Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
slump test
ازمایش فرو نشستن
Other Matches
use testing
ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
pilot method
عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
tryout
ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
assays
محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assay
محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
continous immersion test
ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
flight test
ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
test element
دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
to sit out
نشستن بیشتر نشستن از
soil examination
بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
insulation test
ازمایش ایزولاسیون ازمایش عایق بندی
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
confident test
ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
creep test
ازمایش خزش در درجه حرارت عادی ازمایش خزش
flight test
ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
environmental test
ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
tube tester
دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
to lose ground
پس نشستن
to take a chair
نشستن
await
نشستن
recoiled
پس نشستن
seize
نشستن
recoil
پس نشستن
running aground
به گل نشستن
to give ground
پس نشستن
seized
نشستن
seizes
نشستن
awaits
نشستن
perching
نشستن
perches
نشستن
perched
نشستن
perch
نشستن
awaiting
نشستن
awaited
نشستن
recoils
پس نشستن
sit
نشستن
recoiling
پس نشستن
sits
نشستن
suppurate
چرک نشستن
to take ground
بگل نشستن
bench
بر کرسی نشستن
to take the wheel
پشت رل نشستن
throne
برتخت نشستن
subsiding
فرو نشستن
to take ground
بخاک نشستن
setbacks
عقب نشستن
stranding
به گل نشستن کشتی
thrones
برتخت نشستن
setback
عقب نشستن
to sit up
راست نشستن
take sanctuary
بست نشستن
subside
فرو نشستن
subsided
فرو نشستن
subsides
فرو نشستن
strands
به گل نشستن کشتی
strand
به گل نشستن کشتی
landings
نشستن هواپیما
landing
نشستن هواپیما
rankle
چرک نشستن
rankled
چرک نشستن
rankles
چرک نشستن
sprawl
پهن نشستن
to a the throne
برتخت نشستن
sprawls
پهن نشستن
sprawling
پهن نشستن
to run aground
بگل نشستن
to lie in w
درکمین نشستن
to lie in a
درکمین نشستن
land
بزمین نشستن
land
به زمین نشستن
abate
فرو نشستن
to fill the chair
برکرسی نشستن
to fall back
عقب نشستن
to come to the throne
بر تخت نشستن
rankling
چرک نشستن
bow out
عقب نشستن
land
به گل نشستن کشتی
ground
بزمین نشستن
give way
عقب نشستن
straddles
گشاد نشستن
insidiate
در کمین نشستن
to knock back
عقب نشستن
sitting duck
<idiom>
بی خیال نشستن
sit up
<idiom>
بیدار نشستن
hunker down
روی پا نشستن
outsit
بیشتر نشستن از
ground position
در خاک نشستن
to hunker down
چمباتمه نشستن
swamps
به گل نشستن قایق
swamping
به گل نشستن قایق
swamp
به گل نشستن قایق
ambushing
در کمین نشستن
ambushes
در کمین نشستن
ambushed
در کمین نشستن
dwit koobi
نشستن به عقب
to f. the throne
برتخت نشستن
ambush
در کمین نشستن
benches
بر کرسی نشستن
sagged
فرو نشستن
sag
فرو نشستن
swamped
به گل نشستن قایق
straddled
گشاد نشستن
sags
فرو نشستن
straddle
گشاد نشستن
sit up
راست نشستن
waylays
درکمین کسی نشستن
waylaying
درکمین کسی نشستن
to sit on the bench
روی نیمکت نشستن
landing
بزمین نشستن هواپیما
waylay
درکمین کسی نشستن
waylaid
درکمین کسی نشستن
landings
بزمین نشستن هواپیما
primer setback
عقب نشستن چاشنی
sprawls
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
sprawling
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
To come to grief. To be runied.
بخاک سیاه نشستن
beach
بگل نشستن کشتی
sit out
تا پایان چیزی نشستن
beaches
بگل نشستن کشتی
beached
بگل نشستن کشتی
stranding
به گل نشستن تصادفی کشتی
sprawl
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
sit idly by
<idiom>
عین ماست نشستن
sprawling
گشاد نشستن هرزه روییدن
To sit (walk) straight.
راست نشستن ( راه رفتن )
round out
دورزدن هواپیما برای نشستن
To incite someone.
زیر پای کسی نشستن
still hunting
شکار باروش در کمین نشستن
hatch
نصفه در روی تخم نشستن
hatched
نصفه در روی تخم نشستن
hatches
نصفه در روی تخم نشستن
scrawling
خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawled
خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawl
خط خطی کردن گشاد نشستن
sprawl
گشاد نشستن هرزه روییدن
clogs
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clogged
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
to sit under a pre cher
پای وعظ واعظی نشستن
clog
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
sprawls
گشاد نشستن هرزه روییدن
scrawls
خط خطی کردن گشاد نشستن
mump
خاموش وعبوس نشستن ترشرو بودن
grabble
پهن نشستن جمع اوری کردن
benches
روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
bench
روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
To accpt the consequences . to face the music .
پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
to have the pout
در گوشه ای نشستن و قهر کردن
[اصطلاح مجازی]
to be in the pouts
در گوشه ای نشستن و قهر کردن
[اصطلاح مجازی]
swatting
ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
swat
ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
swatted
ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
pewage
پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
deflation port
سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
tested
ازمایش
experiments
ازمایش
screening
ازمایش
testing
ازمایش
experiment
ازمایش
experimented
ازمایش
experimenting
ازمایش
g
ازمایش
vetting
ازمایش
trial
ازمایش
assay
ازمایش
checking
ازمایش
shying
ازمایش
shyest
ازمایش
shyer
ازمایش
shy
ازمایش
shies
ازمایش
shied
ازمایش
examen
ازمایش
trials
ازمایش
tests
ازمایش
experimentation
ازمایش
assays
ازمایش
random test
ازمایش نامنظم
random test
ازمایش پیشامدی
rattler test
ازمایش تورق
preliminary test
ازمایش مقدماتی
izod test
ازمایش ایزود
psychometry
ازمایش هوش
program testing
ازمایش برنامه
load test
ازمایش بار
lucas test
ازمایش لوکاس
probationership
ازمایش کاری
material testing
ازمایش مصالح
probational
ازمایش امتحان
intelligence test
ازمایش هوش
final test
ازمایش نهائی
fatigue test
ازمایش خستگی
factorial design
ازمایش فاکتوریل
explosion proof
ازمایش- انفجار
experimentalist
اهل ازمایش
experimental design
طرح ازمایش
examination of the soil
ازمایش خاک
evaluation score
نمره ازمایش
flattening test
ازمایش توزیعی
line tester
ازمایش کننده خط
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com