English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
English Persian
duck اردک ماده غوطه
ducked اردک ماده غوطه
duckings اردک ماده غوطه
ducks اردک ماده غوطه
Other Matches
pickerel اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
thermite ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
photoresist ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
coolant ماده سرماساز ماده خنک کننده
gunk ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
dope معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
female connector دوشاخه ماده متصل کننده ماده
dopes معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolants ماده سرماساز ماده خنک کننده
duck اردک
drakes اردک نر
ducks and drakes اردک نر
duck and drake اردک نر
ducks اردک
drake اردک نر
ducked اردک
duckings اردک
goosander اردک ماهیخوار
merganser اردک ماهیخوار
quacks صدای اردک
quacking صدای اردک
quack صدای اردک
pintail اردک دم دراز
quacked صدای اردک
wildfowl اردک وحشی
pike اردک ماهی
ducklings بچه اردک
ducklings جوجه اردک
duckling بچه اردک
duckling جوجه اردک
mallard اردک وحشی
flapper جوجه اردک
mallards اردک وحشی
waddle اردک وارراه رفتن
luce اردک ماهی بزرگ
ugly duckling <idiom> جوجه اردک زشت
squawks صدای اردک دراوردن
squawked صدای اردک دراوردن
squawk صدای اردک دراوردن
waddled اردک وارراه رفتن
waddling اردک وارراه رفتن
waddles اردک وارراه رفتن
sheldrake اردک وحشی دریایی
loggerhead نوعی اردک دریایی
pigment ماده رنگی ماده ملونه
fueled ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments ماده رنگی ماده ملونه
fuelling ماده انرژی زا ماده کارساز
waddles راه رفتن اردک وار
walleyed انواع مختلف اردک ماهی
waddling راه رفتن اردک وار
walleye انواع مختلف اردک ماهی
sashay اردک وار راه رفتن
waddled راه رفتن اردک وار
waddle راه رفتن اردک وار
scaup duck اردک قرمز اسیاواروپا وامریکا
Black sheep جوجه اردک زشت [اصطلاح روزمره]
jack salmon اردک ماهی چشم سفید امریکا
dibber اب خوردن مثل اردک بذر کاری
quacks صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quack صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quacking صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quacked صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
gadwall اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
pochard یکجور اردک اروپایی که سروگردنش حنایی رنگ اشت
decoy طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoys طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
soak غوطه
soaks غوطه
adrift <adj.> غوطه ور
dips غوطه
plunge غوطه
ducker غوطه زن
dip غوطه
plunges غوطه
plunged غوطه
floating غوطه ور
immerse غوطه دادن
overwhelmed غوطه ورساختن
overwhelm غوطه ورساختن
immersed غوطه دادن
dunks غوطه دادن
immersion heaters اب گرم کن غوطه ور
immersion heater گرمکن غوطه ور
immersion heaters گرمکن غوطه ور
dunked غوطه دادن
buoyant mine مین غوطه ور
dunk غوطه دادن
immersion heater اب گرم کن غوطه ور
dunking غوطه دادن
overwhelms غوطه ورساختن
immerses غوطه دادن
suspended load مواد غوطه ور
plunge غوطه خوردن
plunge غوطه ور شدن
plunged غوطه خوردن
plunges غوطه خوردن
plunges غوطه ور شدن
immergence غوطه ورسازی
submergible غوطه ور کردنی
immersion vibrator لرزاننده غوطه ور
submers غوطه ورساختن
submerse غوطه دادن
immersion thermometer دماسنج غوطه ور
immerge غوطه دادن
dip غوطه دادن
dived غوطه خوردن
dive غوطه خوردن
dips غوطه دادن
float into position غوطه ور شدن
submerging غوطه ورساختن
soaks غوطه دادن
soaks غوطه وری
immersion غوطه وری
immersion غوطه ور شدن
immersing غوطه دادن
plunged غوطه ور شدن
soak غوطه وری
soak غوطه دادن
submergence غوطه وری
submerges غوطه ورساختن
skirter غوطه زدن
submerge غوطه ورساختن
submerged غوطه ورساختن
submerged arc welding جوش قوسی غوطه ور
submersible غوطه ور شناور زیرابی
abyss غوطه ورساختن مغاک
submersible قابل غوطه وری
bouquet mine مین سطلی غوطه ور
snagline mine مین باشاخک غوطه ور
abysm غوطه ورساختن مغاک
abysses غوطه ورساختن مغاک
dap غوطه دادن شستشودادن
overwhelmed with reflection غوطه وردر فکر
wallow در گل و لای غوطه خوردن
wallowed در گل و لای غوطه خوردن
wallowing در گل و لای غوطه خوردن
wallows در گل و لای غوطه خوردن
dipneedle circuit مدارمغناطیسی مین غوطه ور
souse دراب غوطه ورشدن
plunger شناور کاربوراتور غوطه ور
plungers شناور کاربوراتور غوطه ور
gynandromorph جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
immerse غوطه ور کردن شناور نمودن
immersing غوطه ور کردن شناور نمودن
engulfing غرق کردن در غوطه ورساختن
engulfed غرق کردن در غوطه ورساختن
To wallow in vice . درمنجلاب فساد غوطه ور بودن
immerses غوطه ور کردن شناور نمودن
engulfs غرق کردن در غوطه ورساختن
pensiveness تفکر غوطه وری دراندیشه
immersed غوطه ور کردن شناور نمودن
to go a mucker on or over در کاری یا چیزی غوطه ورشدن
to bathe in blood درخون غوطه خوردن یا اغشتن
dip تعمید دادن غوطه ور شدن
dips تعمید دادن غوطه ور شدن
demerse زیراب کردن غوطه دادن
engulf غرق کردن در غوطه ورساختن
to overload someone [with something] کسی را [با چیزی] غوطه ورساختن
recollected در بحر تفکر غوطه ورشدن
ducker غوطه خور مرغابی گیر
recollect در بحر تفکر غوطه ورشدن
recollects در بحر تفکر غوطه ورشدن
recollecting در بحر تفکر غوطه ورشدن
dips فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
dip فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
pickling غوطه ور ساختن در محلول رقیق اسید
oogamete سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
plunge غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunged غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
immersed density وزن مخصوص جسم در حال غوطه وری
vapor degreasing غوطه ور ساختن قطعات دربخار حلالات داغ
plunges غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
ducking stool کرسی ای که زنان بدکاررابدان بسته ودراب پرت کرده غوطه میدادند
wet stowage نوعی روش بارگیر مهمات درخودروها با غوطه ور کردن انها در مایعات ضد شعله
reserve buoyancy جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
cyaniding سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
lohmannizing غوطه ور ساختن فلز درنمکهای ملقمه کننده و سپس روکش کردن انها توسط دو یاچند الیاژ پوشاننده محافظ
parkerizing عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
kite کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
kites کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
swimming capability قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
continous immersion test ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
flotation قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
sinker غوطه ور کننده مین شناورکننده مین
sinkers غوطه ور کننده مین شناورکننده مین
floated غوطه ور شدن پر شدن تا انتهی سر ریز شدن کالای اضافه برفرفیت انبار
float غوطه ور شدن پر شدن تا انتهی سر ریز شدن کالای اضافه برفرفیت انبار
floats غوطه ور شدن پر شدن تا انتهی سر ریز شدن کالای اضافه برفرفیت انبار
dips اندازه گیر زاویه انحنا عمق غوطه وری مین عمق شناوری ازاد مین نیم افراشتن پرچم
dip اندازه گیر زاویه انحنا عمق غوطه وری مین عمق شناوری ازاد مین نیم افراشتن پرچم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com