Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English
Persian
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
Other Matches
to know by heart
ازحفظ داشتن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
by heart
ازحفظ
Fully exposed (over-exposed)to the sun.
درسینه آفتاب
To hold (keep) a secret close to ones chest.
رازی درسینه نگهداشتن
haemothorax
ریزش خون درسینه
doubt
شک داشتن
own
داشتن
owned
داشتن
owning
داشتن
intercommon
داشتن
monogyny
داشتن یک زن
owns
داشتن
relieving
داشتن
relieves
داشتن
relieve
داشتن
doubted
شک داشتن
bears
در بر داشتن
bears
داشتن
bear
در بر داشتن
bear
داشتن
to possess
داشتن
want
کم داشتن
to have
داشتن
doubting
شک داشتن
doubts
شک داشتن
possess
داشتن
have
داشتن
having
داشتن
to have possession of
داشتن
possessing
داشتن
possesses
داشتن
lackvt
کم داشتن
redolence
بو داشتن
to hold
داشتن
to be feverish
تب داشتن
to be in a f.
تب داشتن
to have f.
تب داشتن
wanted
کم داشتن
lacked
کم داشتن
to go hot
تب داشتن
to hold a meeting
داشتن
lack
کم داشتن
lacks
کم داشتن
liaised
بستگی داشتن
liaised
رابطه داشتن
cravings
اشتیاق داشتن
nettle
رنجه داشتن
nettles
رنجه داشتن
craves
اشتیاق داشتن
liaises
رابطه داشتن
trepan
تمایل داشتن
crave
اشتیاق داشتن
craved
اشتیاق داشتن
believes
گمان داشتن
believed
گمان داشتن
believe
گمان داشتن
liaising
بستگی داشتن
liaising
رابطه داشتن
liaises
بستگی داشتن
liaise
بستگی داشتن
limp
سکته داشتن
to be afraid
[of]
ترس داشتن
[از]
possessing
در تصرف داشتن
limps
سکته داشتن
possesses
در تصرف داشتن
possess
در تصرف داشتن
liaise
رابطه داشتن
abound with
فراوان داشتن
limped
سکته داشتن
corresponds
رابطه داشتن
corresponded
رابطه داشتن
correspond
رابطه داشتن
belongs
تعلق داشتن
belonged
تعلق داشتن
belong
تعلق داشتن
limping
سکته داشتن
to hold
[to have]
نگه
[داشتن]
dehydrate
پسابش داشتن
tolerate
طاقت داشتن
concerns
اهمیت داشتن
eloign
دورنگاه داشتن از
quake
لرزش داشتن
quaked
لرزش داشتن
vibrating
ارتعاش داشتن
dubitation
تردید داشتن
tolerated
طاقت داشتن
tolerates
طاقت داشتن
contradict
تناقض داشتن با
leaned
تمایل داشتن
leans
تمایل داشتن
To be hesitating. To vacI'llate between.
تردید داشتن
implying
دلالت داشتن
imply
دلالت داشتن
implies
دلالت داشتن
concern
اهمیت داشتن
tolerating
طاقت داشتن
undulate
نوسان داشتن
scooting
سرعت داشتن
scooted
سرعت داشتن
scoot
سرعت داشتن
deserves
استحقاق داشتن
quakes
لرزش داشتن
quaking
لرزش داشتن
dispateh
گسیل داشتن
deserve
استحقاق داشتن
abound in
فراوان داشتن
dubitate
شک داشتن تردیدکردن
dubitation
گمان شک داشتن
disguise
نهان داشتن
undulated
نوسان داشتن
undulates
نوسان داشتن
vibrates
ارتعاش داشتن
vibrated
ارتعاش داشتن
vibrate
ارتعاش داشتن
bode
دلالت داشتن
scoots
سرعت داشتن
bode
شگون داشتن
aspiring
ارزو داشتن
to be there
وجود داشتن
play-acting
نقش داشتن
bear on
نسبت داشتن
play-acted
نقش داشتن
to think
[of]
عقیده داشتن
play-acts
نقش داشتن
to stop
[doing something]
نگاه داشتن
occupying
مشغول داشتن
occupy
مشغول داشتن
occupies
مشغول داشتن
bestowon
ارزی داشتن
retained
نگاه داشتن
retain
نگاه داشتن
expected
چشم داشتن
expects
چشم داشتن
expecting
چشم داشتن
to continue
دنباله داشتن
bipolarity
داشتن دو قطب
keep
نگاه داشتن
keeps
نگاه داشتن
expect
چشم داشتن
to follow
دنباله داشتن
retaining
نگاه داشتن
hankers
اشتیاق داشتن
attend
حضور داشتن
stinks
تعفن داشتن
stink
تعفن داشتن
exists
وجود داشتن
existed
وجود داشتن
exist
وجود داشتن
resembling
شباهت داشتن
resembles
شباهت داشتن
have butterflies in one's stomach
دلهره داشتن
hankered
اشتیاق داشتن
to be thirsty
اشتیاق داشتن
hanker
اشتیاق داشتن
attends
حضور داشتن
amativeness
دوست داشتن
attending
حضور داشتن
retains
نگاه داشتن
have butterflies in one's stomach
اضطراب داشتن
resembled
شباهت داشتن
resemble
شباهت داشتن
take kindly to
<idiom>
دوست داشتن
disguises
نهان داشتن
refrained
نگاه داشتن
disguised
نهان داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com