Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
he is not of that type |
ازان قبیل اشخاص نیست |
|
|
Other Matches |
|
he is not of that stamp |
ازان جنس نیست |
it is not t. |
برای این نیست که من این یکی را ازان بیشتردوست دارم |
such as |
از قبیل |
types |
قبیل |
typed |
قبیل |
type |
قبیل |
All is not gold that glitters. <proverb> |
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست). |
suchlike |
این قبیل |
such |
این قبیل |
winchester disk |
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست |
men of that stamp |
این قبیل مردان |
studding |
مصالح ساختمانی از قبیل تیروغیره |
fully |
از قبیل هر قطعه نوری یا نهانی |
step frame |
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد |
administrators |
شخصی که مراقب شبکه است و وفایفی از قبیل نصب |
dilly |
وسائط نقلیه مختلف از قبیل ارابه و کامیون و غیره |
administrator |
شخصی که مراقب شبکه است و وفایفی از قبیل نصب |
transparent |
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست |
transparently |
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست |
borrows |
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر |
borrow |
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر |
borrowed |
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر |
arithmetic |
مربوط به توابع ریاضی از قبیل جمع و تفریق و تقسیم و ضرب |
contraband of war |
قاچاق اسلحه ومهمات جنگی و متفرعات ان از قبیل بنزین و لاستیک |
leaving files open |
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست . |
afterwards |
پس ازان |
thereof=of that |
ازان |
therefter |
ازان پس |
therefter |
پس ازان |
thence |
پس ازان |
away |
پس ازان |
his parentage isunknown |
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند |
eftsoon |
اندکی پس ازان |
this is inferior to that |
این ازان |
long a |
مدتهاپس ازان |
therein |
ازان حیث |
subsequent to that event |
پس ازان رویداد |
it is all greek to me |
ازان سودرنمیاورم |
thereafter |
بعد ازان |
arithmetic |
محاسباتی که روی اعداد انجام می شوند از قبیل جمع و تفریق و ضرب و تقسیم |
endorsee |
کسی که برات یا هر سنددیگری از قبیل چک و سفته در وجه او فهر نویسی و به او تسلیم میشود |
this is better than that |
این ازان بهتراست |
it is pervious to light |
روشنایی ازان می گذرد |
next |
نزدیک ترین پس ازان |
personas |
اشخاص یک کتاب |
personae |
اشخاص یک کتاب |
artificial persons |
اشخاص حقوقی |
few men |
اشخاص کمی |
great persons |
اشخاص بزرگ |
natural persons |
اشخاص طبیعی |
these people |
این اشخاص |
person perception |
ادراک اشخاص |
many people |
خیلی اشخاص |
many a man |
بسا اشخاص |
many persons |
خیلی اشخاص |
knowledge of persons |
شناسایی اشخاص |
persona |
اشخاص یک کتاب |
so many menŠso many minds |
هر چه اشخاص بیشتر |
omnium gatherum |
مجموعه اشخاص |
displaced persons |
اشخاص پناهنده |
physical record |
همه اطلاعات از قبیل داده کنترل برای رکورد ذخیره شده در سیستم کامپیوتری |
Xerox PARC |
مرکز توسعه aerox که یک محدوده وسیع از محصولات از قبیل mouse و GVT ساخته است |
to gut a book |
مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن |
dice box |
پیالهای که طاس را ازان میریزند |
dye wood |
چوبی که ازان رنگ میگیرند |
wellŠwhat of it? |
چه نتیجهای ازان بدست می اید |
i am impatient for it |
ازان بابت بیطاقت هستم |
Schedule+ |
برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است |
panel |
صورت اسامی اشخاص |
adhominem |
حمله یا اعتراض به اشخاص |
inter alia |
میان اشخاص دیگر |
panels |
صورت اسامی اشخاص |
offences against persons |
جرائم بر علیه اشخاص |
dog paddle |
شنای اشخاص مبتدی |
play off <idiom> |
رفتار مختلف با اشخاص |
criss-crosses |
امضای اشخاص بیسواد |
criss-crossed |
امضای اشخاص بیسواد |
criss-cross |
امضای اشخاص بیسواد |
blacklist |
صورت اشخاص بدحساب |
to suck eggs |
اشخاص ازموده ترازخودراپنددادن |
blacklisting |
صورت اشخاص بدحساب |
blacklisted |
صورت اشخاص بدحساب |
withindoors |
اشخاص داخل منزل |
through the grapevine <idiom> |
از اشخاص دیگری پرسیدن |
blacklists |
صورت اشخاص بدحساب |
criss-crossing |
امضای اشخاص بیسواد |
fitch |
موی راسویاقلم مویی که ازان بسازند |
it is not d. |
نمیتوان ازان صرف نظر کرد |
feed door |
دری که ازان سوخت درکوره میریزند |
mofette |
دهانهای که ازان دمه بد بو بیرون اید |
secernent |
اندامی که چیزی ازان تراوش کند |
it came to my knowledge |
من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید |
i gave up the idea |
ازان خیال صرف نظر کردم |
subjects of international law |
اشخاص حقوق بین الملل |
high-powered |
مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند |
lonely hearts |
اشخاص مجرد و خواهان مصاحب |
sucker list <idiom> |
لیستی از اشخاص ساده لوح |
common touch |
استعدادایجاد حس همدردی وتعاون در اشخاص |
interested parties |
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند |
it is past all hope |
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست |
to slit hide into thongs |
پوستی را بریده تسمههای باریک ازان دراوردن |
castle |
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند |
castles |
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند |
fly amanita |
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند |
fustic |
یکجورچوب زردکه رنگ پستهای ازان میگیرند |
fly bane |
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند |
fly agaric |
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند |
one's pet aversion |
چیزی که شخص مخصوصا ازان بیزار است |
ten yard |
خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان |
it savours of revenge |
بوی انتقام یاکینه جویی ازان می اید |
Media Player |
برنامه ویندوز که به کاربر امکان نصب سخت افزار چندرسانهای از قبیل صدا و تصویر متحرک و فایلهای ویدیو |
critical raynold's number |
عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد |
intelligentsia |
اشخاص با هوش و خردمند طبقه روشنفکر |
One must not judge by appearances . |
بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد |
apportionment |
تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع |
