheque	چک انتقال پذیر
pacifiable	تسکین پذیر
flexible cable	کابل خم پذیر
partible	بخش پذیر
fixable	ثبات پذیر
figurable	شکل پذیر
shapeable	شکل پذیر
contrivable <adj.>	انجام پذیر
achievable <adj.>	اجرا پذیر
doable <adj.>	اجرا پذیر
executable <adj.>	اجرا پذیر
feasible <adj.>	اجرا پذیر
practicable <adj.>	اجرا پذیر
workable <adj.>	اجرا پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	اجرا پذیر
makeable <adj.>	اجرا پذیر
contrivable <adj.>	اجرا پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	اجرا پذیر
manageable <adj.>	اجرا پذیر
workable <adj.>	انجام پذیر
executable <adj.>	انجام پذیر
feasible <adj.>	انجام پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	انجام پذیر
makeable <adj.>	انجام پذیر
manageable <adj.>	انجام پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	انجام پذیر
practicable <adj.>	انجام پذیر
executable <adj.>	امکان پذیر
workable <adj.>	امکان پذیر
executable <adj.>	صورت پذیر
workable <adj.>	صورت پذیر
makable <adj.>	امکان پذیر
dividable [American E] <adj.>	بخش پذیر
annullable <adj.>	فسخ پذیر
callable <adj.>	فسخ پذیر
cancelable [American] <adj.>	فسخ پذیر
cancellable [British] <adj.>	فسخ پذیر
rescindable <adj.>	فسخ پذیر
voidable <adj.>	فسخ پذیر
annullable <adj.>	بطلان پذیر
callable <adj.>	بطلان پذیر
cancelable [American] <adj.>	بطلان پذیر
cancellable [British] <adj.>	بطلان پذیر
divisible <adj.>	بخش پذیر
makable <adj.>	صورت پذیر
makable <adj.>	انجام پذیر
makable <adj.>	اجرا پذیر
absolute <adj.>	چاره نا پذیر
inalienable <adj.>	چاره نا پذیر
indispensable <adj.>	چاره نا پذیر
inevitable <adj.>	چاره نا پذیر
unalienable <adj.>	چاره نا پذیر
unalterable <adj.>	چاره نا پذیر
rescindable <adj.>	بطلان پذیر
achievable <adj.>	انجام پذیر
spoilable	فساد پذیر
tranformable	دگرگونی پذیر
transmutable	دگرگونی پذیر
tunable	تنظیم پذیر
tunably	تنظیم پذیر
tuneable	تنظیم پذیر
vacillatory	تغییر پذیر
vanquishable	شکست پذیر
terminable <adj.>	بطلان پذیر
vicissitudinous	تحول پذیر
visitable	دیدار پذیر
voidable <adj.>	بطلان پذیر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com