Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
He obeyed from fear.
ازروی ترس اطاعت کرد
Other Matches
injudiciously
بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
pusillanimously
ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
fast and loose
ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
discerningly
ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pig headedly
ازروی کله شقی ازروی کودنی
impartially
ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
expertly
ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically
ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
subordination
اطاعت
obedience
اطاعت
subjugation
اطاعت
biddability
اطاعت
obeyed
اطاعت کردن
obeys
اطاعت کردن
obeying
اطاعت کردن
in obdience to
برای اطاعت
achieve
اطاعت کردن
achieved
اطاعت کردن
submission
فرمانبرداری اطاعت
achieves
اطاعت کردن
aye aye
اطاعت میشود
achieving
اطاعت کردن
law abidingness
اطاعت ازقانون
obey
اطاعت کردن
hears
اطاعت کردن
hear
اطاعت کردن
disobedience
عدم اطاعت
he warned them to obey
اطاعت کنند
passive obedience
اطاعت صرف
disobey
اطاعت نکردن
disobeyed
اطاعت نکردن
disobeying
اطاعت نکردن
disobeys
اطاعت نکردن
obedienlv
از روی اطاعت
to keep under
د رفرمان یا اطاعت خودداشتن
serviced
اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
service
اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
She obeys him blindly.
چشم بسته از او اطاعت می کند
in obdience to
برای اطاعت از موافق امر
o bey your parents
والدین خودرا اطاعت کنید
obedientia est legis essentia
اطاعت اصل و روح قانون است
from
ازروی
fatuously
ازروی بیشعوری
fractiously
ازروی کج خلقی
experientially
ازروی تجربه
finically
ازروی وسواس
flatulently
ازروی نفخ
flatulently
ازروی لاف
flightily
ازروی بوالهوسی
floutingly
ازروی اهانت
facetiously
ازروی شوخی
floutingly
ازروی استهزاء
excursively
ازروی بی ترتیبی
politicly
ازروی مصلحت
dishonorable
ازروی بی شرمی
disgustedly
ازروی بیزاری
discursively
ازروی استدلال
discontentedly
ازروی نارضایتی
deridingly
ازروی ریشخند
crookedly
ازروی نادرستی
corruptly
ازروی تباهی
contumaciously
ازروی سرکشی
disingenuously
ازروی تزویر
disobilgingly
ازروی نامهربانی
equivocally
ازروی ایهام
enterprisingly
ازروی توکل
emulously
ازروی هم چشمی
egotistically
ازروی خودبینی
doubliy
ازروی تزویر
dizzily
ازروی گیجی
distastefully
ازروی بی رغبتی
dissolutely
ازروی هرزگی
contextually
ازروی قراین
frivolously
ازروی نادانی
glozingly
ازروی مداهنه
insesately
ازروی بی عاطفگی
irefully
ازروی تندی
irreligiously
ازروی بی دینی
irresolutely
ازروی بی تصمیمی
muddily
ازروی گیجی
mystically
ازروی تصوف
obedienlv
ازروی فرمانبرداری
open mindldly
ازروی بی تعصبی
perfidiously
ازروی خیانت
pettishly
ازروی کج خلقی
querulousy
ازروی کج خلقی
powerlessly
ازروی ضعف
profligately
ازروی هرزگی
purposelessly
ازروی بی مقصودی
submissively
ازروی فروتنی
to get off
برخاستن ازروی
insesately
ازروی بیحسی
inexactly
ازروی بی دقتی
headily
ازروی خودسری
heretically
ازروی فسادعقیده
hurry scurry
ازروی دستپاچگی
hurry skurry
ازروی دستپاچگی
