English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
To jump across the stream. ازروی نهر آب پریدن
Search result with all words
buck ازروی خرک پریدن
bucks ازروی خرک پریدن
Other Matches
injudiciously بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
pusillanimously ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
pig headedly ازروی کله شقی ازروی کودنی
impartially ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
fast and loose ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
discerningly ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
expertly ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
start up از جا پریدن
springs پریدن
popping پریدن
to take ones flight پریدن
to take off پریدن
to start up از جا پریدن
jumps پریدن
skip پریدن
spring پریدن
jump پریدن
skips پریدن
skipped پریدن
jumped پریدن
stows پریدن انباشتن
to fly away پریدن ورفتن
splash line خط پریدن به اب در غواصی
snap a person's nose off بکسی پریدن
stowing پریدن انباشتن
stowed پریدن انباشتن
snap a person's head off بکسی پریدن
shied ازجا پریدن
pole vaults بانیزه پریدن
kickover زدن و پریدن
pole vault بانیزه پریدن
skitter پریدن وسرخوردن
shying ازجا پریدن
shyest ازجا پریدن
shyer ازجا پریدن
shy ازجا پریدن
shies ازجا پریدن
bail out پریدن از هواپیما
stow پریدن انباشتن
pop پراندن پریدن
pops پراندن پریدن
to skip rope از طناب پریدن
hip جستن پریدن
hips جستن پریدن
popped پراندن پریدن
To jump . To be startled. ازجا پریدن
glided سبک پریدن
glides سبک پریدن
glide سبک پریدن
vaults جست زدن پریدن
vault جست زدن پریدن
fly پرواز کردن پریدن
spouting پریدن فواره زدن
spouted پریدن فواره زدن
bail out پریدن و شیرجه رفتن در اب
hod بالا وپایین پریدن
fly گریختن پریدن پرواز
takeoff ازجا پریدن وبلندشدن
takeoffs ازجا پریدن وبلندشدن
hurdle از روی مانع پریدن
hurdles از روی مانع پریدن
hods بالا وپایین پریدن
to d. a leap جرات پریدن کردن
spouts پریدن فواره زدن
spout پریدن فواره زدن
jounce بشدت بالا و پایین پریدن
springs حالت ارتجاعی فنر پریدن
bounced پریدن گزاف گویی کردن
spring حالت ارتجاعی فنر پریدن
To go for each other. بیکدیگر پریدن ( نزاع کردن )
hurdle از روی پرچین یاچارچوب پریدن
tumbled جست وخیز کردن پریدن
tumbles جست وخیز کردن پریدن
bounces پریدن گزاف گویی کردن
bounce پریدن گزاف گویی کردن
bucks بالا پریدن وقوز کردن
buck بالا پریدن وقوز کردن
hurdles از روی پرچین یاچارچوب پریدن
tumble جست وخیز کردن پریدن
to snap one's nose or head off بکسی پریدن واوقات تلخی کردن
front underlock خیمه کامل و پریدن به پشت حریف
jump پریدن با چتر پرش اسب از مانع
crash the gate <idiom> بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
jumps پریدن با چتر پرش اسب از مانع
To jump down somebodys throat. ناگهان وسط حرف کسی پریدن
jumped پریدن با چتر پرش اسب از مانع
to jump up at somebody به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
to jackknife با بدن سیخ از روی خرک حلقه پریدن [ژیمناستیک]
rushing برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rush برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
bail out به قید کفیل ازاد کردن و شدن با پاراشوت از هواپیما پریدن
rushed برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
screening پریدن جلو دید تیم حریف درهنگام سرو زدن
steer wrestling پریدن از اسب به گردن گاو وفرود امدن او به زمین باپیچاندن گردنش
from ازروی
excursively ازروی بی ترتیبی
experientially ازروی تجربه
facetiously ازروی شوخی
fatuously ازروی بیشعوری
heretically ازروی فسادعقیده
to get off برخاستن ازروی
crookedly ازروی نادرستی
finically ازروی وسواس
flatulently ازروی نفخ
purposelessly ازروی بی مقصودی
flatulently ازروی لاف
flightily ازروی بوالهوسی
floutingly ازروی استهزاء
evadingly ازروی تجاهل
equivocally ازروی ایهام
deridingly ازروی ریشخند
submissively ازروی فروتنی
discontentedly ازروی نارضایتی
discursively ازروی استدلال
disgustedly ازروی بیزاری
dishonorable ازروی بی شرمی
disingenuously ازروی تزویر
disobilgingly ازروی نامهربانی
dissolutely ازروی هرزگی
distastefully ازروی بی رغبتی
dizzily ازروی گیجی
doubliy ازروی تزویر
egotistically ازروی خودبینی
emulously ازروی هم چشمی
enterprisingly ازروی توکل
profligately ازروی هرزگی
powerlessly ازروی ضعف
politicly ازروی مصلحت
in the abstract ازروی تجرید
obedienlv ازروی فرمانبرداری
inconstantly ازروی بی ثباتی
incontinently ازروی بی عفتی
indecently ازروی بی شرمی
indecisively ازروی دو دلی
indelicately ازروی بی نزاکتی
inexactly ازروی بی دقتی
mystically ازروی تصوف
insesately ازروی بیحسی
insesately ازروی بی عاطفگی
muddily ازروی گیجی
irreverently ازروی بی حرمتی
irresolutely ازروی بی تصمیمی
irreligiously ازروی بی دینی
immorally از ازروی بد اخلاقی
illy ازروی بد خواهی
querulousy ازروی کج خلقی
floutingly ازروی اهانت
fractiously ازروی کج خلقی
frivolously ازروی نادانی
pettishly ازروی کج خلقی
perfidiously ازروی خیانت
glozingly ازروی مداهنه
headily ازروی خودسری
open mindldly ازروی بی تعصبی
hurry scurry ازروی دستپاچگی
hurry skurry ازروی دستپاچگی
ill humouredly ازروی بد خویی
ill humouredly ازروی بدخلقی
ill humouredness ازروی بد خلقی
ill naturedly ازروی بد خویی
irefully ازروی تندی
brotherly ازروی دوستی
lightly ازروی بی علاقگی
inadequately ازروی بی کفایتی
economically ازروی اقتصاد
impatiently ازروی بی صبری
inefficiently ازروی بی کفایتی
inefficiently ازروی بی عرضگی
stupidly ازروی نادانی
sure ازروی یقین
antagonistically ازروی رقابت
constantly ازروی ثبات
basely ازروی پستی
despondingly ازروی افسردگی
irritably ازروی تندی
flippantly ازروی سبکی
subtly ازروی زیرکی
childishly ازروی بچگی
puerilely ازروی بچگی
rakishly ازروی هرزگی
glaringly ازروی خودنمائی
joyfully ازروی خوشحالی
courageously ازروی جرات
inquisitively ازروی کنجکاوی
empirically ازروی شارلاتانی
irritably ازروی تندمزاجی
impatiently ازروی ناشکیبایی
blamelessly ازروی بی گناهی
surer ازروی یقین
inexorably ازروی سنگدلی
dissolute ازروی هرزگی
circumspectly ازروی احتیاط
cold heartedly ازروی بی عاطفگی
preponderantly ازروی فضیلت
distractedly ازروی گیجی
considerately ازروی ملاحظه
constrainedly ازروی اجبار
contextually ازروی قراین
shabbily ازروی پستی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com