dais |
سکوب مخصوص جلوس اشخاص برجسته |
round up |
جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده |
redan |
استحکامات دوپهلو که گوشه برجستهای ازان بیرون می ایستد |
chock |
قطعه فلزی 2 شاخه که طنای مهار ازان میگذرد |
to say grace |
دعای سپاسگزاری کردن پیش ازخوراک یاپس ازان |
giants stride |
تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس |
pete cock |
شیر کوچک که ازان هوا یابخار بیرون می اید |
acidosis |
فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند |
anachronism |
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص |
anachronisms |
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص |
mixed laws |
قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed |
covenantor |
اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری |
damage |
صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود |
get one's own way <idiom> |
اجبار اشخاص برای انجام هر کاری که تو میخواهی |
soever |
واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند |
gopher wood |
چوبی که کشتی نوح ازان ساخته شدوحدس میزنندسرویاکاج باشد |
special vertict |
رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد |
meteorograph |
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی |
processor |
پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند |
infant |
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود |
camp follower |
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند |
camp followers |
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند |
infants |
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود |
credit union |
موسسهای که به اشخاص کم درامد وام های کوچکی میدهد |
bouncers |
ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند |
personals |
بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود |
bouncer |
ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند |
quickset |
بوتههای پرچینی از قبیل خفچه و غیره پرچین خفچه |
helmcloud |
ابری که هنگام طوفان یاپیش ازان درسرکوه پدیدمی اید ابرقله |
ballast |
وزنه یاباری که جهت تعادل کشتی یاهواپیما ازان استفاده میشود |
dead line |
خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند |
character actor |
هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند |
character actors |
هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند |
governess |
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم |
governesses |
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم |
american national standards institute |
سازمانی که استانداردهای نرم افزاری و کامپیوتری از قبیل استانداردهای شبکه و زبانهای سطح بالا را مشخص میکند |
muslin |
یکجور پارچه پشت نما که ازان جامههای زنانه و پرده درست میکنند |
grey matter |
بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است |
mulch |
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود |
mulches |
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود |
rain box |
صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند |
pliantly polonica |
یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است |
restrict |
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده |
restricting |
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده |
talent scout |
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند |
restricts |
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده |
talent scouts |
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند |
vampires |
روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد |
vampire |
روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد |
edge detection |
اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند |
cycle stealing |
ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی |
floating fender |
زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود |
calibrated orifice |
سوراخ یا تنگنایی با قطرداخلی مشخص جهت اندازه گیری یا کنترل جریانی که ازان عبور میکند |
colours |
چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer |
colour |
چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer |
feather bedding |
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود |
feather-bedding |
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود |
logogram |
چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود |
logograph |
چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود |
Netscape Navigator |
یکی از جستجوگران معروف www که هنوز هم در بازار مط رح است شامل خصوصیات بسیاری از قبیل خوانندگان جدید و نیز تامین برنامههای java است |
ether |
مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود |
it is inexpedient to reply |
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست |
utilitarianism |
بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است |
reentrant subroutine |
زیرروالی که فقط یک نسخه ازان در حافظه اصلی قرار می گیرد و تگسط چندین برنامه دیگر به طور مشترک استفاده میشود |
gemmule |
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک |
utility |
برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد |
producer's goods |
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند |
parting salute |
سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه |
pork barrel |
برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت |
id |
مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود |
disassembler |
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند |
holes |
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر |
holing |
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر |
holed |
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر |
hole |
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر |
aint |
نیست |
he takes no notice of it |
نیست |
storage |
می نیست |
he is not of our number |
از ما نیست |
isn't |
نیست |
secondary |
نیست |
auxiliary |
نیست |
auxiliaries |
نیست |
It's not new. |
نو نیست. |
it is well enough |
بد نیست |