ill humouredly
ازروی بد خویی
ill humouredly
ازروی بدخلقی
ill humouredness
ازروی بد خلقی
ill naturedly
ازروی بد خویی
illy
ازروی بد خواهی
immorally
از ازروی بد اخلاقی
in the abstract
ازروی تجرید
inconstantly
ازروی بی ثباتی
incontinently
ازروی بی عفتی
indecently
ازروی بی شرمی
indecisively
ازروی دو دلی
indelicately
ازروی بی نزاکتی
irreverently
ازروی بی حرمتی
constrainedly
ازروی اجبار
inexorably
ازروی سنگدلی
preponderantly
ازروی فضیلت
irritably
ازروی تندی
huffily
ازروی زودرنجی
despondently
ازروی افسردگی
surer
ازروی یقین
empirically
ازروی شارلاتانی
pessimistically
ازروی بد بینی
inadequately
ازروی بی کفایتی
lightly
ازروی بی علاقگی
economically
ازروی اقتصاد
inefficiently
ازروی بی کفایتی
inefficiently
ازروی بی عرضگی
joyfully
ازروی خوشحالی
rakishly
ازروی هرزگی
dissolute
ازروی هرزگی
brotherly
ازروی دوستی
glaringly
ازروی خودنمائی
grammatically
ازروی دستور
courageously
ازروی جرات
flippantly
ازروی سبکی
subtly
ازروی زیرکی
inquisitively
ازروی کنجکاوی
childishly
ازروی بچگی
puerilely
ازروی بچگی
huffily
ازروی کج خلقی
irritably
ازروی تندمزاجی
stupidly
ازروی نادانی
considerately
ازروی ملاحظه
by i
ازروی ندانستگی
by the book
ازروی کتاب
evadingly
ازروی تجاهل
shabbily
ازروی پستی
circumspectly
ازروی احتیاط
blamelessly
ازروی بی گناهی
cold heartedly
ازروی بی عاطفگی
sure
ازروی یقین
surest
ازروی یقین
blunderingly
ازروی اشتباه
constantly
ازروی ثبات
antagonistically
ازروی رقابت
despondingly
ازروی افسردگی
impatiently
ازروی بی صبری
impatiently
ازروی ناشکیبایی
basely
ازروی پستی
distractedly
ازروی گیجی
papistically
ازروی پاپ پرستی
by the piece
ازروی کار کرد
inertly
ازروی بیحالی یا تنبلی
out of mere freak
صرفا ازروی بوالهوسی
hat in hand
چاپلوسانه ازروی پستی
nattily
ازروی زبر دستی
piggishly
ازروی خوک منشی
peaceably
ازروی صلح جویی
systematically
ازروی یک اسلوب معین
perspicaciously
بفراست ازروی فراست
in a partisan spirit
طرفدارانه ازروی تعصب
perfidiously
ازروی پیمان شکنی
iniquitously
ازروی بی عدالتی بناحق
phonologically
ازروی صدا شناسی
immodestly
ازروی بی حیایی گستاخانه
inexpertly
ازروی کار ناشناسی
inexpertly
ازروی ناشی گری
inadvertenly
ازروی عدم توجه
impatiently
ازروی بیطاقتی باشتیاق
commandingly
باتوانایی ازروی قدرت
fictitiously
ازروی جعل بطورعاریتی
feignedly
ازروی بهانه باتزویر
vanally
ازروی پستی مزدوروار
well advised
ازروی عقل و منطق
petulantly
ازروی تندی یا کج خلقی
with a bad grace
به اکراه ازروی بی میلی
endophagous
تغذیه کننده ازروی
adherently
هواخواهانه ازروی تابعیت
To jump across the stream.
ازروی نهر آب پریدن
duty call
دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
disputatiously
ازروی ستیزه جویی
contritely
ازروی توبه وپشیمانی
cockily
ازروی گستاخی یاخودبینی
crassly
ازروی زمختی یاکودنی
fierily
ازروی اتش مزاجی
ground observation
دیدبانی ازروی زمین
rancorously
ازروی کینه وبغض
genealogically
ازروی نسبت نامه
cravenly
ازروی ترس وپستی
bucks
ازروی خرک پریدن
buck
ازروی خرک پریدن
roguishly
ازروی بد ذاتی یاشیطنت
fractiously
ازروی سرکشی عبوسانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com