Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English
Persian
gnosticize
ازراه عرفان تشریح کردن
Other Matches
vivisect
موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
analyze
تشریح کردن
anatomize
تشریح کردن
dissected
تشریح کردن
dissect
تشریح کردن
dissects
تشریح کردن
dissecting
تشریح کردن
long-distance
ازراه دور تلفن کردن
debaueh
ازراه درکردن گمراه کردن
long distance
ازراه دور تلفن کردن
sufism
عرفان
gnosticize
عرفان
theosophy
عرفان
mysticism
عرفان
theosophism
عقیده به عرفان
gnosticize
عرفان گفتن
theosophist
اهل عرفان
theosophical
وابسته به عرفان
gnosis
دانش رازهای روحانی عرفان
mysticism
توجیه مسائل سیاسی به مدد الهام واشراق عرفان
pervertible
ازراه در رو
by courtesy
ازراه التفات
algebraically
ازراه جبر
interrogatively
ازراه پرسش
interposingly
ازراه مداخله
foully
ازراه خیانت
demonstratively
ازراه اثبات
paraphrastically
ازراه تفسیر
diagnostically
ازراه تشخیص
encouragingly
ازراه تشویق
intuitively
ازراه برهانی
intuitively
ازراه کشف
intuitively
ازراه انتقال
exegetically
ازراه تفسیر
inquiringly
ازراه استفسار
by ear
ازراه گوش
inferentially
ازراه استنباط
introspectively
ازراه خودنگری
posteriori
ازراه استقرار
inquiringly
ازراه بازجویی
by sea
ازراه دریا
heretically
ازراه رفض
offensively
ازراه تهاجم
controversially
ازراه مباحثه
by indirection
ازراه تقلب
catechist
ازراه پرسش
gymnastically
ازراه ورزش
conjugally
ازراه زناشویی
anatomies
تشریح
dissection
تشریح
analysis
تشریح
anatomy
تشریح
surgery
تشریح
surgeries
تشریح
illustration
تشریح
illustrations
تشریح
professionally
ازراه پیشه یاکسب
catechization
ازراه سئوال وجواب
inferentially
ازراه نتیجه گیری
hieroglyphically
ازراه تصویرنگاری بطورمرموزیاغیرخوانا
philosophically
ازراه حکمت دوستی
glozingly
ازراه عیب پوشی
foully
ازراه نادرستی بطورغیرعادلانه
ingratiatingly
ازراه خود شیرینی
to break a way
موانع را ازراه خودبرداشتن
basophobia
هراس ازراه رفتن
entomotomy
تشریح حشرات
anatomist
تشریح کننده
discussions
تشریح مطالب
innuendos
یعنی تشریح
discussion
تشریح مطالب
anatomically
از روی تشریح
descriptions
توصیف تشریح
description
توصیف تشریح
innuendoes
یعنی تشریح
innuendo
یعنی تشریح
neurotomy
تشریح اعصاب
dissector
تشریح کننده
autopsies
تشریح مرده
dissecting knife
چاقوی تشریح
problem description
تشریح مسئله
autopsy
تشریح مرده
zootomy
تشریح حیوانات
non descript
تشریح ناپذیر
anatomies
مبحث تشریح
anatomy
مبحث تشریح
withdrawals
تخلیه مواضع ازراه هوا
endermic
ازراه پوستی از ورا پوست
rje
ورود برنامه ازراه دورEntry ob
concretionary
تشکیل شده ازراه تحجریاانجماد
air movements
حرکت دادن ازراه هوا
polemically
ازراه مجادله یا سیتزه بطورمباحثه
withdrawal
تخلیه مواضع ازراه هوا
tree surgery
تشریح علمی درخت
d. anatomy
تشریح مشاهدهای یا تبصیری
autopsy
تشریح نسج مرده
autopsies
تشریح نسج مرده
pdl
زبان تشریح صفحه
embryotomy
تشریح جنین درزهدان
catling
چاقوی تشریح یاجراحی
aerography
علم تشریح هوا
anatomically
مطابق علم تشریح
anatomist
متخصص علم تشریح
phytotomy
برش و تشریح گیاه
page description language
زبان تشریح صفحه
syntax language
زبان تشریح نحو
hypotyposis
تشریح مجسم کننده
patronizingly
ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
gamogenesis
زاد و ولد ازراه جفت گیری
refutation
اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
intriguingly
با دوز و کلک ازراه عشقبازی نهانی
telecommunications access method
روش دستیابی ارتباطات ازراه دور
demonstratively
با اقامه دلیل ازراه نشان دادن
analyzes
پاره پاره کردن تشریح کردن
analyse
پاره پاره کردن تشریح کردن
analysed
پاره پاره کردن تشریح کردن
analyses
پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzed
پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzing
پاره پاره کردن تشریح کردن
analysing
پاره پاره کردن تشریح کردن
prosector
تشریح کننده بدن مرده
kinesiology
تشریح حرکات بدنی انسان
vivisector
تشریح کننده جانور زنده
bobbing
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
impo
کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
bobs
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
catechetical
مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
parrotry
بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
bob
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
parasyntheton
واژهای که ازراه اشتقاق وترکیب درست شود
body snatcher
کسی که برای تشریح نبش قبرمیکند
break the bank
<idiom>
بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
sand crack
ترکی که ازراه رفتن روی ریگ گرم درپای انسان پیداشود
optophone
الت تبدیل روشنایی بصدابدانگونه که کوران موادچاپی را ازراه به گوش بخواند
White Papers
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
White Paper
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
charges
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
structuralism
بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
ethnography
تشریح علمی نژادهای بشراز نظر اداب ورسوم و اختلافاتی که ازاین نقطه نظر با هم دارند
explained variance
واریانس تشریح شده تغییرات بیان شده
vivisection
زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisectional
زنده شکافی تشریح جانور زنده
karyology
هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
remote control
کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
withstand
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com