English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
groupage ادغام نمودن بارهای مختلف جهت حمل ترکیب در حمل
Other Matches
systems analysis ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
whistle-stop در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
whistle stop در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
package گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
packaged گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
packages گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
composite defense دفاع ترکیب شده از وسایل و زمین و عدههای مختلف
articulation [ترکیب معماری در عناصر و قسمت های مختلف ساختمان]
one shot یک بارهای
amphibious pack بارهای اب خاکی
moving loads بارهای متحرک
door bundle بارهای دستی
safe loads tables جداول بارهای مجاز
air cargo بارهای محمول هوایی
floating rates نرخهای بارهای دریایی
cross loading تقسیم بارهای هواپیما
unbalanced rolling masses بارهای غلطان نامتعادل
charting شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
chart شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charted شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charts شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
target discrimination قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
block storing انبار کردن بارهای قوال
fractional اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
blocage [بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
selectable مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
symbiosis همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم
vortex separation جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
fdm انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
heterogeneous network سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
backpacks کوله پشتی مخصوص بارهای پرحجم
backpack کوله پشتی مخصوص بارهای پرحجم
harmonic motion اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موج صوتی ساده تر ترکیب شده باشد
isomerous جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
isomer جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
paint program نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
allocates به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocate به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocating به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
function سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functioned سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functions سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
n channel mos مداری که از جریان تولید شده بارهای منفی استفاده میکند
nmos مداری که ازجریان تولید شده بارهای منفی استفاده میکندOS
estate in common درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
bussing خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busing خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussed خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
buses خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bus خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bused خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
frequency انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequencies انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
allogamous مختلف الجنس و مختلف النوع
direct loading مجموعه نیروهائیکه مستقیمابه ساختمان اثر میکند وشامل بارهای زنده و مرده میباشد
electrostatics بخشی از علم فیزیک که درباره پدیدههای قوه جاذبه و دافعه بارهای الکتریکی گفتگومینماید
profiles امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiled امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profile امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiling امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
tree of life درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
composition ترکیب یکان ترکیب رزمی
compositions ترکیب یکان ترکیب رزمی
highway خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highways خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
merger ادغام
synal ادغام
ellipse ادغام
mergers ادغام
umlaut ادغام
integeration ادغام
amalgametion ادغام
affrication ادغام
affricate ادغام
pooling ادغام
diphthongs ادغام
ellipses ادغام
diphthong ادغام
crasis ادغام
elision ادغام
condensation ادغام
coulomb's law نیروی بین دوبار الکتریکی یا مغناطیسی باحاصل ضرب بارهای انهانسبت مستقیم و با مربع فاصله انها از هم نسبت عکس دارد
hunting design طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
sectoral integation ادغام بخشی
horizontal integration ادغام افقی
affricate ادغام صوتی
umlaut ادغام کردن
consolidation ادغام کردن
merge ادغام کردن
mail merge ادغام پستی
elide ادغام کردن
elided ادغام کردن
elides ادغام کردن
vertical merger ادغام عمودی
mail merging ادغام پستی
eliding ادغام کردن
merges ادغام شدن
merges ادغام شرکتها
consolidator ادغام کننده
vertical integration ادغام عمودی
merges ادغام کردن
diphthongization ادغام اصوات
merge ادغام شدن
merge ادغام شرکتها
contraction ادغام همکشیدن
contractions ادغام همکشیدن
air delivery container جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
merge sort ادغام و جور کردن
syn ادغام هجائی یاصدایی
consolidation ادغام دو یا چند موسسه
consolidation ادغام دو یاچند موسسه
sort merge جور کردن و ادغام
diphthongize ادغام کردن اصوات
amalgamation ادغام یا اختلاط شرکتها
coalesces ادغام دو یا چند فایل
coalesce ادغام دو یا چند فایل
coalesced ادغام دو یا چند فایل
consolidate goods کالاها را ادغام کردن
coalescing ادغام دو یا چند فایل
synaloepha ادغام دو یا چندحرف صدا دار
contractile ادغام شونده هم کشی پذیر
ain't صورت ادغام شدهء not areوnot is
merge غرق شدن ادغام کردن
merges غرق شدن ادغام کردن
business combination ادغام دو یا چند موسسه دریکی از ان موسسات
synalepha ادغام دویاچند حرف صدا دار
except مکان دهی و ادغام شامل نیست
umlaut ادغام حرف صداداردرحرف صدادار بعدی
decollate جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
star design طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
report generator نرم افزاری که امکان ادغام فایل ازپایگاه داده ها به متن را میدهد
collator ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
word star یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
optimal merge tree نمایش درختی یک ترتیب که در ان رشته ها قرار است درهم ادغام گردند تا اینکه حداقل تعداد عملیات رخ دهد
animadvert نمودن
showed نمودن
show نمودن
shows نمودن
dost نمودن
animalize نمودن
seem نمودن
abstracts نمودن
abstracting نمودن
abstract نمودن
seemed نمودن
seems نمودن
dont نمودن
showŠetc نمودن
to gain any ones ear نمودن
imprisons حبس نمودن
imprisoning حبس نمودن
imprison حبس نمودن
to humble oneself افتادگی نمودن
mirroring معکوس نمودن
standardizing استاندارد نمودن
standardizes استاندارد نمودن
accommodate تطبیق نمودن
standardize استاندارد نمودن
dissociate تفکیک نمودن
dissociates تفکیک نمودن
friends یاری نمودن
friend یاری نمودن
caters فراهم نمودن
catering فراهم نمودن
catered فراهم نمودن
cater فراهم نمودن
impeached احضار نمودن
dissociating تفکیک نمودن
standardising استاندارد نمودن
standardises استاندارد نمودن
standardised استاندارد نمودن
adjust تصفیه نمودن
adjust تسویه نمودن
indorsation تصویب نمودن
depilate ازاله مو نمودن از
digitizing دیجیتالی نمودن
fill up خاکریزی نمودن
waives اغماض نمودن
waived اغماض نمودن
waive اغماض نمودن
plot رسم نمودن
plots رسم نمودن
plotted رسم نمودن
sorting مرتب نمودن
sums خلاصه نمودن
sum خلاصه نمودن
anneal بادوام نمودن
arraign احضار نمودن
assimilatc مقایسه نمودن
authorise مجاز نمودن
account محاسبه نمودن
instal منصوب نمودن
install منصوب نمودن
sketch رسم نمودن
abate رفع نمودن
misrepresentation بد ارائه نمودن
accommodated تطبیق نمودن
sends ارسال نمودن
sending ارسال نمودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com