English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
English Persian
scarecrow ادمک سرخرمن موجب ترس
scarecrows ادمک سرخرمن موجب ترس
Other Matches
malkin لولوی سرخرمن
caricatured ادمک
homunculus ادمک
decoy ادمک
decoyed ادمک
robot ادمک
decoying ادمک
decoys ادمک
caricatures ادمک
caricaturing ادمک
robots ادمک
manakin ادمک
manikin ادمک
silhouette target ادمک
caricature ادمک
dummies ادمک ساختگی
snowmen ادمک برفی
snowman ادمک برفی
dummy ادمک ساختگی
draw a man test ازمون نقاشی ادمک
manikin test ازمون ادمک سازی
dummy گلوله مشقی ادمک
dummies گلوله مشقی ادمک
goodenough draw a man test ازمون نقاشی ادمک گودایناف
occasion موجب
occasioning موجب
incur موجب
occasions موجب
occasioned موجب
inducements موجب
whereby که به موجب ان
origins موجب
incurring موجب
incurred موجب
cause موجب
inducement موجب
origin موجب
causes موجب
causing موجب
contributory موجب
in conformity with بر موجب
offeror موجب
contributive موجب
incurs موجب
affords موجب شدن
affording موجب شدن
like a red rag to the bull موجب خشم
to bring forth موجب شدن
afforded موجب شدن
promibitive موجب منع
pleasing موجب مسرت
sperm موجب ایجادچیزی
sperms موجب ایجادچیزی
conducive موجب شونده
cuse of a موجب وحشت
effectuate موجب شدن
federal reserve system سیستمی که به موجب ان
give rise to موجب شدن
ill fated موجب بدبختی
scourger موجب بلا
afford موجب شدن
brings موجب شدن
thorn موجب ناراحتی
thorns موجب ناراحتی
gratifying موجب خوشنودی
bring موجب شدن
bringing موجب شدن
entail موجب شدن
entailed موجب شدن
entailing موجب شدن
stumbling block موجب لغزش
entails موجب شدن
stumbling blocks موجب لغزش
lactogenic موجب ترشح شیر
drawing card موجب جلب توجه
evince موجب شدن برانگیختن
hysterogenic موجب اختناق رحمی
sufferance سکوت موجب رضا
peristrephic گرداننده موجب گردش
hysteroid موجب اختناق رحمی
incentive اتش افروز موجب
incentives اتش افروز موجب
inotropic موجب انقباض ماهیچه
evinced موجب شدن برانگیختن
evinces موجب شدن برانگیختن
evincing موجب شدن برانگیختن
ulcerative موجب تولید زخم
suspensor موجب تعلیق نگاهدارنده
resolutive محلل موجب فسخ
sidesplitting موجب تشنج پهلوها
smoke screen موجب تاریکی وابهام
haste makes waste تعجیل موجب تعطیل است
reductase دیاستازی که موجب تقلیل و حل گردد
silert gives consent خاموشی موجب رضا است
effecturate موجب شدن انجام دادن
ignominious موجب رسوایی ننگ اور
inbreed موجب شدن بوجود اوردن
belly laughs هر چیزی که موجب خنده شود
belly laugh هر چیزی که موجب خنده شود
motivate] تحریک کردن موجب شدن
troubler موجب تصدیع خاطر مزاحمت
suspensory موجب تعویق بیضه بند
curiosity killed the cat <idiom> فضولی هم موجب دردسرمی شود
lutenize موجب ایجاد جسم زرد
flunked چیدن موجب شکست شدن
motivating انگیختن موجب و سبب شدن
motivates انگیختن موجب و سبب شدن
motivated انگیختن موجب و سبب شدن
detractive سبک کننده موجب کسرشان
motivate انگیختن موجب و سبب شدن
occasions موجب شدن فراهم کردن
occasioned موجب شدن فراهم کردن
occasion موجب شدن فراهم کردن
occasioning موجب شدن فراهم کردن
inure معتاد کردن موجب شدن
inured معتاد کردن موجب شدن
flunking چیدن موجب شکست شدن
flunks چیدن موجب شکست شدن
flunk چیدن موجب شکست شدن
inuring معتاد کردن موجب شدن
inures معتاد کردن موجب شدن
this act provoked my inquiry این کار موجب پرسش من است
abortionist کسی که موجب سقط جنین میشود
To break a habit makes one ill. <proverb> ترک عادت موجب مرض است .
