English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 51 (5 milliseconds)
English Persian
checks جلوگیری کردن از
checks ممانعت کردن
checks سرزنش کردن رسیدگی کردن
checks مقابله کردن مقابله
checks بررسی
checks بررسی کردن
checks تطبیق کردن
checks نشان گذاردن
checks چک بانک
checks دریچه تنظیم
checks دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
checks بازرسی کردن
checks بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks بازرسی شد
checks وارسی
checks و شدن بوی شکار
checks کیش
checks کم یا متوقف کردن سرعت بدن
checks منع
checks تطبیق
checks مقابله
checks چک
checks امتحان کردن بازرسی
checks امتحان
checks چاپ گرفتند وضعیت داده و برنامه در یک نقط ه بررسی
checks خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی
checks حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
checks نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است
checks مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
checks سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
checks رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
checks حرف اضافی در متن ارسالی که بررسی میکند آیا خطایی در متن رخ داده یا یه و مقدار آن به متن بستگی دارد
checks جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
checks یک بیت از کلمه دودویی که برای بررسی هر بیتی به کار می رود
checks بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
checks اجرای خشک یک برنامه
checks او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
checks خطا یا توقف کوچک در فرآیند
checks اطمینان از صحت چیزی
checks بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
checks مقابله کردن بررسی
Other Matches
checks and balance کنترل و مقابله
spot checks بازدید در محل
spot checks سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot checks بطور چند در میان ازمودن
spot checks بررسی موضعی
spot checks مقابله موضعی
cross-checks بررسی متقابل
double-checks کیش دوبل
to hand in ones checks مردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com