abortionists کسی که موجب سقط جنین میشود
denominative مشتق ازاسم یاصفت موجب تسمیه
gaping stock چیزی که موجب خیره نگریستن گرد د
blighter شخص یا چیزی که موجب مصیبت و بلا شود
new broom sweeps clean <idiom> شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
riffling کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
in the clear <idiom> رها از هرچیزی که موجب حرکت یا دیدمشکل شود
breeding grounds محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
breeding ground محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
blighters شخص یا چیزی که موجب مصیبت و بلا شود
riffles کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffle کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffled کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
gastrin هورمونی که موجب ترشح شیره معده میگردد
hyperinsulinism درخون که موجب کم شدن قند خون میگردد
expansion bearing تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
anticatalyst مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
red reg چیزی که موجب خشم وبرانگیختگی گرد د یکجورزنگ در گندم
an unclear condition which consideration the ignoranceof causes شرط مجهولی که موجب جهل به عوضین میشود
quantity theory of money نظریهای که به موجب ان قیمت هرکالا با مقدار پول تعیین میشود
humoral pathology علم ناخوشی شناسی که به موجب ان همه بیماریهارانتیجه فسادخلط هامیدانند
sound effects عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود
prize کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizes کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prized کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizing کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
bergson criterion ضابطهای که نشان میدهد هر تغییری که موجب کاهش مطلوبیت شود نامطلوب است
yellow bile مادهء زردی که در قدیم میگفتند از کبد ترشح میشود و موجب ایجادحالت سودایی میگردد
breach of trust کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
asylum حقی است که به موجب ان هردولت میتواند کسانی را که به علل سیاسی به خاک او یاسفارتخانه اش می گریزند راپناه دهد
asylums حقی است که به موجب ان هردولت میتواند کسانی را که به علل سیاسی به خاک او یاسفارتخانه اش می گریزند راپناه دهد
bond سندی که به موجب ان خود ووارث و اوصیا و مباشرین امورش را به پرداخت مبلغ معینی به دیگری متعهد میکند
economic determinism یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
capitulation تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
dogmatism دگماتیسم روش فکری که به موجب ان "دگمها" یا سنن و سوابق مسلمه باید بدون پرسش وکورکورانه مورد تبعیت قرارگیرند
silence gives consent سکوت موجب رضایت است عدم اعتراض کاشف از اذن است
sudatorium حمام گرم که موجب عرق زیاد گردد گرمخانه حمام
estrogen هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
equitable estate در CL مرتهن بالقوه مالک عین مرهونه میشود و بعلاوه تاسیسی وجوددارد که به موجب ان می توان حق از گرو دراوردن ملک را از راهن سلب کرد
succour کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک
succor کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک
dedications در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
dedication در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
liquefacient عامل موجب ترشح ترشح کننده
edict of emancipation فرمانی که به تاریخ سوم مارس 1681 به وسیله الکساندر دوم امپراطور روسیه صادر و به موجب ان به "سرفها" یعنی ثلث جمعیت روسیه که فاقدازادی واقعی بودند
rio treaty اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
purgation روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
originates موجب شدن ناشی شدن
originate موجب شدن ناشی شدن
originating موجب شدن ناشی شدن
originated موجب شدن ناشی شدن
liquidity preference theory براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
union shop یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
letters of administration حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
emancipation proclamation اعلامیه ازادی بردگان اعلامیهای که در اول ژانویه 3681 به وسیله ابراهام لینکلن رئیس جمهور امریکاصادر و به موجب ان به بردگان سیاهپوست امریکایی ازادی اعطا شد
implied malice سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
warehousing system روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
tontine تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com